مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

مصادیق معروف و منکر

مصادیق معروف و منکر

“تقسیم معروف ومنکر به دو قسم اساسی است :
۱- معروف ومنکر منصوص در اسلام
۲- معروف ومنکر غیر منصوص در اسلام”

آنچه باعث تقویت اسلام ویا تضعیف اسلام می گردد ؛ مراد ما از منصوص آنچه در اسلام به معروف بودن یا منکر بودن آن تصریح شده است ,همانند نماز , روزه , زکات , حج (معروف) بودن و شراب , قمار بازی , بت پرستی … (منکر)می باشد) .
مراد از غیر منصوص آنچه باعث تقویت اسلام و تدین به اسلام می گردد , معروف , و آنچه باعث تضعیف اسلام می گردد منکر . معروف و منکر منصوص , زیاد مورد بحث ما نیست , زیرا در جامعه شناخته شده است و کمتر باعث خلط و اشتباه می گردد . آنچه مهم است معروف و منکر غیر منصوص است که خلط و اشتباه در آن زیاد است لذا ما سخن را در شناخت معروف و منکر غیر منصوص اختصاص دادیم که چهار مورد آن را به عنوان شاخص و مصداق ذکر می کنم .

۱- زن و مسائل مربوط به او
۲- غنا و فقر
۳- آزادی و استبداد
۴- توسعه و ایستا

مصداق اول : زن و مسائل مربوط به او

حضور زن در جامعه و اصولاً در نظام اجتماعی امروز به یک معضل مبدل شده است و اکثراً درباره معروف ویا منکر بودن آن دچار اشتباه شده اند . آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاد و حرکت رسول خدا را مورد مطالعه قرار دهیم, شاید بهتر بتوانم محدوده معروف بودن حضور زن در جامعه ویا منکر بودن او را مشخص کنیم . پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حرکتی هدفمند و از سر اعتقاد در این موضوع مهم انجام داد , زیرا آن حضرت هم با عقیده جاهلیت عربی در باب زن مبارزه کرد و هم با فرهنگ و اردانی روم که در پرستش بتهای مؤنث تجلی پیدا می کرد . این حرکت از چند طریق دنبال شد :

۱- همتا دانستن زن و مرد : برابری زن و مرد در انسانیت و در دستیابی
به کمالات انسانی از اصول این نگرش بود که قرآن کریم و پیامبر خدا و اهل بیت به تبیین آن پرداخته اند . آیاتی از قرآن کریم که یکسان به زن و مرد وعده بهشت می دهد و آنان را چون مردان در اقامه نماز , اعطاء زکات , پذیرش سرپرستی خدا و رسول , اصلاح جامعه اسلامی در قالب امر به معروف و نهی از منکر مسئول می شمارد ( آیه ۷۱ و ۷۲ سوره توبه : والمؤمنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوه یؤتون الزکوه ویطیعون الله و رسوله ) و بر ایمان و تسلیم و صداقت ,صبر و خشوع و عفت زن و مرد ارزشی یکسان می گذارد (آیه ۳۵ سوره احزاب : ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المومنات والقانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الخاشعین و الخاشعات , . . . تا . . . , و الحافظین فروجهم و الحافظات ) در همه موارد تساوی بین زن و مرد را ذکر کرده ؛ نشانگر یکسان نگری اسلام است . چنانکه آیات الهی بر ایذاء زنان مؤمن و افتراء به آنان بر
می آشوبد ( آیه ۵۸ سوره احزاب : و الذین یؤذون المؤمنین و المؤمنات ) پیامبر خدا را به استغفار برای زنان و مردان مؤمن فرا می خواند و توبه آنان را قبول می کند ( آیه ۱۹ سوره محمد : والستغفر لذنبک و المؤمنین و المؤمنات ) و یا در عذاب آنها , هر دو به یک لفظ بیان شده ( آیه ۷۳ سوره احزاب : لیغذب المنافقین و المنافقات ) . افزون بر آن که گفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که زنان را همتای مردان شمرده است ( کنز العمال , حدیث ۴۵۳۱ ) درکنار سیره کرامت مندانه آن بزرگوار حاکی از برابری زن و مرد درارزشمندی است .

۲- کار دوم پیامبر توجه به ارزش دختران و تشویق به پرورش و حمایت ازآنان شیوه پیامبر بوده که ازیک سو به ارزش و جایگاه ویژه دختران درزندگی توجه دهد و از سوی دیگر به تأثیر آنان به عنوان مونس, اهل مداراو نیکی , با خیر و برکت , اهل پاکیزگی و سبب طراوت زندگی اشاره کند( نهج الفصاحه , حدیث ۲۴۸۱ , فروغ ابدیت ص ۴۸ ) از سوی دیگر با
بیان رزاقیت خداوند احساس سنگینی در نگهداری آنان را بر طرفمی نماید . ضمن آنکه علیه سنت دختر کشی به عنوان عملی سنگدلانهبشورد و اکرام زنان و دختران را در قالب عباراتی همانند (بهترین مردم ,خیر خواه ترین آنان در حق زنان می داند . نهج الفصاحه , حدیث ۱۴۷۷ , ۱۷۲۸ و ۱۵۲۹ ) و اهانت به زنان را نشانه ای از پستی بشمارد و برحمایت از دختران و زنان , بهشت را پاداش قرار می دهد و آن را وجهه همت مردان قرار می دهد

۳-سومین کار پیامبر بیعت با زنان بوده , پیامبر در چند نوبت از زنان بیعت گرفته و در بیعت عقبه که قبل از هجرت انجام گرفت سه زن حضورداشتند . در فتح مکه نیز قرآن کریم , پیامبر اکرم را به گرفتن بیعت اززنان در صورت تمایل فرا خوانده ( آیه ۱۰ سوره متحنه : اذا جاء کمالمؤمنات مهاجرات فامتحنوهن ) نکته جالب آنکه با وجودی که بیعت به معنای تعهد به همکاری و تبعیت از حاکم اسلامی , ماهیتی سیاسی واجتماعی دارد , در مورد زنان بیشتر رنگ و بوی اخلاقی و خانوادگی به خود گرفته است و زنان متعهد شده اند برای خدا شریک قرار ندهند , خود را به دزدی و زنا آلوده نکنند , فرزند کشی نکنند , فرزند دیگران را به شوهران خود منسوب ننمایند و در کارهای خیر با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مخالفت نکنند . در اینجا دو نکته جلب توجه می کند : اول آنکه در جامعه ای که گاه زن را در زمره کالا دست به دست می کنند , سخن از بیعت زنان یک انقلاب فرهنگی است . دوم آنکه گویا , الگوی مشارکت زنان در اصلاح جامعه از نگاه اسلام , الگوئی جنسیتی و با محوریت عفاف و حفظ کیان خانواده است .

۴- توجه به شخصیتهای ویژه توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) . سخنان گهر بار پیامبر در توصیف خصیت زنان تاریخ ساز از جمله فاطمه (سلام الله علیها) و خدیجه کبری , آسیه و مریم کبری ( بحار الانوار ج ۴ ص ۱۶۲ ) بویژه در مورد فاطمه (سلام الله علیها) در قالب بیاناتی که رضایت و خشم خداوند را به رضایت و خشم فاطمه پیوند می دهد و نیز مریم که به همراه آموزه های قرآنی او را زنی
کامل , دارای عصمت و هم سخن با فرشته های خداوند دانسته ( سوره آل عمران آیه ۱۷ : ان الله اصطفک و طهرک ) نشانگر آنست که زن می تواند تمام حجابها را در نوردد و به قله کمالات رسد . انتخاب فاطمه (سلام الله علیها) به منظور مباهله ( آیه ۶۱ آل عمران : نساء نا و نساء کم ) با وجود حضور مدعیان و در نظر گرفتن وی به عنصری محوری در میان اصحاب کساء که به تطهیر در شأن آنان فرود آمد ( آیه ۲۳ سوره احزاب ) این جملات به بهترین شکل نمایانگر جایگاه زن در اندیشه اسلامی است.

۵- پرورش عملی زنان : بهترین شاهدی که بر کار آمدی برنامه های هر مکتب می توان ارائه داد بررسی ابعاد شخصیتی کسانی است که بر اساس آموزه های آن پرورش یافته اند . بررسی زندگی فاطمه (سلام الله علیها) از دوران کودکی و نوجوانی در حمایت از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در مقابل مشرکان و حضور درصحنه های جنگ برای پشتیبانی از رزمندگان تا زمانی جوانی و ورود یک تنه در عرصه مبارزه با مفاسد سیاسی و انتخاب مشی مبارزه منفی به منظور نشان دادن مظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) , توجه به حفظ معارف وعلوم دینی تا آنجاکه آن را معادل حفظ جان دوفرزند عزیزش می شمارد همه بیانگر آنست که یک زن به گونه ای تربیت یافته که می تواند به دگرگون ساختن تاریخ بیاندیشد .

چنین تربیتی را در بانوان ممتازی چون حضرت خدیجه که توانمندی اقتصادی خود را درتوسعه دین جدید به خدمت گرفت و در زینب کبری (سلام الله علیها) نیز می یابیم . این تحولات سبب شد که در طول سده های پس از ظهور اسلام صدها زن , راوی حدیث , فقه , عارف , متکلم , ادیب , معلم و انسان ساز به صحنه آیند . از این نکات چنین نتیجه می گیریم که رویکرد صدر اسلام نسبت به زن او را مبدل به یک معروف کرده بود و اما رویکرد سنتی ما اعم از تحقیر زنان و یا رویکرد مدرن در قالب سوژه جنسی و تبلیغاتی از زن به یک منکر ساخته است . بنابراین در اصلاح این مسئله ومبدل شدن زن به یک معروف بایدبه شیوه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و آنچه در آن نسبت به زن عمل شد الگو قرار گیرد .
درپایان این قسمت می خواهم عرض کنم اگر بر مشکل زنان بخواهیم فائقآئیم باید در دیدگاههای تربیتی و ابزارتربیتی خود شک کنیم ویابه عبارتی بهتراو را با مسائل صدراسلام مقایسه کنیم وروش برتر را انتخاب نمائیم. تحقیقاً در این صورت زن به جایگاه بلندخود خواهد رسید و از حالت منکر بودن خارج و جزء معروف ها خواهد شد .

مصداق دوم : غنا و فقر

در اولین نگاه پدیده فقر خسارت و عوارض روحی , روانی , سیاسی , اجتماعی , فرهنگی و اقتصادی بر روح و روان و شخصیت مردم و جایگاه حکومت در نظام جهانی می گذرد که عموماً این خسارتها غیر قابل جبران است . آنچه در این مبحث بر آن تکیه خواهم کرد عوارض روحی وشخصیتی فقر بر روح و روان انسان است. انسانی که در بین اسلام از جایگاه رفیعی بهرمند است . امیر المؤمنین علی (علیه السلام) مواردی را بر می شمارد که به چند مورد آن اشاره می کنم .

۱- ضربه به کرامت انسانی
پیامدفقربه پستی گرائیدن شخصیت انسان وکم شدن آبرو وحرمت اوست وچون آبرومندی وبی نیازی مانند دو امر متلازمند که هیچ کدام بدون دیگری تحقق نمی یابند ,امام علی (علیه السلام) فقر را از بین برنده آبرو وشخصیت انسان قرار داده اند (کلمات قصار امیر المؤمنین) .
بلای فقر تنم خسته کرد و روح بکشت
به مرگ قانعم آن نیز رایگانی نیست

۲- اظهار نیاز در برابر غیر خدا
پیامد دیگر فقر و تنگدستی آن است که آدمی مجبور می شود دست نیاز به سوی مردمی درازکند که به هیچ وجه شایستگی آن را ندارند وچون لازمه این کار تواضع و فروتنی در نزد غیر خداست و انسان را از توجه و روآوردن به معبود حقیقی باز می دارد نوعی پستی و بدبختی است که باید از آن به خداوند پناه برد . درهمین زمینه امام چهارم علی ابن الحسین (علیه السلام) در مناجاتهای خود چنین ذکر می کند: ( کسی که بخواهد دوستیش را با تومحکم کند و بواسطه وجود تو فقر و نیاز را خود سازد حاجتخویش رابه سوی اهلش برده وبرای برآوردن آن از راه صحیح وارد شده , اما کسی که نزد مردم اظهار تنگدستی کند و از آنان طلب حاجت کند و غیر تو را سبب رفع نیاز خود بداند به نومیدی گرانیده است ) .

۳- فقیر محکوم است
امیر مؤمنان علی ( ع ) تنگ نظری و بخل را ننگ می داند . ترس را یک نوع کمبود دانسته و بر این اعتقاد است که فقر و نداری انسان زیرک را در بیان دلیلش لال می کند و نمی تواند از حق و حقوق خویش دفاع کند و لذا همیشه محکوم است .

۴- سستی در دین
امیر المؤمنین به فرزندش محمد حنیفه می فرماید : ( پسرم از فقر و تنگدستی درباره تو نگرانم بنابراین ازفقر و تنگدستی به خدا پناه ببر , زیرا که فقر باعث نقص دین و سرگردانی عقل و ایجاد دشمنی می شود.)

۵- پریشانی روان
آدمی با وجود تنگدستی , مورد هجوم انبوهی از غم و اندوه و پریشانی خاطر واقع می شود, چه بسا باعث افسردگی و انزوای وی از اجتماع نیز می گردد. به راستی ناچاری های فقر و نداری , انسان را بر کارهای بسیار زشت وادار می نماید . بنابراین فقر اقتصادی جزء منکرات است و نمی توان از کنار او به سادگی رد شد . اکنون به اسباب فقر جامعه توجه می کنیم :

۱- شرایط حاکم بر جامعه
یکی از موارد که باعث بروز فقر در جامعه می شود شرایط اجتماعی , سیاسی و فرهنگی موجود در جامعه است . اینکه چه کسی بر مردم حکومت می کند ومیزان اهتمام حاکم در برقراری عدالت اجتماعی تا چه اندازه است و برخورد وعکس العمل مردم در برابر حاکم چگونه است , میزان عمل به احکام اسلامی توسط حاکم ومردم تاچه اندازه است , نحوه عمل بزرگان جامعه دربرابرمردم,ازمسائلی است که دربروز زودهنگام فقر در جامعه مؤثر خواهد بود .

۲- غصب حق وحقوق مردم توسط پولداران وثروتمندان و زورمداران جامعه
این مورد یکی از مهم ترین عوامل بروز فقر و تنگدستی بوده و در حدیث شریف آمده است ( ما منع فقیر الا بما متع به غنی, هیچ فقیری از معاش خـود محروم نمانده مگر اینکه یک غنی از حق مالی آن فقیر بهرمند گشته ) .

۳- ول خرجی ( التبذیر عنوان الفاقه, ولخرجی نشانه سرآغاز فقر و نیازمندی است).

۴- تصمیم نابجا در طول زنـدگی فـراز و نشیبهائی برای آدمی به وجود خواهـد آمـد, بحرانهـائی در جامعـه شکـل خواهـد گرفت که هـمه آنهـا نیازمـند اخـذ تصمیمهائی مدبرانه و هوشمندانه است .چه بسایک تصمیم نابجادر چنین مواقعی باعث بروز بحرانی در زندگی شود که خلاصه از آن ممکن نیست . ( سوء التدبیـر مفاتح الفقر , تدبیر بد کلید فقر و ناداری است ) . (لا فقـرمع حسن التدبیر , به همراه حسن تدبیر فقر نیست ) .

تا بدین جا ,قبح فقر و منکر بودن او وعلل آن ذکر شد .در اینجا می خواهم بگویم فقر کشنده را, در جامعه تنها حاکم می توانداز بین ببرد . بنابراین اگر چهار وظیفه ذیل را حاکم انجام دهد این منکر در جامعه از بیـن می رود :
۱- حفظ محیط زیست
۲- تولید کالاهای عمومی
۳- تأمین زیر ساخت های توسعه
۴- توازن جامعه
و عدم توجه به چهار مورد مهمترین مانع عدالت اقتصادی است .
اگر منکـر فقـر , در جامعه از بیـن برود , بسیاری از منـکرات همـراه او از بین می رود .

مصداق سوم : آزادی و استبداد

آزادی سه کابرد دارد : کاربرد فلسفی , کاربرد معنوی , کاربرد اجتماعی هر سه مورد به گونـه ای با دیـن ارتباط می یابد . در زمینه آزادی فلسفی می توان گفت همه انذارها وتبشیرها که هدف فرستادن پیامبران بوده است هنگامی معنا خواهد داشت که آزادی فلسفی را بپذیریـم وانسان را مجبـور ندانیم . دین راه را به انسان می نمایاند واین انسان است که شکر یا کفران را بر می گزیند (انا هدینـاه السـبیل اما شاکـرا و اما کفراً ) . آزادی معنـوی یعنی قسمت عالی وانسانی ازقسمت حیوانی وشهوانی اورا آزاد باشد . این معنا از آزادی هدف اصلی دین است . آزادی معنوی تنـها جنـبه درونی و شخصی ندارد .آزادی معنوی مقدمه آزادی درجامعه است . بشر تا زمانی که اسیر شهوتها و خواسته های نفسانی خویش باشد به آزادی اجتماعی نمی رسد .
آزادی اجتماعی یعنی چه ؟ آزادی اجتماعی یعنی بشـر باید در اجتـماع ازناحیه سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد ودیگران مانعی در راه رشد وتکامل او نباشند , او را محبوس نکنند به حالت یک زندانی در نیاورند که جلو فعالیتـش گرفته شود , دیگران او را درجهـت منافـع خودشان بکار نگیرند . اگر این آزادی که به معنای زمینـه هـای رشـد و شـکوفـائی استعدادهای والای انسانی است , فراهم شود ,همان هدف اصلی انبیاء و به تعبیر قرآن مجید ( آیه ۱۵۷ اعراف : و یضع عنهم اصـرهم و الاغلال , و از آنان قید و بندهای سنگین را بردارد ) .
در حـقیـقـت بر داشتـن قیـدها چیـزی جـز زدودن حـاکـمیـت های بـنـد پرورانه بشری و قید و بندهای آنان نیست تا بسـتر و زمیـنه آزادی ذاتی انسان فراهم گردد . بنابراین بین حاکمیت الهی و آزادی انسـان هیـچ گونـه تباین و تعارضی نیست بلکه رابطـه تساوی برقرار است , به این معنـا کـه حاکمیت الهی مساوی با آزادی انسان . در حقیقت شعار لا اله الا الله گویای چنین برداشتی است .یعنی اثبات آزادی انسان ونفی هر گونه برتری جوئی و سلطه دیگران جز حاکمیت خداوند , لا اله الا الله .
تـا اینـجا اثـبات شد که آزادی یک امر ذاتی و یک حق طبیـعی برای انسـان است . تنـها چیـزی که در بسـتر تـحقـق خـارجی و ظهـور این امـر ذاتی می توان تصور کرد عامل یا عوامـلی به عنـوان موانـع اسـت کـه مـوجـب می شود تا این حـق طبیـعی ظهـور و بروز نیـابـد . در ایـن نـگرش آزادی اجتماعی می بایست برای همه مردم فراهم شود و این وظیـفه حاکم است.
در حقیقـت انسـان , مسـئول آزادی انسـان اسـت. هـدف قـرآن مجیـد و روشنگری پیامبران در جهت مقابله با فرعون و طاغوت زدائی حفظ آزادی انسان بوده است . هر نوع نفی آزادی جزء منکرات است . بنـابرایـن دیـده شده که پیامبران با مخالـفان خـود از در زور وارد نشـده انـد وهر جـا از قدرت استفاده کرده اند برای جلوگیری از مزاحمـتها بوده و نه اجبار کسی به پذیرش چیزی . در اینجا می خواهم بگـویم حفـظ این آزادی در جامعه , جامعه را به دین سوق می دهد واز دین متفر نمی کند.

مصداق چهارم : توسعه و ایستا

توسعه به معنای آنست که همیشه جامعه اسلامی در نقطه ای قرار گیردکه در همه جهات از جوامع دیگر عقب نمانده ,بلکه جلوتر قرار گیردزیـرا تقـدم بدون توسعـه محـال اسـت وایستائی جامعه مساوی است با وابستگی او . توسعه از آن جهت جزء معروف است که احساس سربلندی به افرادمی دهد و بالطبع آنان نسبت به عوامل توسعه درجامعه خودخاضع می شوند وبر عکس جامعه ایستا , مردم را به مسئولین و فرهنگ آن جامعه بدبین می کند و بطور ناخـود آگاه به سـوی فرهنـگ توسعه سـوق می دهد . ما بخواهیم یا نخواهیم , فرزندان جامعه ما متوجه فرهنگ جوامع توسعه یافته می شود , نه جوامع ایستا. می توانم در اینجا بگویم از بدترین منکرها ایستائی و ازبهترین معروفها توسعه است.
در پایان توجه بزرگواران حاضر در جلسه را به این نکته جلب می کنم که چنانچه بخواهند معروف در جامعه پدیدار گردد ومنـکر حـذف شـود بایـد روی چهار مورد ذکر شده , کار عـلمی و تحقیـقاتی , ابتـدائـاً وعملی ثانیاً انجام دهند . الاسلام یعلو و لا یعلی علیه شی ء

————————————-

منبع: سایت ستاد احیاء خراسان رضوی