مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

ستیزِِِ رضا قلدر با امر به معروف

ستیزِِِ رضا قلدر با امر به معروف

تاریخ نه تنها فرایند شکل گیری یک حرکت و یا حین تولد یک واژه را فرا روی مخاطبان خود قرار می دهد بلکه پرده از چهره واقعی افراد و افکاری بر می دارد که با جملات و شعارهای زیبای خود قصد فریب مردم و دستیابی به قدرت را در سر می پروراندند .«استفاده ابزاری از دین توسط عالمان و دین مداران » از جملاتی است که تاریخ ایران زمین آن را به شخص رضا خان و شکل گیری استبداد به نام جمهوریت خواهی را به این دیکتاتور وابسته به انگلیس نسبت می دهد .

رضاخان، که به نام جمهوریت، دیکتاتوری خود را آغاز کرده بود، تنها مانع در شکل گیری استبداد انگلیسی را روحانیت و دین مداران می دانست که بر مبنای اصل خدشه ناپذیر امر به معروف و نهی از منکر در مقابل حرکت های بی دینانه و وطن فروشانه ایستادگی می کردند . از این رو، بر آن شد تا در بخش نامه ای ضمن متهم کردن روحانیت و مردم دین مدار به استفاده ابزاری از اصل امر به معروف و نهی از منکر، آخرین سنگر و خاکریز مقابله با دیکتاتوری را از پیش روی خود بر دارد .

رضا خان در این بخش نامه، امر به معروف و نهی از منکر را اخلال و شکاف در جامعه، خارج از دایره قانون و در راستای منافع شخصی و حرکت را در ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر در راستای اختیارات دولت و منافع ملی! به تصویر می کشید . حسین مکی در تاریخ بیست ساله، قبل از بیان محتویان متن بخشنامه، این حرکت رضا خان را گام پایانی وی در دستیابی به دیکتاتوری به تحلیل می نشیند و می نویسد:

«حکومت «تمرکز قدرت » و دیکتاتوری روز به روز ریشه خود را محکم تر می نمود . برای این استحکام، می بایستی تمام موانع و قدرت های محلی و روحانی و عشایری و غیره از پیش پای برداشته شود . قدرت های مهم محلی را تقریبا مضمحل کرده بود و اگر بقایایی داشت به مرور برداشته و نابود می شد . تنها قدرت روحانیت باقی مانده بود که می بایست از بین برود . در راس این قدرت، مدرس بود که برای از بین بردنش نخست به وی سوء قصد شد، ولی جان سالم به در برد . لذا رضا شاه در نظر داشت که پس از خاتمه دوره ششم مجلس و سلب مصونیت سیاسی، مدرس را توقیف و زندانی کند که هم این سد را از پیش پای خود بردارد و هم دیگران حساب کار خود را بکنند . به طور کلی، مبارزه با روحانیت بدون مقدم چینی و ناگهانی مشکل به نظر می رسید و می بایست به آنها اخطار نمود که دست و پای خود را جمع نموده، دخالتی در امور ننمایند . بنابراین، روز دهم شهریور ماه ۱۳۰۶ بخش نامه زیر صادر نمود .»

دوم شهریور ماه ۱۳۰۶، ۲۷ صفر ۱۳۴۷

ابلاغیه ریاست وزراء

«از چندی پیش به این طرف مشاهده می شود که اشخاصی به نام فقط دیانت و جلوگیری از منهیات داخل، یک سلسله عناوین و اظهاراتی می شوند و می خواهند به این وسیله اذهان عمومی مشوب ساخته و در جامعه الغا، و نفاق و اختلاف کنند . در صورتی که امروز وحدت مساعی و اتفاق کلمه تمام افراد مملکت در کار کردن برای عظمت و سعادت وطن لازم و از وظایف حتمیه و تکالیف اولیه است . کسانی که بر ضد این مقصود ملی قیام کرده و در صدد الغا شبهه و ایجاد نفاق در اذهان عمومی برمی آیند، صریحا باید گفت که به ملت و مملکت و مذهب و دیانت خیانت می کنند . . . حفظ شعائر اسلامی را اولین وظیفه خود می شمادر ولی در عین حال، به کسی اجازه نمی دهد که اندک رخته هم در وحدت ملی ایجاد نموده و خود سرانه به صورت موعظه نهی از منکر و بهانه تبلیغات مذهبی فعالیت مفسدت کارانه و ماجرا جویانه خود را به جامعه وارد و در اذهان مردم تولید شبه و نفاق نماید ; زیرا این قبیل اشخاص . . . در حکم مفسدین فی الارض محسوب و به حکم همان اصل و مقررات اسلامی مستوجب هر گونه تعقیب و تنبیه و مجازات هستند و . . . بنابراین، دولت به موجب این متحد المال به تمام مامورین خود امر می دهد که در ضمن اجرای وظایف خود از این الغاآت نفاق آمیز و تلقینات فسادانگیز شدیدا و قویا جلوگیری کرده و هر کس را که به این قبیل عنوانات متمسک و تشبث شده و در صدد تحریک فساد و فتنه بر آیند بدون هیچ ملاحظه مورد مؤاخذه و تعقیب و تنبیه قرار دهند . (۱) ریاست وزراء

حسین مکی ادامه می دهد:

این بخش نامه رسمی، روحانیون، مؤثر متنفذ را به فکر فرو برد، یعنی چه، دیگر نباید وظایف مذهبی خود را انجام دهیم و مهر سکوت بر لب بزنیم؟ !» (۲)

این بخش نامه خشم مردم و عالمان دینی را برانگیخت . عالمان دینی می دیدند که هدف از متهم کردن روحانیت و مردم دین مدار به استفاده ابزاری از دین، نه تنها یک حرکت سیاسی به انگیزه به حاشیه راندن روحانیت و مردم موحد برای هموار شدن راه رسیدن به دیکتاتوری مطلق رضاخانی و شکل گیری بخش نامه های غیر اخلاقی دیگر است، بلکه جنگی روانی و روحی نیز بر علیه روحانیت به شمار می رود ; جنگی که در آن روحاینت و دین مردان به افرادی اخلالگر در نظم اجتماعی و منافع ملی متهم می شوند .

در پی این اعلان آیت الله بافقی با اعلان تعطیلی مغازه ها و فراخوان مردم به حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام در مقابل این حرکت رضا خان شجاعانه ایستادگی کرد . محمد رازی که از شاگردان آیت الله بافقی به شمار می رفت، در کتاب خود در خصوص زندگی این بزرگمرد حوزه می نویسد:

«آقای حاج شیخ قدس سره از جا حرکت کرده، به منبر رفت و در انجمنی که بالغ بر چندین هزار جمعیت قم بود و صحن شریف را مملو نموده بودند، آیه (ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یامرون به المعروف و ینهون عن المنکر) را تلاوت کرده و قریب به این مضامین فرمودند که امر به معروف و نهی از منکری که عبارت از حس مسئولیت بوده باشد، بر هر فردی لازم مخصوص بر علما و طلاب، که مجریان این قانون و این اصل محکمند و هیچ کس را حق ردع و منع در آن نباشد و دولت جابر نتواند از چنین قانونی جلوگیری نماید و خود هم لیاقت اجرای آن را ندارد ; زیرا علم به موارد و کیفیت آن لازم است و دولت و مامورین آن جاهل آنند .

«بعد خطاب به جمعیت فرمود و به صدای بلند و رسا فریاد زد: (اما فیکم رجل رشید) آیا در میان شما یک مرد حسابی وجود ندارد که جواب این فراعنه را گوید و قانون و اعلان آنها را ملغی کند .» (۳)

آیت الله بافقی به امر به معروف و نهی از منکر خود ادامه داد و این حرکت باز دارنده این روحانی مبارز تا بدانجا رسید که نسبت به پوشش همسر رضاخان در حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام در تحویل سال نو اعتراض کرد . مردم را ترغیب به بیرون کردن همسر شاه از حرم کرد . این حرکت بافقی به شکنجه، زندان و تبعید این بزرگمرد منجر شد .

حرکت ممنوعیت امر به معروف و نهی از منکر، که با جنگ روانی «استفاده ابزاری از دین » آغاز شده بود، زمینه را برای اجرای کشف حجاب و لباس های متحد الشکل و . . . حاکمیت فرهنگ غرب مهیا ساخت .

امام راحل قدس سره که می دید روزی به بهانه منافع ملی، بر هم زدن نظم اجتماعی و خروج از دایره قانون، آمرین به معروف و ناهین منکر را از امر به معروف و نهی از منکر باز می دارند و روزی به نام استفاه ابزاری از دین، روحانیت و علما را در خصوص مسایل اخلاقی، فرهنگی و سیاسی به انفعال می کشانند، در وصیت نامه سیاسی الهی و در موضع گیری شفاف و صریح خود نه تنها امر به معروف و نهی از منکر را بلکه اقدام عملی را وظیفه اصلی مردم به هنگام نا کار آمدی قوای سه گانه بر می شمارد و می فرماید:

اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود . از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتب و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شد . و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسؤول می باشند و مردم و جوانان حزب الهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند، به دستگاه های مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند . خداوند تعالی مددکار همه باشند .» (۴)

پی نوشت:

۱ . تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج ۴، ص ۳۷۹ و ۳۸۰ .

۲ . همان مدرک .

۳ . مجاهد شهید، محمد رازی، ص ۹۰ .

۴ . وصیت نامه سیاسی الهی حضرت امام، (سروش ملکوتی)، ص ۶۹ و ۷۰ .

پدید آورنده: حسن ابراهیم زاده

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه