مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

مجموع سخنان مقام معظم رهبرى پیرامون امر به ‏معروف و نهى‏ از منکر

مجموع سخنان مقام معظم رهبرى پیرامون امر به ‏معروف و نهى‏ از منکر

او [امام خمینى] آمر به معروف و ناهى از منکر و مجاهد فی سبیل الله بود.[۱]

امر به ‏معروف و نهى‏ از منکر، یادآورى یک واجب فراموش شده:

ما باید خود را به سرچشمه‏ى اسلام برسانیم تا زندگى به تمامى، شیرین شود؛ قرآن کریم مى‏فرماید: «الّذین ان مکّناهم فى الارض اقاموا الصّلوه و اتوا الزّکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن‏المنکر»[۲]. من مى‏خواهم این واجب فراموش شده‏ى اسلام را به‏یاد شما و ملت ایران بیاورم: امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، همه‏ى آحاد مردم باید وظیفه‏ى امر کردن به کار خوب و نهى کردن از کار بد را براى خود قایل باشند؛ این، تضمین‏کننده‏ى حیات طیبه در نظام اسلامى خواهد بود؛ عمل کنیم تا آثارش را ببینیم؛ امربه‏معروف، یک مرحله‏ى گفتن و یک مرحله‏ى عمل دارد؛ مرحله‏ى عمل، یعنى اقدام با دست و با زور، این مرحله، امروز به عهده‏ى حکومت است و باید با اجازه‏ى حکومت انجام بگیرد ولاغیر. اما گفتن با زبان، بر همه واجب است و همه باید آن را بدون ملاحظه انجام بدهند.

روزى بود که اگر کسى، کار خلافى مرتکب مى‏شد و دیگرى به او اعتراض مى‏کرد، نظام حاکم آن اعتراض را مى‏کوبید. ما دیده بودیم که اگر گناهى انجام مى‏گرفت، گناهکار تشویق مى‏گردید؛ اما معترض به گناه کوبیده مى‏شد! امروز، به‏عکس است. امروز، نه این‏که گناه در جامعه نیست؛ هست. زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیه‏الصّلاهوالسّلام) هم در جامعه گناه بود؛ اما مهم این است که نظام و تشکیلات حاکم بر جامعه – آن کسانى که اداره و مدیریت کشور را بر عهده دارند- میل به طرف صلاح دارند و با گناه و تخلف مخالفند.

گفتن گناه به گناهکار با زبان خوش و با لحن مناسب و در جایى هم با زبان تند -در مواردى که مفسده‏یى به وجود نیاید – گناه را در جامعه کم خواهد کرد و به ضعف و انزوا خواهد انداخت. چرا ما از این موضوع غافلیم؟ همه‏ى آحاد مردم، در محیط کسب و خانه و جمع دوستان و در محیط درس و دانشگاه و کلاً در هر جایى که هستند، اگر خلافى را دیدند، به خلافکار بگویند: این، از نظر اسلام خلاف است؛ چرا انجام مى‏دهى؟ گفتن همین یک کلمه مؤثر است. اگر زبانهاى گوناگون و نفسهاى مختلف گناه را تذکر بدهند، گناهکار به طور غالب از گناه و تخلف دست خواهد کشید؛ چه این تخلف، تخلف شرعى و چه تخلف از قوانین باشد.[۳]

اعمال و گفتار تفرقه‏انگیز و دلسردکننده از هر کسى صادر شود، خیانت به امام و اسلام است. از حضرات نمایندگان محترم مجلس شوراى اسلامى، ائمه‏ى محترم جمعه، گویندگان مذهبى و رسانه‏هاى عمومى تقاضا مى‏کنم همگان را به این وظیفه‏ى انقلابى توجه دهند؛ و البته ضمانت اصلى براى این کار، آحاد مردم حزب‏اللَّه‏اند که با مشاهده‏ى تخلف از این وظیفه‏ى الهى، موظف به نهى ازمنکر و اعراض از متخلفین مى‏باشند.[۴]

همه‏ى مسؤولین و دست‏اندرکاران و مردم، موظف به رعایت حریم مقررات اسلامى مى‏باشند. مردم مسلمان و متشرع، تاکنون نیز در همه جا به همین نحو عمل کرده و پاس وقف را داشته‏اند و اگر کسى یا کسانى تخطى نمایند، باید نهى‏ازمنکر و ردع از خلاف شوند.[۵]

امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر که یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن برپاداشتن همه‏ى فرایض اسلامى است، باید در جامعه‏ى ما احیا شود و هر فردى از آحاد مردم، خود را در گسترش نیکى و صلاح و برچیده شدن زشتى و گمراهى و فساد، مسؤول احساس کند.

 ما هنوز تا یک جامعه‏ى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را به‏طور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشه‏کن سازد، فاصله‏ى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه‏روز گرمتر و پررونق‏تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‏هاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.[۶]

ما هنوز تا یک جامعه‏ى کاملاً اسلامى که نیکبختى دنیا و آخرت مردم را به‏طور کامل تأمین کند و تباهى و کجروى و ظلم و انحطاط را ریشه‏کن سازد، فاصله‏ى زیادى داریم. این فاصله، باید با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود و پیمودن آن، با همگانى شدن امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه‏روز گرمتر و پررونق‏تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‏هاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.[۷]

مبارزه‏ى با منکرات، حساس است.[۸]

امر به ‏معروف و نهى‏ از منکر را اقامه کنید:

جوانان در محیط خودشان، امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر کنند. چرا این واجب -امربه‏معروف، امر به کارهاى خوب – در جامعه‏ى اسلامى هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمى‏تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید. بعضى خیال مى‏کنند تا منکرى دیده شد، باید با مشت به سراغش بروند! نه، ما سلاحى داریم که از مشت کارگرتر است. آن چیست؟ سلاح زبان. زبان از مشت خیلى کارگرتر و نافذتر و مؤثرتر است؛ مشت کارى نمى‏کند.

بعضى جوانان به ما نامه مى‏نویسند که اجازه بدهید ما با این تظاهرات منکراتى، مقابله و مبارزه کنیم. خیلى خوب، مقابله بکنید؛ اما چه‏طور؟ بریزید، طرف مقابل را تکه پاره کنید؟! نه، این نیست. حرف بزنید، بگویید؛ یک کلمه بیشتر هم نمى‏خواهد؛ لازم نیست یک سخنرانى بکنید. کسى که مى‏بینید خلافى را مرتکب مى‏شود – دروغ، غیبت، تهمت، کین‏ورزى نسبت به برادر مؤمن، بى‏اعتنایى به محرّمات دین، بى‏اعتنایى به مقدسات، اهانت به پذیرفته‏هاى ایمانى مردم، پوشش نامناسب، حرکت زشت – یک کلمه‏ى آسان بیشتر نمى‏خواهد؛ بگویید این کار شما خلاف‏است، نکنید؛ لازم هم نیست که با خشم همراه باشد. شما بگویید، دیگران هم بگویند، گناه در جامعه خواهد خشکید.

چرا کسانى از گفتن ابا مى‏کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا مى‏کنند، یک عده هم خیال مى‏کنند که گفتن فایده‏یى ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زبان‏از دست خیلى مهمتر است. امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر را اقامه کنید؛ نگذاریددر جوامع جوان – چه در مدرسه‏ها، و چه در دانشگاهها – کار به فساد بکشد. این مراکز براى دشمن هدف است. بدانید که نسل جوان این جامعه و این ایران اسلامى زنده است؛ دشمن هم این را بداند. با بودن شما جوانان مؤمن، حجت بر ما تمام است.

با همگانى شدن، امر به‏ معروف و نهى ‏از منکر آسان گردد. مساجد به عنوان پایگاههاى معنویت و تزکیه و هدایت، روزبه‏روز گرمتر و پررونق‏تر شود و نشان ایمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و کنار جامعه، از جمله در مراکز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پیروى از تعالیم نورانى قرآن تشویق نماید. کتاب خدا در میان مردم حضور واقعى بیابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه بخصوص جوانان و نوجوانان، امرى رایج و دایر گردد. در این مورد، مسؤولیت علما و آگاهان و نویسندگان و گویندگان و رسانه‏هاى عمومى، بسى مهم و خطیر است.[۹]

امر به ‏معروف و نهى ‏از منکر یک واجب اسلامى است و باید در میان مردم رایج بشود.[۱۰]

«امر به ‏معروف و نهى ‏از منکر» – یعنى سوق دادن به نیکیها و باز داشتن از بدیها-[۱۱]

چندى پیش گفتم: «همه، امر به معروف و نهى ‏از منکر کنند.» الآن هم عرض مى‏کنم: نهى‏ازمنکر کنید. این، واجب است.این، مسؤولیت شرعى شماست. امروز مسؤولیت انقلابى و سیاسى شما هم هست.

 به من نامه مى‏نویسند؛ بعضى هم تلفن مى‏کنند و مى‏گویند: »مانهى‏ازمنکر مى‏کنیم. اما مأمورین رسمى، طرف ما را نمى‏گیرند. طرف مقابل را مى‏گیرند!« من عرض مى‏کنم که مأمورین رسمى – چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى – حق ندارند از مجرم دفاع کنند. باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. همه دستگاه حکومت ماباید ازآمربه معروف وناهى از منکر دفاع کند.این، وظیفه است.اگر کسى نماز بخواند و کس دیگرى به نمازگزار حمله کند، دستگاههاى ما از کدامیک باید دفاع کنند؟ از نمازگزار یااز آن کسى که سجّاده رااز زیر پاى نمازگزار مى‏کشد؟ امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر نیز همین‏طور است. امربه‏معروف هم مثل نماز، واجب است. در نهج‏البلاغه مى‏فرماید: «و ما اعمال البّر کلها و الجهاد فى سبیل‏اللَّه عند الامر بالمعروف و النّهى عن المنکر الا کنفثه فى بحر لجّى.»[۱۲] یعنى امر به ‏معروف ونهى ‏از منکر، در مقیاس وسیع و عمومى خود، حتى از جهاد  بالاتر است؛ چون پایه دین رامحکم مى‏کند. اساس جهاد راامربه معروف ونهى‏ازمنکراستوار مى‏کند. مگر مأمورین و مسؤولین ما مى‏توانند آمربه معروف وناهى از منکر را بادیگران مساوى قرار دهند؛ چه رسد به این‏که نقطه مقابل‏او را تأیید کنند!؟ البته جوان حزب‏اللّهى هم باید باهوش باشد. باید چشمهایش رابازکند و نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و به‏نام امربه معروف ونهى‏ازمنکر، فسادى ایجاد نماید که چهره حزب‏اللَّه را خراب کند. باید مواظب باشید. این، به عهده خودتان است. من یقین دارم – و تجربه‏هاى این چندسال هم نشان داده – تانیروهاى مؤمن وحزب‏الّلهى براى انجام کارى به میدان مى‏آیند، یک عدّه عناصر بدلى و دروغین، با نام اینها در گوشه‏اى فسادى ایجاد مى‏کنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزب‏الّلهى و مردمى چرکین کنند. مواظب باشید. مسأله امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، مثل مسأله نمازاست. یادگرفتنى است. باید بروید یاد بگیرید. مسأله دارد که کجا و چگونه باید امربه‏معروف ونهى‏از منکر کرد؟ البته من عرض مى‏کنم – قبلاً هم گفته‏ام – در جامعه‏اسلامى، تکلیف عامه مردم، امربه معروف ونهى‏از منکر با لسان است؛ با زبان. اگر کار به برخورد بکشد، آن دیگر تکلیف مسؤولین است. آنها باید وارد شوند. اما امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر زبانى، مهمتر است. عاملى که جامعه رااصلاح مى‏کند، همین نهى‏ازمنکر زبانى است. به آن آدم بدکار، به آن آدم خلافکار، به آن آدمى که اشاعه فحشا مى‏کند، به آن آدمى که مى‏خواهد قبح گناه را از جامعه ببرد، مردم باید بگویند. ده‏نفر، صدنفر، هزارنفر! افکارعمومى روى وجود و ذهن او باید سنگینى کند. این، شکننده‏ترین چیزهاست. همین نیروهاى مؤمن و بسیجى و حزب‏الّلهى؛ یعنى همین عامه مردم مؤمن؛ یعنى همین اکثریّت عظیم کشور عزیز ما؛ همینهایى که جنگ را اداره کردند؛ همینهایى که از اوّل انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند، در این مورد مهمترین نقش را مى‏توانند داشته باشند. همین نیروهاى مردمى، که اگر نبودند – این بسیج اگر نبود، این نیروى عظیم حزب اللَّه اگر نبود – در جنگ هم شکست مى‏خوردیم؛ در مقابل دشمنان گوناگون هم دراین چندسال شکست مى‏خوردیم و آسیب‏پذیر بودیم. کارخانه ما را مى‏خواستند به تعطیلى بکشانند؛ نیروى حزب‏الّلهى از داخل کارخانه مى‏زد به سینه‏شان. مزرعه ما را در اوایل انقلاب مى‏خواستند آتش بزنند؛ نیروى حزب‏الّلهى از همان وسط بیابانها و روستاها و مزارع، مى‏زد توى دهانشان. خیابانها رإ؛  مى‏خواستند به اغتشاش بکشند؛ نیروى حزب‏الّلهى مى‏آمد سینه سپرمى‏کرد و در مقابلشان مى‏ایستاد. جنگ هم که معلوم است! این، آن نیروى اصلى کشوراست. نظام اسلامى متّکى به این نیروست. اگر مردم؛ یعنى همین نیروهاى‏مؤمن و حزب‏اللّهى، با نظام باشند، با دولت باشند – که هستند بحمداللَّه – اگراین نیروى عظیم و این نیروى بزرگ شکست ناپذیر مردمى در کنار مسؤولین و پشت سر مسؤولین باشد – که بحمداللَّه هست هیچ قدرتى نمى‏تواند با جمهورى‏اسلامى مقابله کند.[۱۳]

این جامعه اسلامى، باید زنده، هوشیار، آسیب‏ناپذیر، پرامید، آماده مقاومت، آماده ضربه‏زدن و به صورت یک موجود زنده مقاوم بماند و مقاومت کند. این، چگونه ممکن است؟ این است که بنده موضوع امربه‏معروف ونهى‏ازمنکر را مطرح کردم. موضوع امربه‏معروف که موضوع جدیدى نیست. این، تکلیف همیشگى مسلمانان است. جامعه اسلامى، با انجام این تکلیف زنده مى‏ماند. قوام حکومت اسلامى، با امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است، که فرمود: اگر این کار نشود، آن وقت «لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرارکم فیدعوا خیارکم فلا یستجاب لهم».[۱۴]

 قوام حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار، به این است که در جامعه امربه‏معروف ونهى‏ازمنکر باشد. امربه‏معروف فقط این نیست که ما، براى اسقاط تکلیف، دو کلمه بگوییم. آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست از مهمترین منکرات باشند. وقتى یک جامعه را موظّف مى‏کنند که آحادش باید دیگران را به معروف امر و از منکر نهى کنند، این به چه معناست؟ چه وقت ممکن است آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند؟ وقتى که همه، به معناى واقعى در متن مسائل کشور حضور داشته باشند؛ همه کار داشته باشند به کارهاى جامعه؛ همه اهتمام داشته باشند؛ همه آگاه باشند؛ همه معروف شناس و منکر شناس باشند. این، به معناى یک نظارت عمومى است؛ یک حضور عمومى است؛ یک همکارى عمومى است؛ یک معرفت بالا در همه است.

امر به ‏معروف، اینهاست. والّا اگر ما امربه‏معروف را در یک دایره محدود، آن هم به وسیله افراد معلومى، زندانى کنیم، دشمن هم در تبلیغات خودش بنا مى‏کند سمپاشى کردن؛ که در ایران بناست از این به بعد، نسبت به زنهاى بدحجاب، این‏طور عمل شود! این واجب به این عظمت را، که قوام همه چیز به آن است، بیاورند در دایره‏اى محدود، در خیابانهاى تهران؛ آن هم نسبت به چند نفر زنى که وضع حجابشان مثلاً درست نیست. این است معناى امربه‏معروف؟! این است معناى حضور نیروهاى مؤمن در صحنه‏هاى گوناگون جامعه؟! قضیه، بالاتر از این حرفهاست. تخلّفها یک اندازه و یک نوع نیست. تخلّفها، تخلّفهاى فردى نیست. بالاترین تخلّفها، آن تخلّفها و جرایمى است که پایه‏هاى نظام را سست مى‏کند. نومید کردن مردم، نومید کردن دلهاى امیدوار، کج‏نشان دادن راه راست، گمراه کردن انسانهاى مؤمن و بااخلاص، سوء استفاده کردن از اوضاع و احوال گوناگون در جامعه اسلامى، کمک کردن به دشمن، مخالفت کردن با احکام اسلامى و تلاش براى به فساد کشاندن نسل مؤمن. امروز دستهایى تلاش مى‏کنند تا فساد را به صورت نامحسوس – نه آن طورى که شما در خیابان آن را ببینید و بفهمید و مشاهده کنید – به شکلهاى گروهکى، ترویج کنند و جوانان را به فساد بکشانند؛ پسرها را به فساد بکشانند؛ مردم را به بى‏اعتنایى بکشانند. منکرات اینهاست؛ منکرات اخلاقى، منکرات سیاسى، منکرات اقتصادى. همه‏جا، جاى نهى‏ازمنکر است. یک دانشجو هم، در محیط درس مى‏تواند نهى ‏از منکر کند. یک کارمند شریف هم، در محیط کار خود مى‏تواند نهى‏ازمنکر کند. یک کاسب مؤمن هم، در محیط کار خود مى‏تواند نهى‏ازمنکر کند. یک هنرمند هم، با وسایل هنرى خود، مى‏تواند نهى‏ازمنکر کند. روحانیون در محیطهاى مختلف، یکى از مهمترین عوامل نهى‏ازمنکر و امربه‏معروف‏ند. نمى‏شود این واجب بزرگ الهى را در دایره‏هاى کوچک، محدود کرد. کار هم کار همه است. این‏طور نیست که مخصوص عدّه خاصى باشد. البته هرکس وظیفه‏اى دارد. من در پیام تشکّرى که منتشر شد، عرض کردم: قشرهاى مختلف، باید جایگاه خود را در امربه معروف و نهى‏ازمنکر، پیدا کنند. هر کس جایگاهى دارد. کجا باید نهى‏ازمنکر کنید؟ شما در مقابل کدام منکر مى‏توانید مقاومت کنید و بایستید؟ کدام رامى‏شناسید؟ کار، کار مردمى است. البته، علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند؛ کیفیّت نهى‏ازمنکر را بیان کنند و منکر را براى آنها شرح دهند.

باید خطر را بشناسیم. باید نقاطى را که خطر، از آن نقاط جامعه اسلامى را تهدید مى‏کند، درست بشناسیم. آن عبرتهاى قضایاى صدر اسلام را براى مردم و براى خودمان، باز کنیم. مهمترین وظیفه‏اى که در صراط امربه معروف ونهى‏ازمنکر وجود دارد، این است که نیروهاى مؤمن وآمربه‏معروف و ناهى‏ازمنکر و آنهایى که در نظام اسلامى انگیزه دارند، باید در صحنه باشند. همه‏جا باید حضور داشته باشند. حزب‏الّلهى بودن، یعنى آماده کار بودن براى انجام تکلیف الهى. این، یک ارزش است؛ یک ارزش انقلابى است. در نظام اسلامى، همه جا، کسى که داراى روحیه حزب الّلهى است بر کسى که داراى روحیه حزب الّلهى نیست، ترجیح دارد.[۱۵]

با امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر؛ که وظیفه شما در داخل محیط کارهایتان و در همه جاهاست. با این روشها، کارى کنید که فضا، فضاى اسلامى شود[۱۶]

ما به آحاد ملت عزیز عرض کردیم؛ و گفتیم امربه‏معروف ونهى‏ازمنکر، این واجب‏الهى‏رابرپابدارید. دربین‏جوانان‏درسرتاسر کشور، شوروغوغایى به وجودآمد. پس، پیداست که این جوانان متمایل‏به‏امربه‏معروف ونهى‏ازمنکرند. بنابراین، وظیفه ما، مسؤولین، قانونگذاران و مجریان است که راه و زمینه‏رابراى‏اجراى‏این‏واجب‏الهى هموار و فراهم‏کنیم. امروزبحمداللَّه مجلس شوراى‏اسلامى، مجریان، مسؤولین کشور و دستگاه قضایى، همه از خود این ملتند. مبادا در گوشه‏وکنار، یا در دستگاه انتظامى یا قضایى، کسانى‏باشندکه‏راه‏راجلو آمربه معروف و ناهى‏ازمنکر سدکنند! مباداکسانى‏باشند که اگرکسى امربه‏معروف ونهى‏ازمنکرکرد، ازاوحمایت نکنند، بلکه‏ازمجرم حمایت کنند! البته‏خبرهایى ازگوشه وکنارکشور، در بعضى ازموارد به گوش من مى‏رسد. هر جا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشى‏پیداکنم که آمربه معروف وناهى از منکر، خداى نکرده موردجفاى مأمور و مسؤولى قرارگرفته، خودم واردقضیه خواهم شد. این، آن‏چیزى‏است که‏قوام کشور و استقلال کشوررا حفظ خواهدکرد. والّا ما دشمن زیاد داریم. چرادشمن‏تاامروزنتوانسته‏است مویى‏ازسراین‏ملت کم کندوبه‏این‏کشورضربه بزند؟ بحمداللَّه ایران اسلامى، با قدرت وصلابت‏کامل، درمقابل‏همه‏شان‏ایستادوایستاده‏است. چرا؟ ایران‏که‏همان‏ایران صدوپنجاه‏سال قبل‏است! این، به خاطر احساس وظیفه شما، به‏خاطرهمین‏حضور شما، به خاطرهمین روحیه حزب اللّهى شما و به خاطر این است که زن‏ومردمسلمان، تاهمه‏جا حاضرندازایمان و اسلام وانقلابشان دفاع‏کنند.اینهاست که‏این‏کشور را حفظ کرده است. مگر طور دیگرى مى‏شود این کشور را، بااین همه‏دشمن و بدخواه که چشم طمع به منابع زیرزمینى و بازارهاى آن دوخته‏اند، حفظ کرد؟! مگر مى‏شود در مقابل‏آنها، بدون‏این روحیه مقاومت‏کرد؟! این گونه است که کشور حفظ مى‏شود؛ با امربه معروف ونهى‏ازمنکر. منتهامن دو تذکّر به شماجوانان عزیز – درهرجاى‏کشورکه‏هستید – مى‏دهم. اوّلاً امربه‏معروف ونهى‏ازمنکریک واجب‏است که رودربایستى و خجالت‏بر نمى‏دارد.ماگفتیم: اگر دیدیدکسى‏مرتکب خلافى‏مى‏شود، امرکنید به معروف ونهى کنید از منکر. یعنى به‏زبان بگویید. نگفتیم مشت وسلاح‏وقوّت به کار ببرید. اینها لازم نیست. خداى‏متعال‏که‏این واجب رابر ما مسلمانان نازل فرموده است، خودش مى‏داند مصلحت چگونه‏است. ماهم تاحدودى حکم و مصالح الهى را درک مى‏کنیم. بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرارکردن‏است. این‏که‏یک نفربگوید امّا ده‏نفرساکت بنشینند و تماشاکنند، نمى‏شود. اگر یکى‏دچارضعف نفس‏بشود، یکى‏خجالت بکشد و یکى بترسد، این‏که نهى‏ازمنکرنخواهدشد. گناهکارهم فقط بدحجاب نیست که بعضى فقط به مسأله بدحجابى چسبیده‏اند. این، یکى‏از گناهان‏است وازخیلى‏ازگناهان‏کوچکتراست.خلافهاى‏فراوانى از طرف آدمهاى لاابالى در جامعه وجوددارد: خلافهاى‏سیاسى، خلافهاى‏اقتصادى، خلاف درکسب وکار، خلاف درکارادارى، خلافهاى فرهنگى. اینهاهمه‏خلاف‏است. کسى‏غیبت مى‏کند، کسى دروغ مى‏گوید، کسى‏توطئه‏مى‏کند، کسى‏مسخره‏مى‏کند، کسى‏کم کارى‏مى‏کند، کسى‏ناراضى‏تراشى مى‏کند، کسى‏مال‏مردم را مى‏دزدد، کسى‏آبروى‏مردم رابرباد مى‏دهد. اینها همه منکراست. درمقابل‏این‏منکرات، عامل‏بازدارنده، نهى‏است؛ نهى‏ازمنکر. بگویید: »آقا، نکن.« این تکرار »نکن«، براى طرف مقابل، شکننده است. این‏نکته اوّل؛ که‏نهى‏ازمنکر، اراده‏وتصمیم وقدرت وشجاعت لازم دارد، که‏بحمداللَّه، درقشرهاى‏مردم ما و در زن و مرد ما وجوددارد. بایدآن را به کاربگیرید .منتظرنباشید که‏دستگاههابیایند و کارى‏بکنند.

بعضى ازمردم به این‏جا تلفن‏زدند، نامه‏نوشتند و سفارش‏کردندکه»آقا! شماگفتیدنهى‏ازمنکر. سیل‏پشتیبانیها هم انجام گرفت. اماعملاً کارى‏نشد!« عملاً چه کار مى‏خواستید بشود؟مگرلازم است که این‏جاهم دولت وارد شودیادستگاه‏قضایى مستقیماً واردشود؟خودمردم بایدوارد شوند. خودمردم بایدنهى کنند. البته‏دولت، مجلس‏شوراى‏اسلامى، دستگاه‏قضایى و نیروى‏انتظامى، موظّفند که ناهى‏ازمنکر را پشتیبانى کنند. این، وظیفه آنهاست. مباشر کار، خودمردم مى‏توانند باشند وبایدباشند.بخش عمده قضیه، این‏جاست. جوان‏رزمنده، خانواده شهیدداده، خانواده ایثارگر، خانواده اهل انفاق، مؤمنین نمازخوان و روزه بگیر و مسجد برو، دلسوزان انقلاب، روشنفکران علاقه‏مند به‏مفاهیم اسلامى‏وانقلابى؛ همه اینها باید در صحنه باشند.

تذکّر دوم این‏ است که‏ مواظب باشید کسانى ‏از این ‏واجب ‏الهى، سوء استفاده نکنند. حساب صاف کردنها، به خرده‏حسابهاى‏گذشته رسیدن، پرده‏درى، آبروریزى، تعرّض‏به نوامیس وعرض‏ومال‏این‏وآن به‏بهانه این‏واجب‏الهى، اینها نباید باشد. مردم باید هوشیارباشند.مردم همواره ودرهمه قضایا تیزهوشند. تیزهوشى مردم است‏که خیلى از اوقات دستگاهها را متوجّه قضایاى گوناگون مى‏کند. درهمین‏قضایاى‏رذالتهاوموذى‏گریهاى ضدّانقلاب وگروهکها ازروزاوّل تاامروز، غالباً مردم بودند که کمک کردند، مباشرت کردند، تیزبینى‏کردند، دقّت به خرج دادند، چیزى را دیدندواقدامى راانجام دادند و مسؤولین راهم هدایت کردند.این‏جا نیز همان‏طوراست.خودمردم، با تیزهوشى نباید بگذارند این‏واجب الهى و این فریضه بزرگ زمین‏بماند، یاخداى ناکرده مورد سوء استفاده‏قرارگیرد.[۱۷]

با هر چه که این نظام را سرپا نگه‏مى‏دارد، دشمنند. حتّى با شعارهاى شما هم دشمنند. آنها شعار امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر را تمسخر مى‏کنند؛ شعار حزب‏اللّهى‏گرى را تمسخر مى‏کنند و شما را متّهم مى‏نمایند. اما حقیقت این است که همان امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر و همان حرکت حزب‏اللّهى و همان پایبندى به اصول است که مى‏تواند در مقابل انحرافها و خطاهاى فاحش دنیاى امروز بایستد. هیچ چیز دیگر نمى‏تواند. ملتها هم این را مى‏خواهند.[۱۸]

بر همین اساس، من تأکید مى‏کنم که جوانان عزیز و مؤمن، آحاد مردم – زن و مرد مسلمان – امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر را که دو فریضه الهى و جزو ارزشهایى است که مى‏تواند در این جهت، براى ملت ما وسیله بسیار مفید و مؤثّر و پیش‏برنده‏اى باشد، فراموش نکنند و دستگاههاى مختلف کشور – دستگاههاى دولتى وانقلابى – هم سعى کنند که خودشان را هرچه بیشتر، به موازین و اصول انقلابى، اسلامى نزدیک کنند.[۱۹]

این بانوان مسلمانى که در اداراتند، باید رفتارشان، لباسشان، زىّ‏شان و منششان مسلمانى باشد؛ و شما در این زمینه تکلیف و مسؤولیت دارید. البته با روش اسلامى؛ با همان شیوه‏اى که نهى‏ازمنکر اسلامى دارد و نه با روشهاى غیراسلامى و خشونتهاى نادرست.

به خداى متعال توکّل کنید و از او کمک بخواهید.[۲۰]

کار دنیا به جایى رسیده است که قدرتهاى زورگوى عالم، جلو چشم مردم دنیا، معروف را منکر و منکر را معروف مى‏کنند![۲۱]

جهاد با همان شکل اسلامى‏اش – که البته حدودى دارد – ظلم نیست. در جهاد، تعدّى و تجاوز به حقوق انسانها نیست. درجهاد، بهانه‏گیرى و کشتن این و آن نیست. در جهاد، از بین بردن هرکسى که مسلمان نیست دیده نمى‏شود. جهاد، یک حکم الهى است که بسیار هم با عظمت است. اگر جهاد باشد، ملتها سربلند خواهند شد. بعد مى‏فرماید: «وعلیکم بالتّواصل و التّباذل.» با هم ارتباط داشته باشید. به هم کمک کنید. بذل کنید. «وایاکم والتّدابر والتّقاطع.» به هم پشت نکنید. پیوندها را قطع نکنید. «لاتترکوا الامر بالمعروف والنّهى عن المنکر.» امربمعروف و نهى‏ازمنکر را، هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید «فیولّى علیکم شرارکم.» آن‏جا که نیکى، دعوت کننده و بدى، نهى کننده نداشته باشد، اشرار برسرکار مى‏آیند و زمام حکومت را دردست مى‏گیرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بدیها عادت نکنند، بدها بر سرکار مى‏آیند و زمام امور را در دست مى‏گیرند. »ثم تدعون.« بعد شما خوبها دعا مى‏کنید که «خدایا، ما را ازشرّ این بدها نجات بده!» «فلا یستجاب لکم.» خدا دعاى شما را مستجاب نمى‏کند.

این، وصیت امیرالمؤمنین علیه‏السلام است که از اوّل تا آخر، حدود بیست موضوع از مهمترینها را دستچین و بیان فرموده است.[۲۲]

امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگى را که عبارت از تجدید بناى نظام و جامعه اسلامى، یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامى است، انجام دهد. این از طریق قیام و از طریق امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است؛ بلکه خودش یک مصداق بزرگ امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. البته این کار، گاهى به نتیجه حکومت مى‏رسد؛ امام حسین براى این آماده بود. گاهى هم به نتیجه شهادت مى‏رسد؛ براى این هم آماده بود.[۲۳]

کارهاى خیر مثل اسمش است و از هر چیز دیگر بهتر است. کارهاى نیکى که انسان انجام مى‏دهد، از هر آنچه که به ذهن بگذرد، بهتر است. اگر به عیادت مریض مى‏روید، اگر به مؤمن احسان مى‏کنید، اگر در کارها تعاون مى‏کنید، اگر علم مى‏آموزید، اگر به دنیا بى‏اعتنایید، اگر جهاد فى سبیل اللَّه و یا امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر مى‏کنید و اگر عبادت خدا را انجام مى‏دهید؛ همه‏اینها کارهاى خیر است. این کارها از همه امورى که به ذهن انسان بگذرد، مثل مال و فرزند و جاه و مقام و دیگر ارزشهاى گوناگون بهتر است. هم مرحوم مجلسى و هم صاحب تحف العقول چند احتمال مى‏دهند که یکى از آنها همین احتمال است. احتمالات دیگر هم مى‏دهند که ظاهراً همین احتمال متیقن است.[۲۴]

بعضى از این برنامه‏ها، فضاى زندگى را قابل زیست مى‏سازد؛ مثل برنامه حکومت، تشکیل دولت، امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، دشمنى با ستمگران، خوبى و نیکى با مردمان صالح و مؤمن، کمک به اصلاح امور عمومى جهان و جامعه، کمک به از بین بردن فقر و دیگر برنامه‏هایى که مربوط به سطح جهان و محیط زندگى و جوامع است. مجموع این برنامه‏ها، در این اردوگاه بزرگ و در این دوران زندگى، براى من و شما گذاشته شده است.[۲۵]

هر کس باید واعظ خود باشد، خود را مراقبت کند، از تخطّى خود مانع شود، امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر هم بکند که آن امرخود به معروف و نهى خود از منکر و موعظه کردن خود، بر امر و نهى و موعظه دیگران مقدّم است.[۲۶]

نظام اسلامى باید تضمین کند که ارزشهاى الهى حاکم باشد. آیه مبارکه «الّذین ان مکّنّاهم فى الارض اقاموا الصّلاه و اتوا الزّکوه و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر[۲۷]»، ناظر به همین معناست؛ چون اگر در محیطى حکّام، فرمانروایان و زمامداران، مردم را به نیکى امر کردند و از بدى باز داشتند و نماز را اقامه کردند، در آن محیط ارزشها رشد مى‏کند.[۲۸]

این که ما روى مسأله فساد و فحشا و مبارزه و نهى‏ازمنکر و این چیزها تکیه مى‏کنیم، یک علّت عمده‏اش این است که جامعه را تخدیر مى‏کند.[۲۹]

عوامل بقا را در اسلام مشاهده کنید! یکى از عوامل بقا، همین عاشوراست. یکى از عوامل بقا، امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. بدیهى است که در جامعه، فساد به وجود مى‏آید. هیچ اجتماع بشرى نیست که در آن، فساد به وجود نیاید. این فساد، چگونه باید برطرف شود؟ بعضى کسان تا چشمشان به مظاهر فساد مى‏افتد، مى‏گویند «پس مسؤولین کجایند که بیایند فساد را از بین ببرند؟!» غالباً فسادى را که به چشم مى‏بینند فریاد بر مى‏آورند و سراغ از مسؤولین مى‏گیرند. اما آن فسادى که به چشم دیده مى‏شود، خیلى کوچکتر از فسادهایى است که با چشم ظاهرى در کوچه و بازار و خیابان نمى‏شود دید. کسانى که واردند، مى‏دانند و مى‏فهمند که فسادهاى کلان، اغلب از دیده‏ها پنهان است. لذا محیط جامعه باید به گونه‏اى باشد که اگر در آن فسادى پدیدار شد، فرصت رشد پیدا نکند و زود از بین برود. مثل جریانهاى عظیم آب.

رودخانه‏هاى عظیم دنیا را مشاهده مى‏کنید؟ هر چه در این رودخانه‏ها آلودگى و کثافت بریزند، کمى آن طرفتر، تلاطم آب، سر به سنگ کوبیدن آب و حرکت آب، مواد مضر را از بین مى‏برد و در عوض، مواد حیاتى تولید مى‏کند. محیط جامعه، باید این گونه باشد. باید چنان زلال باشد که اگر کسى قطره فسادى هم در آن چکاند، خود جامعه، آن را هضم کند و از بین ببرد. چگونه امکان‏پذیر است؟ با امربه‏معروف، با نهى‏ازمنکر و با دعوت به خیر. قرآن مى‏فرماید: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمه.[۳۰]» حکمت، حکمت، حکمت. اندیشه مستحکم را تعبیر به حکمت مى‏کنند. حکمت، که انبیا به آن ممتازند و از آن بندگان برگزیده و صالح است، همان فکر مستحکمى است که هیچ ابزار عقلانى نمى‏تواند آن را نفى کند و از بین ببرد. هیچ استدلال و تجربه‏اى هم نمى‏تواند آن را خنثى کند. شما در قرآن به آیاتى که حکمت را معیّن مى‏کند، بنگرید، و ببینید چه چیزهایى است: «ذلک ممّا اوحى الیک ربّک من الحکمه.[۳۱]» چیزهایى است که اگر بشریت تا ابد هم تلاش کند، نمى‏تواند آنها را رد کند. هیچ منکرى، هیچ مغرضى، هیچ معاندى نمى‏تواند در ردّ آنها بکوشد. حکمت یعنى مستحکم‏ترین افکار و اندیشه‏ها. این‏که حکما، حکمت را «صیروره الانسان عالما مضاهیا للعالم الحسّى[۳۲]» مى‏گویند، همان است. یعنى چنان افکار برجسته و مستحکم و غیر قابل خدشه‏اى در روح او – بنده برگزیده و صالح – گسترش پیدا کرده است، که خود تبدیل به یک عالم شده است و شما مى‏توانید کون را وجود را، و همه گیتى را در سخن او، در اشاره او و در اقدام او مشاهده کنید.

این، حکمت است. آن وقت «ادع الى سبیل ربّک بالحکمه.» این گونه مردم را به سوى خدا دعوت کنید. «والموعظه الحسنه.[۳۳]» «و جادلهم بالتى هى احسن.[۳۴]» این هم هست. یعنى اینها عوامل بقاست. اینها هست که تفکر اسلامى تا امروز توانست بماند.

عزیزان من! روحانیت باید بداند که نظام و جامعه اسلامى، اگر خود را به گونه‏اى که اسلام فرموده است شکل دهد، و عوامل بقا را در خود فراهم کند، هیچ نیرویى در دنیا قادر به مقابله با آن نخواهد بود؛ نه نیروى مادّى و نه نیروى نظامى، که پیوسته تهدید مى‏کنند هواپیما مى‏آید؛ موشک مى‏آید، چه مى‏آید، چه مى‏آید. مگر مى‏توانند؟! ایادى استکبار به مدّت هشت سال کشور ما را تهدید کردند و به تهدیدهاى خود، جامه عمل هم پوشاندند. در طى این مدّت چه غلطى کردند که بعد از این بتوانند بکنند؟! امروز استکبار جهانى، نیروى علمى و خیل رجل خود را بسیج کرده تا بلکه بتواند با تفکّر و فرهنگ و ابزار دانش، تفکّر اسلامى را متزلزل کند. اما با این ترفند هم، نخواهد توانست کارى از پیش ببرد. البته، شرط ناکامى و ناتوانى استکبار این است که در این‏جا، همان گونه که اسلام فرموده است، عمل شود. یعنى: «ادع الى سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه.» در این صورت، حتّى با ابزارهاى فساد هم نخواهد توانست کارى کند.

عوامل استکبار، امروز فیلم بد درست مى‏کنند، نوار بد درست مى‏کنند، حرفهاى بد درست مى‏کنند، شعر بد مى‏گویند، داستان بد مى‏نویسند و این همه را، در داخل کشور، بین نوجوانان، جوانان و مردم عادّى پخش و منتشر مى‏کنند و یا از طریق ماهواره، رواج مى‏دهند. این مورد اخیر – ماهواره – واقعاً گنداب فسادى است که تیرهاى زهرآگین خود را به سمت ملتها و کشورها هدفگیرى مى‏کند. بحمداللَّه سال گذشته، مجلس شوراى اسلامى، با حسن فهم قضیه، ماهواره را ممنوع کرد. با این همه، اگر در جامعه، به دستور اسلام و فرموده قرآن عمل شود، هیچ‏کدام از ابزار و عوامل فساد، نمى‏تواند کمترین اثرى بکند. به معناى دقیقتر، توجّه از جوانب مختلف و امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، نمى‏گذارد دشمن پیروز شود. این است که جامعه اسلامى، یک جامعه ماندگار است. این است که «انا نحن نزّلنا الذکر و انّا له لحافظون.[۳۵]» این است که «ولینصرن اللَّه من ینصره.[۳۶]»

این است که «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا.[۳۷]» اینها تعارف نیست که خدا با ما کرده است. حال، قدرتمندان دنیا عربده بکشند و علیه نظام جمهورى اسلامى تهمت بزنند. بحمداللَّه این‏جا بناى مستحکمى است. بنایى است که هر کس با آن زورآزمایى کند، دست و پنجه خودش را زخمى و مجروح خواهد کرد. امروز همه عوامل بقا و حیات، در نظام اسلامى هست. کسانى هم که گاهى اوقات نسبت به بعضى از کارهاى دینى و شعارهاى اسلامى، اعتراض دارند و نق مى‏زنند که «آقا؛ شما هم دیگر شورش را درآوردید! دائم راجع به ارزشهاى اسلامى مى‏گویید! فلان شعار دیگر چیست و فلان کار دیگر کدام است؟!» در واقع حرف دشمن را تکرار مى‏کنند. دشمن مایل نیست که اسلام به طور کامل پیاده شود؛ چون اگر اسلام به طور کامل پیاده شد، آسیب‏ناپذیر مى‏گردد. حال، براى این‏که آسیب‏پذیر شود، باید چه کار کنند؟ باید ناقصش کنند.باید یک گوشه‏اش را نگذارند عمل شود. مثلاً نسبت به «لایحه قصاص» و «قانون مجازات»، جنجال آفرینى کنند.

وظیفه علما و مبلّغین و روحانیون و معمّمین، این‏جا روشن مى‏شود. البته روشن است و بحمداللَّه، آقایان وظایفشان را خیلى خوب مى‏دانند. ما هم نمى‏خواهیم وظیفه علما را به آنان یادآور شویم. چون اهل علمند، و خودشان مى‏دانند. این‏که مى‏گوییم، براى «تذکّر» است. براى دانستن جوانان و تازه رسیدگان به این راه است که بدانند این راه، راه مبارکى است. این راه، راه شکست‏ناپذیرى است. این راه، راهى است که در آن، همه امکانات براى بقا، به وسیله حکمت پروردگار عالم، فراهم شده است. این راه، هم جهاد دارد، براى دفع دشمن؛ هم «رحماء بینهم» دارد، براى محیط قابل زیست در داخل کشور؛ هم «لاینهیکم‏اللَّه عن‏الذین لم یقاتلوکم» تا «ان تبروهم و تقسطوا الیهم[۳۸]» دارد، براى ارتباطات حسنه با کشورها و ملتهاى دنیا و هم «انما  ینهیکم‏اللَّه عن‏الذین قاتلوکم فى‏الدین[۳۹]» دارد، براى مبارزه با اسرائیل و امریکا. یعنى همه چیز دارد. هم دنیا دارد، هم آخرت، هم حفظ ارزشها با دقّت و وسواس و هم رفتن به دنبال سازندگى و ایجاد دنیاى خوب و استقرار و کشف بواطن طبیعت، به وسیله دستهاى توانا. همه چیز هست. هم عواطف و احساسات مردم را دارد، هم کمک الهى را دارد، هم کار در آن هست و هم توکّل. لذاست که آن وقت این آیه معنا پیدا مى‏کند: «و من یتّق اللَّه یجعل له مخرجا. و یرزقه من حیث لا یحتسب.[۴۰]» اگر تقوا باشد – یعنى، این مجموعه با هم باشد – آن وقت دیگر هیچ کس نمى‏تواند آسیب برساند.[۴۱]

مسلمانان خصوصیتى دارند که مى‏توانند اراده خود را در حرکت عالم مؤثّر کنند. به خاطر چه؟ به خاطر احکام نورانى اسلام؛ بلکه به خاطر روحیّات و خلقیّاتى که اسلام به مسلمانان مى‏دهد؛ مثل ظلم ستیزى و کنار نیامدن با بدى و فساد، مثل امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر و جهاد فى‏سبیل‏اللَّه، که جهاد فى‏سبیل‏اللَّه میدان گسترده وعرض عریضى دارد و مخصوص صحنه نبرد رویاروى جسمانى نیست، بلکه جهاد داخل خانه‏ها هم‏ممکن است و همه‏جا انسان مى‏تواند با دشمن خدا جهاد کند؛ اگر اراده داشته باشد و اگر بداند باید چه کارکند.

این، مجموعه احکام اسلامى است. این، جهاد و امربه‏معروف و عدم کنار آمدن بابدى و فساد و تحمّل نکردن ظلم است: «لاتظلمون و لاتظلمون[۴۲]». مجموع این احکام و معارف موجب شده است مسلمان به طور طبیعى در هر جاى دنیا که هست – چه به صورت یک ملت و چه از یک ملت کوچکتر، تا یک فرد – به برکت این احکام قادر باشد اراده خود را در اداره جهان و محیط خودش مؤثّر سازد. این، خصوصیت مسلمان است. استعمارگران از چنین خصوصیتى ناراحتند. ظالمان عالم از چنین خصوصیتى نگرانند.[۴۳]

استکبار مى‏خواهد در این کشور و در میان این ملت، ایمان عمیق نباشد، سرگرمى به شهوات باشد، »معروف« اسلامى نباشد و آنچه از نظر اسلام «منکر» است، رایج باشد.[۴۴]

رشته بعدى هم رشته نهى‏ از منکر و امر به ‏معروف، در بالاترین شکل آن است که در نامه به معاویه در کتابهاى تاریخ نقل شده است – نقل شیعه هم نیست – اتّفاقاً این نامه را – تا آن جاکه در ذهنم هست – مورّخین سنّى نقل کرده‏اند؛ به گمانم شیعه نقل نکرده است؛ یعنى من برخورد نکرده‏ام؛ یا اگر هم نقل کرده‏اند، از آنها نقل کرده‏اند. آن نامه کذایى و نهى‏ازمنکر و امربه‏معروف ، تا هنگام حرکت از مدینه است که بعد از به سلطنت رسیدن یزید است که این هم امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. «ارید ان امر بالمعروف وانهى عن المنکر».[۴۵]و[۴۶]

ببینید؛ یک انسان، هم در تلاش نفسانى و شخصى – تهذیب نفس – آن حرکت عظیم را مى‏کند؛ هم در صحنه و عرصه‏ى فرهنگى، که مبارزه با تحریف، اشاعه احکام الهى و تربیت شاگرد و انسانهاى بزرگ است و هم در عرصه سیاسى که امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. بعد هم مجاهدت عظیم ایشان، که مربوط به عرصه سیاسى است. این انسان، در سه عرصه مشغول خود سازى و پیشرفت است.[۴۷]

حرکت و تلاش لازم است؛ هم در جبهه خودسازى – این مقدّم بر همه است؛ مثل امام حسین علیه‏السّلام که آقا و مولاى شماست – هم در جبهه سیاسى – که آن امربه‏معروف و حرکت و حضور سیاسى است و در جایى که لازم است، بیان مواضع و تبیین سیاسى در مقابل دنیاى استکبار – هم در جبهه فرهنگى – یعنى آدم سازى، خود سازى، خودسازى فکرى و اشاعه فکر و فرهنگ – اینها وظیفه همه کسانى است که امام حسین علیه السّلام را الگو مى‏دانند. خوشبختانه ملت ما همه نسبت به حسین‏بن‏على علیه السّلام خاضعند و آن بزرگوار را بزرگ مى‏شمارند. حتى خیلى از غیر مسلمانها این گونه‏اند.[۴۸]

هنگامى که به خاطر هجوم دشمن، فریضه‏ى جهاد اهمیت مى‏یابد، یا بر اثر دشوارى زندگى قشرهایى از مردم، فریضه‏ى زکات و انفاق، همه را مخاطب مى‏سازد، یا به اقتضاى تلاش دشمن در عرصه‏ى فرهنگ و اخلاق، امر به‏ معروف و نهى‏ از منکر واجب همگانى مى‏شود، در همه‏ى این شرائط، نماز، نه فقط از شأن «خیرالعملى» فرو نمى‏افتد، بلکه به مثابه‏ى پشتوانه‏ى روحى و معنوى همه‏ى مجاهدتها و ایثارها و خطرپذیرى‏ها، بر اهمیت آن افزوده مى‏شود.[۴۹]

نماز است که مایه‏هاى لازم ایثار و گذشت و توکل و تعبد را که پشتوانه‏ى حتمى واجبات پر خطر و دشوار همچون جهاد و نهى ‏از منکر و زکات است، در روح آدمى پدید مى‏آورد و او را شجاعانه بدان میدانها گسیل مى‏دارد.[۵۰]

بهترین شیوه برخورد با منکرات چیست؟

بستگى به این دارد که چه کسى بخواهد برخورد کند. اگر شما بخواهید برخورد کنید، «زبان» است. شما به غیر از زبان، هیچ تکلیف دیگرى ندارید. نهى‏ازمنکر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حکومت، این‏طور نیست. اگر منکر بزرگى باشد، برخورد حکومت احیاناً ممکن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ لیکن نهى‏ازمنکر و امربه‏معروف‏ى که در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «انّما هى اللسان».

تعجّب نکنید. من به شما عرض مى‏کنم که تأثیر امر و نهى زبانى – اگر انجام گیرد – از تأثیر مشت پولادین حکومتها بیشتر است. من چند سال است که گفته‏ام امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر. البته عدّه‏اى این کار را مى‏کنند؛ اما همه نمى‏کنند. همه تجربه نمى‏کنند، مى‏گویند آقا چرا اثر نمى‏کند؛ تجربه کنید. منکرى را که دیدید، با زبان تذکّر دهید. اصلاً لازم هم نیست زبان گزنده باشد و یا شما براى رفع آن منکر، سخنرانى بکنید. یک کلمه بگویید: آقا! خانم! برادر! این منکر است. شما بگویید، نفر دوم بگوید، نفر سوم بگوید، نفر دهم بگوید، نفر پنجاهم بگوید؛ کى مى‏تواند منکر را ادامه دهد؟

البته به شما بگویم عزیزان من! منکر را باید بشناسید. چیزهایى، ممکن است به نظر بعضى منکر بیاید؛ در حالى که منکر نباشد. باید معروف و منکر را بشناسید. واقعاً باید بدانید این منکر است. بعضى گفته‏اند که باید احتمال تأثیر وجود داشته باشد. من مى‏گویم احتمال تأثیر، همه جا قطعى است؛ مگر در نزد حکومتهاى قلدر، قدرتمندان و سلاطین. آنهایند که البته حرف حساب به گوششان فرو نمى‏رود و اثر نمى‏کند؛ اما براى مردم چرا. براى مردم، حرف اثر دارد. بنابراین، پاسخ من این شد که بهترین روش براى شما که از من سؤال کردید، «زبان» است.[۵۱]

وظیفه جوانان حزب‏الّلهى و مؤمن در مقابل کجرویها و سوءنیّتهایى که در بعضى جاها مشاهده مى‏شود، چیست؟

اگر منکر است، وظیفه نهى ‏از منکر است.[۵۲]

لطفاً بفرمایید آیا در زمینه فرهنگى، اقدام انقلابى را صلاح مى‏دانید؟ به عبارت دیگر، در زمینه فسق و فجور، آیا برخورد فیزیکى را در مواردى که مسؤولان کوتاه آمده و به وظیفه خود عمل نمى‏کنند، صلاح مى‏دانید؟

نه. شما شرعاً به‏هیچ‏وجه موظّف به برخورد فیزیکى با منکر نیستید؛ شما فقط موظّف به گفتن هستید. شما چه‏کار دارید؛ حرف خود را بگویید. شما نمى‏گویید، خیال مى‏کنید که اگر بگویید، نمى‏شود. امتحان کنید، بگویید؛ بارها هم بگویید. البته یک نفر بگوید، معلوم است که اثر نمى‏کند. دیگران را وادار کنید بگویند. خود گفتن، اثرش به مراتب از مشت بیشتر است؛ حتّى گاهى از اخم هم اثرش بیشتر است؛ با این‏که اخم اثر سازنده دارد و مثل مشت نیست. به‏هرحال، در نهى‏ازمنکر، اگر برخورد فیزیکى لازم باشد، کار حکومت است، نه کار مردم؛ مگر وقتى که حکومت اجازه دهد و کسى را مأمور کند. آن بحث دیگرى است که ما امروز چنین وضعى نداریم. ما واقعاً کسى را مأمور نمى‏کنیم و مصلحت نمى‏دانیم که این‏طور چیزها وجود داشته باشد.[۵۳]

در خصوص امر به ‏معروف و نهى‏ از منکر حدیثى دیدم که از جمله چیزهایى که براى آمربه‏معروف و ناهى‏ازمنکر ذکر مى‏کند، «رفیق فیما یأمر و رفیق فیما ینهى[۵۴]» بود. آن جایى که جاى رفق است – که غالب جاها هم از این قبیل است – انسان باید با «رفق» عمل کند؛ براى این که بتواند با محبّت آن حقایق را در دلها و در ذهنها جا بدهد و جایگزین کند. تبلیغ براى این است؛ براى زنده کردن احکام الهى و اسلامى است.[۵۵]

چهره دوم در مورد پایبندى به اسلام، عمل فردى اشخاص است. در این‏جا دیگر آن صلابت و قاطعیت و اعمال قدرت، وجود ندارد. این‏جا موعظه، نصیحت، زبان خوش و امربه‏معروف است. امام، به این عقیده داشت. پس اوّل چیزى که در خطّ امام، مهم است، تعقیب هدف اسلامى و حاکمیت اسلامى در صحنه ایمان و در صحنه عمل است.

یک نکته را هم مى‏خواهم یادآورى کنم و آن نظام امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر واجب حتمى همه است؛ فقط من و شما به عنوان مسؤولان کشور وظیفه‏مان در باب امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر سنگین‏تر است. باید از شیوه‏ها و وسایل مناسب استفاده کنیم؛ اما آحاد مردم هم وظیفه دارند. با چهار تا مقاله در فلان روزنامه، واجب امربه‏معروف نه از وجوب مى‏افتد، نه ارزش تأثیرگذاریش ساقط مى‏شود. قوام و رشد و کمال و صلاح، وابسته به امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است. اینهاست که نظام را همیشه جوان نگه مى‏دارد. حال که نظام ما بیست‏ویکساله و جوان است و در مقایسه با نظام فرتوت هفتاد و چند ساله پیر کمونیستى در شوروى به طور طبیعى هم جوان است؛ اما اگر صد سال هم بر چنین نظامى بگذرد، چنانچه امربه‏معروف باشد و شما وظیفه خودتان بدانید که اگر منکرى را در هر شخصى دیدید، او را از این منکر نهى کنید، آنگاه این نظام اسلامى، همیشه تر و تازه و با طراوت و شاداب مى‏ماند. طرف امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر فقط طبقه عامه مردم نیستند؛ حتى اگر در سطوح بالا هم هستند، شما باید به او امر کنید؛ نه این‏که از او خواهش کنید؛ باید بگویید: آقا! نکن؛ این کار یا این حرف درست نیست. امر و نهى باید با حالت استعلاء باشد. البته این استعلاء معنایش این نیست که آمران حتماً باید بالاتر از مأموران، و ناهیان بالاتر از منهیان باشند؛ نه، روح و مدل امربه‏معروف، مدل امر و نهى است؛ مدل خواهش و تقاضا و تضرّع نیست. نمى‏شود گفت که خواهش مى‏کنم شما این اشتباه را نکنید؛ نه، باید گفت آقا! این اشتباه را نکن؛ چرا اشتباه مى‏کنى؟ طرف، هر کسى هست – بنده که طلبه حقیرى هستم – از بنده مهمتر هم باشد، او هم مخاطب امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر قرار مى‏گیرد.[۵۶]

هر چند فریضه‏ى امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر یکى از بزرگترین واجبات اسلامى است و توصیه به آن در قرآن و گفتارهاى پیامبر خدا (صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله‏وسلّم) و امیر مؤمنان و دیگر امامان : داراى لحنى کم نظیر و تکان دهنده است، ولى اگر کسى از این همه چشم پوشى کند و تنها به نداى خرد انسانى گوش بسپرد، باز هم بیشک این عمل سازنده را فریضه و تکلیف خواهد شمرد. به نیکى خواندن و از بدى برحذر داشتن را کدام خرد سالم، ستایش نمیکند؟ و کدام انسان خیرخواه و حسّاس، از آن روى میگرداند؟ هنگامى که به این وظیفه عمل شود، به تعداد آمران و ناهیان، دعوت به خیر در میان مردم صورت میگیرد، و بیگمان لبیک گویان به این دعوت نیز کم نخواهند بود. این فراخوانى، بگمان زیاد بر خود داعیان نیز نشانه‏ى نیک برجاى میگذارد و از دو سو، راه صلاح را هموار می‌سازد. کار نیکى که مخاطب خود را به آن امر می‌کنیم و رفتار زشتى که وى را از آن برحذر می‌داریم، هر چه بزرگتر و تأثیر اجتماعى یا فردى آن ژرفتر و ماندگارتر باشد، امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر ما ارزشمندتر است و چنین است که عمل به این وظیفه، تضمین کننده‏ى دوام و استحکام حکومت صالحان است، و رهاکردن و به فراموشى سپردن آن، زمینه ساز سلطه‏ى اشرار و نابکاران.

شما دوستان ارجمند که اکنون همت به ترویج این فریضه گماشته‏اید، کار بزرگ خود را چنانکه شایسته‏ى این فریضه است، پاس بدارید و با همه‏جانبه‏نگرى در این کار، زبان بدگویان و ذهن بى‏خبران را از فرو افتادن در ورطه‏ى ناسپاسى از این عمل‏اصلاحى بزرگ، نجات بخشید.

از خداوند متعال توفیق روزافزون شما را مسئلت میکنم.

سیدعلى خامنه‏اى

۲۳/۸/۷۹

بخش دیگرى که باز آن را مختصر عرض مى‏کنم – که مربوط به عموم مردم است – در درجه اوّل عبارت است از امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر در مسائل اجتماعى؛ البته در مسائل فردى، تقوا بسیار زیاد مورد توصیه امیرالمؤمنین است؛ اما در زمینه مسائل اجتماعى شاید هیچ خطابى به مردم شدیدتر، غلیظتر، زنده‏تر و پرهیجان‏تر از خطاب امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر نیست. امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، یک وظیفه عمومى است. البته ما باید تأسّف بخوریم از این‏که معناى امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، درست تشریح نمى‏شود. امربه‏معروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن. نهى‏ازمنکر، یعنى دیگران را از کارهاى بد نهى کردن. امر و نهى، فقط زبان و گفتن است. البته یک مرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه‏معروف زبانى، کامل خواهد شد. وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردم را به نیکى امر مى‏کنید – مثلاً احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبّت، همکارى، کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر – و مى‏گویید این کارها را بکن؛ هنگامى که دل شما نسبت به این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امر صادقانه است. وقتى کسى را از منکرات نهى مى‏کنید – مثلاً ظلم کردن، تعرض کردن، تجاوز به دیگران، اموال عمومى را حیف و میل کردن، دست درازى به نوامیس مردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمّامى کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامى کار کردن، با دشمن اسلام همکارى کردن – و مى‏گویید این کارها را نکن؛ وقتى که در دل شما نسبت به این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهى، یک نهى صادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهى‏تان عمل مى‏کنید. اگر خداى نکرده دل با زبان همراه نباشد، آن‏گاه انسان مشمول این جمله مى‏شود که «لعن اللَّه الامرین بالمعروف التّارکین له».[۵۷] کسى که مردم را به نیکى امر مى‏کند، اما خود او به آن عمل نمى‏کند؛ مردم را از بدى  نهى مى‏کند، اما خود او همان بدى را مرتکب مى‏شود؛ چنین شخصى مشمول لعنت خدا مى‏شود و سرنوشت بسیار خطرناکى خواهد داشت.

اگر معناى امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر و حدود آن براى مردم روشن شود، معلوم خواهد شد یکى از نوترین، شیرین‏ترین، کارآمدترین و کارسازترین شیوه‏هاى تعامل اجتماعى، همین امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر است و بعضى افراد دیگر درنمى‏آیند بگویند »آقا! این فضولى کردن است«! نه؛ این همکارى کردن است؛ این نظارت عمومى است؛ این کمک به شیوع خیر است؛ این کمک به محدود کردن بدى و شرّ است؛ کمک به این است که در جامعه اسلامى، گناه، همیشه گناه تلقّى شود. بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان ثواب معرفى شود؛ کار خوب به عنوان کار بد معرفى شود و فرهنگها عوض شود. وقتى که امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر در جامعه رایج شد، این موجب مى‏شود که گناه در نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به ثواب و کار نیک نشود. بدترین توطئه‏ها علیه مردم این است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوب – کارهایى که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست – در نظر مردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به کارهاى خوب تبدیل شود. این خطر بسیار بزرگى است.

بنابراین اوّلین فایده امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر همین است که نیکى و بدى، همچنان نیکى و بدى بماند. از طرف دیگر، وقتى در جامعه گناه منتشر شود و مردم با گناه خو بگیرند، کار کسى که در رأس جامعه قرار دارد و مى‏خواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکى سوق دهد، با مشکل مواجه خواهد شد؛ یعنى نخواهد توانست، یا به آسانى نخواهد توانست و مجبور است با صرف هزینه فراوان این کار را انجام دهد. یکى از موجبات نا کامى تلاشهاى امیرمؤمنان – با آن قدرت و عظمت – در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادت آن بزرگوار منجر شد، همین بود. روایتى که مى‏خوانم، روایت تکان دهنده و عجیبى است. مى‏فرماید: «لتأمرنّ بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلّطنّ اللَّه علیکم شرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم[۵۸]»؛ باید امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر را میان خودتان اقامه کنید، رواج دهید و نسبت به آن پایبند باشید. اگر نکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابسته‏ها را بر شما مسلّط مى‏کند؛ یعنى زمام امور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجّاج بن یوسف خواهد افتاد! همان کوفه‏اى که امیرالمؤمنین در رأس آن قرار داشت و در آن‏جا امر و نهى مى‏کرد و در مسجدش خطبه مى‏خواند، به خاطر ترک امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، به مرور به جایى رسید که حجّاج‏بن‏یوسف ثقفى آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبه خواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجّاج چه کسى بود؟ حجّاج کسى بود که خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتى نداشت! به همان راحتى که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجّاج یک انسان را مى‏کشت. یک بار حجّاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرند و از کفر خودشان توبه کنند؛ هر کس بگوید نه، گردنش زده مى‏شود! با ترک امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، مردم این‏گونه دچار ظلمهاى عجیب و غریب و استثنایى و غیر قابل توصیف و تشریح شدند. وقتى که امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر نشود و در جامعه خلافکارى، دزدى، تقلّب و خیانت رایج گردد و بتدریج جزو فرهنگ جامعه شود، زمینه براى روى کار آمدن آدمهاى ناباب فراهم خواهد شد.

البته امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر حوزه‏هاى گوناگونى دارد که باز مهمترینش حوزه مسؤولان است؛ یعنى شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهى کنید. مردم باید از مسؤولان، کار خوب را بخواهند؛ آن هم نه به صورت خواهش و تقاضا؛ بلکه باید از آنها بخواهند. این مهمترین حوزه است. البته فقط این حوزه نیست؛ حوزه‏هاى گوناگونى وجود دارد.

در مسأله امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر، فقط نهى‏ازمنکر نیست؛ امربه‏معروف و کارهاى نیک هم هست. براى جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک، همکارى اجتماعى، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات پسندیده در زندگى، همه جزو اعمال خوب است. براى یک مرد، براى یک زن و براى یک خانواده، وظایف خوب و کارهاى بزرگى وجود دارد. هر کسى را که شما به یکى از این کارهاى خوب امر بکنید – به او بگویید و از او بخواهید – امربه‏معروف است. نهى‏ازمنکر هم فقط نهى از گناهان شخصى نیست. تا مى‏گوییم نهى‏ازمنکر، فوراً در ذهن مجسّم مى‏شود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکى باید بیاید و او را نهى‏ازمنکر کند. فقط این نیست؛ این جزء دهم است.

 نهى‏ازمنکر در همه زمینه‏هاى مهم وجود دارد؛ مثلاً کارهایى که افراد توانا دستشان مى‏رسد و انجام مى‏دهند؛ همین سوء استفاده از منابع عمومى؛ همین رفیق‏بازى در مسائل عمومى کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باب استفاده از منابع تولیدى و غیره؛ همین رعایت رفاقتها از سوى مسؤولان. یک وقت دو نفر تاجر و کاسبند و با هم همکارى و رفاقت مى‏کنند، آن یک حکم دارد؛ یک وقت است که آن کسى که مسؤول دولتى است و قدرت و اجازه و امضاء در دست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار مى‏کند؛ این آن چیزى است که ممنوع و گناه و حرام است و نهى از آن بر همه کسانى که این چیزها را فهمیده‏اند – در خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او – واجب است؛ تا فضا براى کسى که اهل سوء استفاده است، تنگ شود.

 در محیط خانواده هم مى‏شود نهى‏ازمنکر کرد. در بعضى از خانواده‏ها حقوق زنان رعایت نمى‏شود؛ در بعضى از خانواده‏ها حقوق جوانان رعایت نمى‏شود؛ در بعضى از خانواده‏ها، بخصوص حقوق کودکان رعایت نمى‏شود. اینها را باید به آنها تذکّر داد و از آنها خواست. حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این هم نیست که انسان به آنها محبّت نکند؛ نه. سوء تربیتها، بى‏اهتمامیها، نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.

منکراتى که در سطح جامعه وجود دارد و مى‏شود از آنها نهى کرد و باید نهى کرد، از جمله اینهاست: اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق، اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف در آب و اسراف در نان. ما این همه ضایعات نان داریم؛ اصلاً این یک منکر است؛ یک منکر دینى است؛ یک منکر اقتصادى و اجتماعى است؛ نهى از این منکر هم لازم است؛ هر کسى به هر طریقى که مى‏تواند؛ یک مسؤول یک طور مى‏تواند، یک مشترى نانوایى یک طور مى‏تواند، یک کارگر نانوایى طور دیگر مى‏تواند. طبق بعضى از آمارهایى که به ما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر است با مقدار گندمى که از خارج وارد کشور مى‏کنیم! آیا این جاى تأسّف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهى از آنها لازم است. طبق نهج‏البلاغه، امیرالمؤمنین نهى از اینها را یکى از محورهاى اصلى توصیه‏هاى خود قرار داده است. در باب مسؤولان، آن‏طور مشى کردن و عمل کردن و دستور دادن و قاعده معیّن کردن؛ در باب عموم مردم هم آنها را وادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسؤولیت در مسائل اجتماعى، با همین امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر.

وظیفه بزرگى بر دوش ما قرار دارد. امیرالمؤمنین جان مبارک خود را بر سر این کار گذاشت؛ همچنان که تمام عمر خود را از وقتى که مى‏توانست تلاشى بکند – از همان وقتى که اسلام آورد، از اوان کودکى تا آخر عمر؛ چه دوران مکه، چه دوران مدینه، چه دوران بعد، چه در دوران خلافت – در همین راه مصرف کرد و یک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد. براى انسان والایى که مى‏خواهد برفراز همه پدیده‏هاى عالم وجود پرواز کند و هیچ چیزى پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقى، امیرالمؤمنین است.[۵۹]

یک جریان فساد هم فسادهاى اخلاقى و رواج منکرات است. با این هم باید مقابله و مبارزه کرد. ما خوب مى‏دانیم، این جزو تعالیم اسلام است که با زبان و تبیین باید مردم را با فضایل اخلاقى آشنا کرد و از منکرات دور نگه‏داشت. این به جاى خود درست؛ اما با شیوع منکرات و با تظاهر به آن باید مقابله کرد. اسلام مرتکب منکر را نصیحت و هدایت مى‏کند؛ اما حد هم براى او مى‏گذارد. با صرف زبان و توصیه نمى‏شود کارى کرد. قدرت نظام باید جلو سیر فحشا و فساد را بگیرد. اجازه ندهید که هوسهاى یک عدّه معدود و یک گروه کوچک و اندک در داخل جامعه، موجب اغواى ذهن و فکر دختر و پسر جوان و مرد و زن مؤمنى شود که هیچ انگیزه فسادى ندارند. شما باید جلو آن‏گونه افراد را بگیرید[۶۰]

تخلّف از قانون و خروج از مدار قانونى براى مقابله با هر چیزى که به نظر انسان منکر مى‏آید – بدون اجازه حکومت – خودش یک جرم است؛ مگر نهى‏ازمنکر زبانى، که بارها گفتیم نهى‏ازمنکر زبانى جایز و واجب و وظیفه همه است و در هیچ شرایطى هم ساقط نمى‏شود؛ اما آن‏جایى که نوبت اجرا و عمل برسد، همه باید طبق قوانین عمل کنند. هیچ چیزى مجوّز این نیست که بگویند چون نیروى انتظامى و قوّه قضایّیه عمل نکردند، خودمان وارد میدان شدیم؛ نخیر، آن روزى که لازم باشد مردم براى حادثه‏اى خودشان وارد عمل شوند، رهبرى صریحاً به آنها خواهد گفت.[۶۱]

بزرگترین نعمت خدا وجود این نظام است و بزرگترین معروف، دفاع از این نظام است.[۶۲]

امربه‏معروف و نهى‏ازمنکر هم جزو مهمترین مسائلى است که جوانان باید به آن اهتمام کنند. همچنین در برابر فریب رسانه‏ها در واژگونه جلوه دادن حقایق، تسلیم نشوند. امروز مهمترین تلاش دشمن این است که از پیشرفته‏ترین ابزار و روشهاى ارتباطاتى مدرن و فوق مدرن استفاده کند؛ براى این‏که حقایق کشور ما را واژگونه جلوه دهد. تسلیم خواسته آنها نشوید و اندیشمندانه با مسائل برخورد کنید.[۶۳]

* چند وقتى است که مشکل بدحجابى و ارائه فرهنگهاى غلط در دانشگاهها دغدغه بسیج این دانشگاهها شده است. اگر قاطعیت را ملازمه کارمان کنیم، مطرود خواهیم شد. پیشنهاد حضرتعالى چیست؟

– قاطعیت یعنى چه؟ یعنى برخورد فیزیکى و جسمانى؟ این‏که درست نیست و ما اصلاً این را توصیه نمى‏کنیم؛ اما گفتن و تذکّر دادن، خوب است. چه اشکال دارد با اخلاق خوب تذکّر دهند؟ دیروز حدیثى را براى جمعى مى‏خواندم که آمر به معروف و ناهى از منکر باید خودش به آنچه دارد امر و نهى مى‏کند، هم عالم باشد و هم عامل. »رفیق لمن یأمر و رفیق لمن ینهى«؛ با رفق و مدارا امر و نهى کند. امر و نهى، یعنى دستور دادن – بکن، نکن – غیر از تمنا کردن است؛ اما همین را با رفق، مدارا و محبّت – نه با خشونت – انجام دهد. به نظرم این‏طورى باید عمل شود.[۶۴]

* با توجّه به این‏که یکى از جنبه‏هاى تهاجم دشمن، تهاجم فرهنگى و فاسد کردن جوانان و بخصوص زنان و توجه دادن مردم به شهوات و نفسانیّات است و در بسیارى از جوامع اسلامى، دشمنان ابتدا از این طریق مردم را خلع سلاح کرده‏اند، و نیز با توجّه به بحران کنونى حجاب در جامعه و حتّى در دانشگاهها، وظیفه مردم، بخصوص دانشجویان و تشکّلهاى اسلامى در جامعه و در دانشگاهها چیست و راه حل، حکم و توصیه شما در این مورد به تشکّلهاى اسلامى چیست؟

–  توصیه بنده معلوم است: حجاب را رعایت کنید و این لازم و واجب است. به برادر یا خواهرى که این نامه را نوشته‏اند، مى‏خواهم بگویم این‏طور هم نیست که شما مى‏گویید زنهاى ما بى‏حجاب شده‏اند. ممکن است بعضى بگویند چشم شما به خواهرانى افتاده که همه حجاب دارند؛ نه، من گاهى به خیابان مى‏روم تا مخصوصاً وضع مردان و زنان را ببینم؛ البته با نگاه حلال و نه حرام. آن‏طور که بعضى تصویر مى‏کنند، به نظر من نمى‏آید. البته چرا، اشکالاتى وجود دارد؛ من هم از همه گوشه و کنارها با خبر نیستم. هرجا چنین وضعى وجود داشته باشد، راه آن نهى‏ازمنکر است.[۶۵]

در جامعه اسلامى تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهى از منکر با لسان است .

امروز امر به معروف و نهى از منکر هم مسئولیت شرعى و هم مسئولیت انقلابى و سیاسى شماست .

نقش امر به معروف و نهى از منکر در ایران اسلامى روز به روز حیاتى تر مى شود.

پایه دین و اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منکر محکم و استوار مى کند.

مهمترین وظیفه اى که در صراط امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد این است که باید نیرو هیا مؤمن و حزب الله و آمر به معروف و ناهى از منکر و آنهایى که انگیزه دارند ، در نظام اسلامى در صحنه باشند و همه جا حضور داشته باشند.

آحاد مردم باید با شجاعت و قوت نفس از عملى شدن خلافهاى سیاسى ، اقتصادى ، ادارى و فرهنگى در جامعه ممانعت کنند .

چیزى که جامعه را اصلاح میکند همین نهى از منکر زبانى است . اگر افکار عمومى روى وجود و ذهن آدم بدکار سنگینى کند ، این براى او شکننده ترین چیز هاست .

جامعه اسلامى باید با امر به معروف و نهى از منکر مانع بروز هر گونه فساد بشود.

مسأله امر به معروف و نهى از منکر تکلیف همیشگى مسلمانهاست .

همه مردم باید وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را براى خود قائل باشند و با لحن مناسب خلاف و گناه را به خاطى تذکر دهند.

هنگامى ممکن است همه آحاد یک ملت آمر به معروف و ناهى از منکر باشند که همه در متن مسائل کشور به معناى واقعى حضور داشته باشند.

قوام حکومت اسلامى و بقاى حاکمیت اخیار به این است که در جامعه امر به معروف و نهى از منکر زنده‏باشد.

امر به نیکى و صلاح و نهى از بدیها ، مفاسد و تخلفات از نظر قرآن کریم و اسلام ، تضمین کننده خط صحیح و راه راست است .

 امر به معروف و نهى از منکر در مقیاس وسیع و عمومى حتى از جهاد بالاتر است .

امر به معروف و نهى از منکر که یکى از ارکان اسلامى اسلام و ضامن بر پا داشتن همه فرایض اسلامى‏است، باید در جامعه ما احیاء شود.

روحانیون در محیط هاى مختلف یکى از مهمترین عوامل نهى از منکر و امر به معروف هستند . نمى شود این واجب الهى را در دایره هاى کوچک محدود کرد . این کار ، کار همه است .

علماى دین باید مردم را هدایت و راهنمایى کنند ، کیفیت نهى از منکر را براى مردم بیان کنند و منکر را براى آنها شرح بدهند.

امر به معروف و نهى از منکر فقط این نیست که ما براى اسقاط تکلیف ، دو کلمه بگوییم ، آن هم در مقابل منکراتى که معلوم نیست مهمترین منکرات باشند.

مأمورین رسمى چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى حق ندارند از مجرم دفاع بکنند . مأمورین باید از آمر و ناهى شرعى دفاع بکنند . دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع بکنند.

هر کس به اندازه وسعت وجودى و شعاع قدرت خود مسئول است و نباید در مقابل تخلفات ، بدعت گذاریها از میان رفتن سنت ها و زمینه سازى هایى که براى تهاجم دشمن صورت مى گیرد ، بى تفاوت باقى بماند.

در مسائل جهانى ، ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى موظف به امر به معروف و نهى از منکر هستند.

تکلیف الهى امر به معروف و نهى از منکر وظیفه شرعى عموم مسلمین است و در همه جا باید انجام شود.

امر به معروف هم مثل نماز واجب است .

جامعه اسلامى با امر به معروف و نهى از منکر زنده مى ماند.

دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط ، فساد و فحشا سعى مى کند جوانهاى ما را از دست ما بگیرد.

امر به معروف و نهى از منکر براى طراوت داشتن و حرکت دائمى دین یک امر ضرورى و لازم است .

امر به معروف متعلق به همه مردم است .

اگر چنانچه کار دست حزب الهى ها نبود ما این مرزهایى را که امروز داریم نداشتیم .

قوام حکومت اسلامى به امر به معروف و نهى از منکر است .

همه باید حزب الهى ها را باور کنند ، آنها مرزهاى میهن اسلامى را حفظ کردند.

نیرو هاى حزب الهى و انقلابى همه موانع را از سر راه بر میدارند .

 استفاده از حزب الهى و جبهه رفته افتخارات روز افزون را در پى خواهد داشت .

همه باید امر به معروف و نهى از منکر بکنند.


۱- ۲۳/۴/۶۸، پیام به ملت شریف ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینی (ره).

۲- سوره حج، آیه ۴۱٫

۳- ۱۹/۱۰/۶۸، سخنرانی در دیدار با جمع کثیری از اقشار مختلف مردم قم، به مناسبت فرا رسیدن ۱۹ دی ماه (سالروز قیام مردم قم).

۴- ۲۳/۴/۶۸، پیام به ملت شریف ایران، در پایان چهلمین روز ارتحال حضرت امام خمینی (ره).

۵- ۲۳/۱۲/۶۸، پاسخ به نامه‏ى حجهالاسلام والمسلمین عباس واعظ طبسى، در مورد موقوفات و متعلقات آستان قدس رضوى

۶- ۱۰/۳/۶۹، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره).

۷- ۱۰/۳/۶۹، پیام به مناسبت اولین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى(ره).

۸- ۱۰/۱۰/۶۹، بیانات در دیدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران کمیته‏هاى انقلاب اسلامى.

۹- سخنرانى در دیدار با گروه کثیرى از دانشجویان و دانش‏آموزان، به مناسبت سیزدهم آبان ماه (روز ملى مبارزه با استکبار).

۱۰- سخنرانى در دیدار با جمعى از روحانیون، ائمه‏ى جماعات و وعاظ نقاط مختلف کشور در آستانه‏ى ماه‏مبارک رمضان.

۱۱- ۱۵/۷/۷۰، پیام به اولین اجلاس سالیانه‏ى اقامه‏ى نماز در مشهد مقدس.

۱۲- نهج‏البلاغه: کلمات قصار، ص ۳۷۴٫

۱۳- ۲۲/۴/۷۱، بیانات رهبرمعظم انقلاب اسلامى در دیدار فرماندهان گردانها، گروهانها و دسته‏هاى عاشوراى نیروهاى مقاومت بسیج سراسرکشور.

۱۴- بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۷۲٫

۱۵- ۷/۵/۷۱، بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار علما و روحانیان.

۱۶- ۴/۶/۷۱، بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار اعضاى انجمنهاى اسلامى ادارات، کارخانه‏ها وبیمارستانهاى سراسر کشور.

۱۷- ۲۹/۷/۷۱، بیانات مقام معظم رهبرى در مراسم دیدار قشرهاى مختلف مردم با معظّم‏له.

۱۸- ۱/۱۱/۷۱، بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار مسؤولان و کارگزاران نظام، به مناسبت عید مبعث.

۱۹- ۲۷/۱۲/۷۱، پیام نوروزى رهبر معظم انقلاب اسلامى به مناسبت حلول سال ۱۳۷۲ هجرى شمسى.

۲۰- ۴/۶/۷۱، دقت شود عنوان سخنرانى استخراج شود.

۲۱- ۱۴/۶/۷۲، بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار مسؤولان و قشرهاى مختلف مردم در روز «ولادت پیامبر اکرم۶ و امام صادق۷».

۲۲- ۱۳/۱۲/۷۲، بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران ۲۱ رمضان ۱۴۱۴٫

۲۳- ۱۹/۳/۷۴، بیانات مقام معظم رهبرى در خطبه‏هاى نماز جمعه (عاشوراى ۱۴۱۶).

۲۴- ۱۴/۶/۷۴، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در آغاز درس خارج فقه.

۲۵- ۱/۱۲/۷۴، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز عید فطر.

۲۶- ۱/۱۲/۷۴، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبه‌های نماز عید فطر.

۲۷- سوره حج، آیه ۴۱٫

۲۸- بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار فرماندهان و اعضاى «نیروى انتظامى» به مناسبت «هفته نیروى انتظامى».

۲۹- بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى و فرمانده کلّ قوادر جمع فرماندهان، مسؤولان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و نیروى انتظامى و جمعى از جانبازان انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار.

۳۰- سوره نحل، آیه ۱۲۵٫

۳۱- سوره بنی اسرائیل، آیه ۳۹٫

۳۲- ؟

۳۳- سوره نحل، آیه ۱۲۵٫

۳۴- سوره نحل، آیه ۱۲۵٫

۳۵- سوره حجر، آیه ۹٫

۳۶- سوره حج، آیه ۴۰٫

۳۷- سوره عنکبوت، آیه ۶۹٫

۳۸- سوره ممتحنه، آیه ۸٫

۳۹- سوره ممتحنه، آیه ۹٫

۴۰- سوره طلاق، آیه ۲ و ۳٫

۴۱- بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار روحانیون و مبلّغان، در آستانه «ماه محرم».

۴۲- سوره بقره، آیه ۲۷۹٫

۴۳- ۱۶/۳/۷۵، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با اقشار مختلف مردم و میهمانان خارجى شرکت کننده‏در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینى (ره).

۴۴- ۹/۸/۷۵، بیانات مقام معظم رهبرى به مناسبت روز مبارزه با استکبار جهانى.

۴۵- بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹٫

۴۶- ۲۴/۹/۷۵، بیانات معظم رهبرى در دیدارپاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار.

۴۷- ۲۴/۹/۷۵، بیانات معظم رهبرى در دیدارپاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار.

۴۸- ۲۴/۹/۷۵، بیانات معظم رهبرى در دیدارپاسداران انقلاب اسلامى به مناسبت روز پاسدار.

۴۹- ۷/۷/۷۶، پیام به اجلاس نماز.

۵۰- ۷/۷/۷۶، پیام به اجلاس نماز.

۵۱- ۲۲/۲/۷۷، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران.

۵۲- ۲۲/۲/۷۷، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران.

۵۳- ۲۲/۲/۷۷، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه تهران.

۵۴- خصال، ص ۱۰۹، (امام صادق علیه‌السلام).

۵۵- ۲۳/۱/۷۸، متن کامل بیانات مقام معظم رهبری در دیدار علما و روحانیون و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم‌الحرام.

۵۶- ۱۹/۴/۷۹، بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران.

۵۷- تفسیرالصادقین، ج ۱، ص ۳۳۹٫

۵۸- تهذیب‌الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۶٫

۵۹- ۲۵/۹/۷۹، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران.

۶۰- ۱۱/۵/۸۰، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى آقاى سید محمد خاتمى.

۶۱- ۱۱/۵/۸۰، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهورى آقاى سید محمد خاتمى.

۶۲- ۱۵/۶/۸۰، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى مجلس خبرگان.

۶۳- ۱۲/۸/۸۰، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏در دیدار جوانان استان اصفهان.

۶۴- ۲۲/۲/۸۲، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى.

۶۵- ۲۲/۲/۸۲، بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى.