مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

نظارت و کنترل

نظارت و کنترل

نظارت و کنترل، نصیحت و خیرخواهی، طرح انتقادها و اشکالها از عواملی هستند که در حفظ و تثبیت نظام اسلامی اهمیت به سزایی دارند. در نظام اسلامی، دو نوع نظارت و کنترل پیش بینی شده است:
* از سوی امام و رهبر بر کارگزاران حکومتی.
* از سوی مردم به عنوان وظیفه ای همگانی.رهبر، وظیفه دارد از چگونگی گردش امور و شیوه سلوک عمّال با رعیّت، لحظه ای غافل نباشد و به وسیله بازرسانی مخفی و هشیار و تیز بین و زیرک، از کم و کیف قضایا به طور دقیق آگاه شود.
علی(ع)، در دستورالعمل سیاسی خود به مالک اشتر پس از آن که شرائط گزینش کارگزاران را گوشزد می کند، در مورد نظارت بر اعمال کارگزاران می فرماید: (ثمّ تفقد اعمالهم وابعث العیون من اصل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهدک فی السرّ لامورهم حدوهً لهم علی استعمال الامانه والرّفق بالرّعیه وتحفظّ من الاعوان…۱) ای مالک! اعمال کارگزارانت را توسط جاسوسان صادق و باوف، زیر نظر بگیر، چه این عمل، سبب می شود آنان به امانت داری و مدارا کردن با مردم ترغیب شوند . همچنین معاونانت را به شدّت زیر نظر بگیر.
افزون بر سفارش فوق، برای اداره بهتر امور جامعه و رسیدگی به حقوق مردم و جلوگیری از لغزشهای خطرناک در درون حکومت، بازرسان آگاه به سرتاسر کشور اسلامی اعزام کرده بود، تا آنچه در حوزه حکومتش می گذرد، به اطلاع وی برسانند. نامه های رسمی که از سوی ایشان برای استانداران و فرماندهان ارسال شده است، به خوبی بر مطلب فوق دلالت دارند۲٫
نظارت همگانی: در هر نظام سیاسی اجتماعی، احتمال لغزش و انحراف از هدفهای اعلام شده می رود. این خطر، گریبانگیر بسیاری از حکومتها و انقلابها بوده و هست. اسلام، به عنوان نظامی همه سونگر، با وضع قانون نظارت همگانی، از این خطر پیشگیری و حفظ و سلامت نظام را از درون تضمین کرده است. اسلام، با طرح تکالیف اجتماعی برای پیروان خویش، از قبیل: نصیحت و خیرخواهی برای دیگران، امر به معروف و نهی از منکر، دعوت به حق و خیر، انتقاد و انتقاد پذیری و… روش تازه ای برای استحکام نظام پی ریخته است که اشاره می کنیم:
* نصیحت و خیرخواهی: در اسلام، روابط بین افراد جامعه براساس خیرخواهی استوار است. همگان، بویژه حوزویان، با توجه به این اصل، باید حرکتهای اصلاحی خویش را پی بریزند و نسبت به آنچه در جامعه می گذرد، خیرخواهانه برخورد کنند. در صدر اسلام، مسلمانی به سادگی در مقابل خلیفه می ایستاد و در پاسخ خلیفه که می پرسید: آیا من پادشاهم یا خلیفه؟ با شجاعت پاسخ می داد: اگر یک درهم، یا بیشتر و کمتر، در غیرمورد خرج کنی، پادشاهی وگرنه خلیفه رسول خدا۳٫
علی(ع)، مصرّانه ازاصحاب خویش می خواست: (اعینونی بمناصحه خلّیهٍ من الغش سلیمه من الرّیب۴). با نصایح خالی از غشّ و سالم از ریب، مرا یاری کنید.
مسلمانان با از دست دادن این روحیه، گرفتار حکومتهای خودکامه شدند. اسلام نیز، بازیچه ای شد در دست عدّه ای متملق و چاپلوس که اعمال ناشایست حاکمان را توجیه شرعی می کردند. مردم، مسؤولان، بویژه حوزویان باید از گذشته درس عبرت گیرند و نگذارند این اصل در حکومت اسلامی به فراموشی سپرده شود، زیرا این کار، پیامدهای ناگواری در پی دارد. راه را بر مدافعان واقعی انقلاب و خیرخواهان نظام می بندد و بر متملقان مفسد و بی اعتقادِ به نظام، می گشاید. (من اعرض عن نصیحه النّاصح، احرق بمکیده الکاشح.۵) کسی که از نصیحت ناصحان، روی بگرداند، به آتش حقّه دشمنان می سوزد.
یا:
(من لایهتم بامر المسلمین فلیس منهم ومن لایصبح ولایمسی ناصحاً للّه ولرسوله ولکتابه ولامامه وامامه المسلمین فلیس منهم.۶) هرکس به امور مسلمانان اهمیّت ندهد، مسلمان نیست و هرکس در حال نصیحت و اخلاص نسبت به خدا و رسول و کتاب او و نسبت به امام خود و امامت مسلمانان، صبح و شب نکند، از آنان نیست.
جایگاه و اهمیت این اصل، آن قدر بالاست که علی(ع) آن را از غرائز مؤمن می شمارد: (المؤمن غریزته النّصح.۷) غریزه مؤمن نصیحت و خیرخواهی است.
وجود این غریزه، در میان معتقدان به یک مکتب و نظام، موجب می شود که همکاری و همدلی در میان آنان رشد کند و نیروهای جامعه از حرکت عرضی و فرسایشی که باعث اصطکاک و هدر رفتن توانها می شود به حرکت طولی و هماهنگ و پیشرو گام بگذارد. در چنین جامعه ای، از قدرت نمایی، خیانت، تخریب دیگران و… خبری نیست.
برای این که به اهمیّت و ارزش این اصل و به نقش اساسی آن در حفظ نظام، پی ببریم تبیین مفهومی نصیحت، که در حقیقت تبیین قلمرو آن نیز هست، ضروری می نماید:
نصیحت، در فرهنگ اسلامی، به معنای خیرخواهی است. به تعبیرِ راغب: ابراز عمل و یا گفته ای که صلاح نصیحت شونده در آن باشد۸٫
ابن حجر،در فتح الباری و قسطلانی درارشاد الساری، به گستردگی مفهوم نصیحت اشاره کرده و نوشته اند: (النّصیحه لائمه المسلمین اعانتهم علی ما حملوا القیام به وتنبیههم عند الغفله وسدّ خلتهم عند الهفوه وجمع الکلمه علیهم وردّ القلوب النافره الیهم ومن اعظم نصیحتهم دفعهم عن الظلم بالّتی هی احسن.۹) نصیحت به ائمه مسلمین، عبارت است از: یاری آنان در امور حکومتی، هشدار به آنان در هنگام غفلت، ترمیم لغزشهای آنان، دعوت مردم به اتحاد و هماهنگی با آنان، جذب ناراضیان. بزرگترین نصیحت این است که آنان از ستم، به شایستگی باز داشته شوند.
در مفهوم نصیحت، علاوه بر خیرخواهی، مفهوم برقراری رابطه بین اشیاء هم در نظر گرفته شده است. برهمین اساس، به خیّاط (نصّاح) گفته می شود، چون بین قسمتهای مختلف پارچه اتصال برقرار می کند.
وجود مفهوم خیرخواهی همراه با برقراری ارتباط بین دو بخش جدا ازهم، در معنای نصیحت، باعث شده است که اسلام این واژه را برای چگونگی روابط اجتماعی اسلام انتخاب کند و در روابط بین دولتمردان و مردم، که احتمال جدایی و تضادّ بین آنان زیاد می رود، این اصل را بیشتر به کار گرفته است.
مرحوم سیّد علی خان، در شرح صحیفه سجادیه، مفهوم وسیع و گسترده ای را برای نصیحت، آورده است: (النّصیحه کلمهٌ جامعه، ومعناها الدّعاء الی ما فیه الصلاح والنّهی عمّا فیه الفساد … ولاشکّ انّه صلی اللّه علیه وآله اُمر بالنّصح لهم عامّه فنصح بل بالغ فی النّصیحه لهم، اذا اَمَرهم بالمعروف ونهاهم عن المنکر، ودفع عنهم الضرّ، واحسن لهم الخلق، ودعالهم بالمغفره علی جهلهم، وبذل لهم المعروف فقیل نصیحته من قبل، وصدّعنها من خذل.۱۰) سیّد در عبارت فوق، امر به معروف و نهی از منکر، دفع بدیه، برخورد نیکو در گفتار و … از مصادیق نصیحت شمرده است.
علامّه مجلسی، پیروی از حاکم اسلامی و یاری او را به وسیله جان و مال نصیحت نامیده است۱۱٫
علی(ع)، گزارش ابوالاسود را درباره خیانت و اختلاس فرماندار بصره، نصیحت نامیده و از وی تشکر کرده است: (فمثلک نصح الامام والامّه وادّی الامانه ودلّ علی الحقّ … فلا تدع اعلامی بمایکون بحضرتک ممّا النّظر فیه للامّه صلاح فانّک بذلک جدیر وهو حقُّ واجب علیک۱۲) امثال تو، امام و امّت را نصیحت می کند و امانت را اداء می نماید وبه حقّ راهنمایی می کند… پس از این نیز گزارش دادن را نسبت به چیزهایی که در حضور شما واقع می شود، در مواردی که صلاح امّت در گزارش آن است، ترک نکن، زیرا تو به این کار سزاوار و این عمل بر تو، حقّ واجب است.
همچنین علی(ع) در نامه ای که به کمیل بن زیاد نخعی و شبیب بن عامر نوشته، جنگ با دشمنان حکومت اسلامی را نصیحت امام مسلمانان دانسته است: (وقد احسنت النّظر للمسلمین ونصحت امامک.۱۳). نسبت به مصالح مسلمانان خوب عمل کردی و همچنین نصیحت امام خود را انجام دادی.
عبدالرحمان، از سوی معاویه برای غارت و کشتار شیعیان علی(ع) به بلاد جزیره حمله کرد. حاکم جزیره، شبیب بن عامر، نامه ای به کمیل، حاکم هیت، نوشت و از وی استمداد کرد آن دو با یاری یکدیگر، عبدالرحمان را شکست دادند. حضرت دو نامه جداگانه نوشت و جنگ آنان را با عبدالرحمان از مصادیق نصیحت به ائمه مسلمانان شمرد. همچنین گزارشاتی که از دشمنان اسلام برای پیامبر(ص) می آمد، مصداقی از نصیحت به شمار آمده است.
طائفه خزاعه، همگی عیون پیامبر(ص) بودند در یکی از گزارشات آمده است: (اذ جاءه بدیل بن ورقاء فی نفرمن قومه وکانوا عیبه، نصح رسول اللّه(ص) من اهل تهامه…۱۴) بدیل بن ورق، با گروهی از قوم خود به خدمت رسول گرامی اسلام آمدند. قوم بدیل، عیون آن حضرت بودند. بدیل، نصیحت و گزارش اهل تهامه را به پیامبر(ص) داد.
با توجه به آنچه آوردیم، نصیحت مفهوم عام و قلمرو گسترده ای دارد. مردم، در صورتی وظیفه نصیحت وخیرخواهی خود را نسبت به حکومت انجام داده اند که همواره در اجرای دستورات حکومت اسلامی کوشش کنند. باجان و مال از حکومت اسلامی، پاس دارند و با دشمنان حکومت بجنگند. اگر از کارگزاران حکومت، ظلم و یا انحرافی را دیدند، گزارش دهند. در همه موارد، به عنوان عیون حکومت، ناظر بر جریان امور باشند.
در مقابل، امام و حاکم اسلامی بایستی ناصح امت اسلامی باشد. ارزشها را پاس بدارد،از احکام اسلامی، حفاظت کند، لایق ترین افراد را بر پستها برگمارد، از ناروا مصرف شدن بودجه بیت المال، مانع شود، بر خیانتهای مالی، عرضی، ناموسی و… سدّ بربندد، دادِ مظلوم از ظالم بستاند، جای جای کشور، ادارات، وزارت خانه ه، کارخانه ها و… عیون امین برگمارد تا صحیح ترین اخبار را به وی انتقال دهند، تا او بتواند قبل از فاجعه، به اصلاح امور برخیزد. و باید عیونی داشته باشد، بسیار زیرک و کاردان، که از نقشه ها و تحرکهای دشمن و عِدّه وعُدّه آنان، او را بیاگاهانند و…
درنصیحت و خیرخواهی بایستی شرایط ومحیط مناسب، فراهم باشد. در محیط و جو سالم می تواند کارایی داشته باشد. زیرا در محیط ناسالم و متشنج، حرکتهای خیرخواهانه و گوشزد کردن ناراستیه، چه بسا به اختلاف و تفرقه بینجامد و نصیحت، نتیجه عکس بدهد. از آن جا که به این بحث در گذشته پرداخته شده است۱۵، در این ج، به همین مقدار، بسنده می کنیم. همچنین نصیحت مرزهایی دارد که باید ناصحان به آن توجه داشته باشند، تا به غیبت، افشاء سرّ، اشاعه فحشاء و… گرفتار شوند۱۶٫
امر به معروف و نهی از منکر: افراد جامعه، همانند سرنشینان کشتی سرنوشت واحدی دارند. همان گونه که کوچک ترین تخریبی درداخل کشتی سرنشینان آن را در معرض خطر جدّی قرار می دهد، در محیط زندگی انسانها نیز اگر افراد به وظایف خود عمل نکنند، با زندگی دیگران به طور مستقیم ارتباط پیدا می کند. از این روی عقل و شرع، حکم می کند که همگان در سالم نگهداشتن محیط، بکوشند. امر به معروف و نهی از منکر همان قانون عقل است.
اسلام، برای پاکسازی محیط و کوتاه کردن دستهای آلوده از پیکر جامعه، به مردم دستور داده که از حقوق اجتماعی استفاده کنند و منکر را از بُن برآرند و جامعه ای براساس معروف بنیان نهند: (ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر ویأمرون بالمعروف وینهون عن المنکر.۱۷) باید از میان شم، جمعی دعوت به نیکی کنند و امر به معروف و نهی از منکر نمایند.
اسلام، با وضع این قانون، مردم را به حضور در جامعه و فعالیت و تلاش در صحنه اجتماع و مبارزه با فساد، وا داشته است. انتقاد، به بوته نقد گذاردن عملکردهاست. یعنی پس ازآن که عملی پایان پذیرفت و کاری به انجام رسید، افراد خبره و کارشناس، به بررسی می پردازند و خوب و بد کار انجام گرفته را از هم جدا می سازند. ولی نصیحت، راهنمایی فرد و جمع است، پیش از عمل. ناصحان، پیش از وقوع عمل، زشت و زیبا و خوب و بد و راه و چاه را می نمایانند. همان گونه که نصیحت و خیرخواهی وظیفه ای همگان بود، نقد و انتقاد نیز، در بینش اسلامی وظیفه ای است همگانی. قوام جامعه اسلامی، به بررسی و به بوته نقد گذاردن عملکردهاست. مردم وظیفه دارند از کنار حوادث، بی تفاوت نگذرند. حتّی علی(ع) حکومتش را از خطا و اشتباه مصون و محفوظ نمی داند و از مردم می خواهد که ناظر جریانها باشند و از حق گویی و انتقاد و مشورت به عدل خودداری نکنند: (فلا تکفوا عن مقاله بحقّ او مشوره بعدل، فانّی لست فی نفسی بفوق ان اخطی ولاآمن من ذلک من فعلی الاّ ان تکفی اللّه من نفسی ما هو املک به منّی.۱۸) در تعالیم حیات بخش اسلام، با بیانات گوناگون، اهمیت انتقاد، بویژه انتقاد از حکومت بازگو شده است، از جمله:
۱ . امام حسن مجتبی در باره سیاست می فرماید: (… ان ترفع عقیرتک فی وجهه (ولی الامر) اذا حاد عن الطریق السّوی.۱۹) سیاست، یعنی اعتراضت را در مقابل لغزشهای حاکم فریاد کنی.
۲ . علی(ع) می فرماید: (لیکن احبّ الناس الیک من هداک الی امر ارشدک وکشف عن معایبک.۲۰) دوست ترین افراد برای تو کسی است که تو را در کارها هدایت کند و راه را به تو نشان دهد و از عیبهایت پرده بردارد.
۳ . امام صادق(ع) می فرماید: (احبّ اخوانی الیّ من اهدی الیّ عیوبی.۲۱) بهترین دوستان من کسانی هستند که مرا به عیوبم آگاه سازند.
همان گونه که انتقاد لازم شمرده شده، انتقاد پذیری نیز تکلیف شده است. انتقاد پذیری، نشانه رشد می باشد. افرادی که اصولی فکر می کنند به استقبال انتقاد می روند و از منتقدان سپاسگزارند. این که مسؤولان و دست اندرکاران نظام اسلامی، افرادی دلسوزند و کارهای خود را به خوبی انجام می دهند، مجوّزی برای حذف نظارت و انتقاد نیست. زیرا:
۱ . همه افراد در یک حدّ ازایمان و تعهد نیستند و افراد ضعیف الایمان، در صورتی که خود را مطلق و رها ببینند، در معرض خطا و لغزش و سقوط قرار می گیرند.
۲ . گاه، مسؤولان کارهایی را به صلاح می دانند و انجام می دهند که با نقد آن، مشخص می شود که ضرر آن چه بسا از نفع آن بیشتر است.
۳ . همواره در میان کارگزاران احتمال افراد نفوذی وجود دارد و…
از این روی، نباید از این اصل اساسی غفلت کرد که غفلت از آن، پیامدهای زیانباری را در پی خواهد داشت که استبداد، نفاق و گرایشهای انحرافی، ناشناخته ماندن در دها و جدایی و بیگانگی از مردم، از جمله آن پیامدهاست.
مرز انتقاد و تضعیف
برای آن که انتقاد و تضعیف با هم اشتباه نشود، به برخی از ویژگیهای انتقاد سالم و سازنده اشاره می کنیم:
نقد و انتقاد، باید منطقی و مستدل باشد. و هدف از انتقاد، راهنمایی و نشان دادن اشکالات و نابسامانیها باشد. اگر هدف تخریب و بی اعتبار ساختن دیگران باشد، انتقام است نه انتقاد. در اسلام، انتقادی مشروع و پسندیده است، که دلسوزانه و متعهدانه انجام گیرد و با اصول اخلاقی و انسانی، بسازد. انتقادی مقبول است که دردی را درمان کند و کژی و ناراستی ر، راست گرداند. افزون بر همه اینه، منتقد باید خوبی و بدی، نقاط مثبت و منفی، هر دو ر، ببیند. نکات منفی را همان گونه که هست مطرح کند، نه این که از کاه کوهی بسازد و جزئیات و فروع را بزرگ جلوه دهد. انتقاد، باید در جوّی آرام و بدون التهاب و به دور از جدال انجام پذیرد. مهم تر، در انتقاد باید اخلاص مراعات شود. یعنی این کار با حسن نیّت و برای خدا انجام پذیرد، نه این که پوششی باشد برای اعمال مخالفتهای گروهی و کینه های شخصی و تثبیت موقعیت و جذب مردم! مسأله انتقاد با همه نقشی که در حفاظت و حراست جامعه و نظام و سلامت آن دارد، اگر نادرست انجام پذیرد، ضررهای جبران ناپذیری را به بار می آورد. از این روی، منتقدان باید به چگونگی انجام آن توجّه کامل داشته باشند. انتقام و باند بازی را به حساب انتقاد نگذارند.
________________________________________
۱ (نهج البلاغه)، صبحی صالح، نامه ۵۳٫
۲ (همان مدرک)، نامه ۳، ۱۸، ۴۰، ۴۳ و ۴۵٫
۳ (الطبقات الکبری)، ابن سعد، ج۳/۳۰۶ دار صادر، بیروت; مجله (حوزه)، شماره ۱۱/۹٫
۴ (نهج البلاغه)، خطبه ۱۱۷٫
۵ (غرر الحکم)، تمیمی آمدی، تصحیح: محدث ارموی، ج۵/۳۵۰ دانشگاه تهران.
۶ (معجم صغیر طبرانی) ج۲/۵۰٫
۷ (میزان الحکمه)، محمدی ری شهری، ج۱۰/۵۶٫
۸ (مفردات راغب)، /۵۱۴٫
۹ (فتح الباری بشرح صحیح البخاری)، ابن حجر العسقلانی، ج۱/۱۳۸ دارالفکر; (ارشاد الساری)، ج۱/۱۵۱٫
۱۰ (ریاض السالکین)، سید علی خان حسینی، ج۲/۲۹۴٫ انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین، قم.
۱۱ (بحار الانوار)، ج۲/۱۴۹٫
۱۲ (العقد الفرید)، ابن عبدرَبّه، تحقیق: الدکتور مفید محمد قمیحه، ج۵/۱۰۳، دارالکتب العلمیه، بیروت.
۱۳ (سیمای کارگزاران) علی اکبر ذاکری ج۱/۳۰۰، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، به نقل از (الفتوح)، ابن اعثم کوفی ج۲/۲۲۵٫
۱۴ (مسند الامام احمد بن حنبل)، ج۴/۳۲۹، دارالفکر.
۱۵ مجلّه (حوزه)، شماره ۱۱/۱۲ ۸٫
۱۶ (همان مدرک)، شماره ۱۳/۱۶٫
۱۷ (سوره آل عمران)، آیه ۱۰۴٫
۱۸ (نهج البلاغه)، صبحی صالح، خطبه ۲۱۶٫
۱۹ (حیاه الامام الحسن بن علی)، باقر شریف قرشی، ج۱/۳۵۱، چاپ سوّم، مطبعه الآداب، نجف اشرف.
۲۰ (الحیاه)، حکیمی، ج۱/۱۷۱٫
۲۱ (همان مدرک).

نویسنده: محمدصادق مزینانی

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه