مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

من و تو دنیامون با هم فرق میکنه!

من و تو دنیامون با هم فرق میکنه!

با تشکر از آقای “ حسین ” که تجربه شان را ارسال فرمودند.

یک بار هنگام برگشتن از مجلس حاج آقا جاودان در مترو پسری دیدم که لباس تنگ داشت و مشکل ظاهری داشت. شاید بواسطه دیدن خوبان این اتفاق افتاد که تذکر دادم: وقتی از قطار پیاده شد من هم باهاش پیاده شدم، می ترسیدم و بنابراین یه کم دیرتر تذکر دادم و بیشتر دنبالش رفتم.
دیدم بیرون نرفت و دوباره برگشت داخل مترو (یعنی در قسمت جهت مخالف حرکت متروای که آمده بود نشست).
آخر همونطور ایستاده رفتم بهش گفتم:

-آقا این درست نیست شما اینطوری لباس پوشیدید.
=بیا بشین! … چرا؟ (تعجب کردم از این جوابش)
-نه خدایی از نظر شرعی درسته ؟
=ببین، من و تو دنیامون با هم فرق میکنه.
– ولی بعد مرگ که فرق نمیکنه.
=یکی دیگه اگر بود شاید بهت میگفت به شما ربطی نداره.
دیگری میگفت به شما ربطی نداره..{بوق!}..
– اشتباه میکنه. من وظیفه خودم میدونستم که بگم.
=من میخوام برم جهنم. دنیای من و تو با هم فرق میکنه.
من نصف عمرم رو تو ایران میگذرانم.{یک شبهه انداخت که
لزومی به گفتنش نیست}
-من کار به بقیه {کسانی که تو مشکلشون رو بهانه میکنی} ندارم. ما باید وظیفه خودمونو انجام بدیم. ولی اون دنیایهردومون یکی است. من هم میام جهنم. {البته این جمله مشکل داره}
=تو شبها نماز میخونی بعد میخوابی من مشروب میخورم بعد…{بوق!}…
-شما هم میتونید درستش کنید. چون اون دنیامون یکیه. البتهشما درستید.
و … مترو آمد.

به هرحال من وظیفه دونستم بگم شما هم میتونید.

—————————-

برگرفته از سایت جنبش دانشجویی حیا