مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

دیگر از این کارها نکن

دیگر از این کارها نکن

یکی از ماموران شهربانی زمان شاه استعفا داد و به کار آزاد پرداخت . او با نگارنده ( محمد شریف رازی ) آشنا بود دلیل کارش را پرسیدم . گفت : بینش و بصیرت آیه الله العظمی نجفی باعث شد که از شغل کارمندی استعفا دهم .

گفتم : جریان چیست ؟

گفت : شبی از ساعت دوازده تا هشت صبح مامور خیابان ارم بودم و نیاز به حمام برای انجام دادن غسل داشتم و پول هم نداشتم . حدود ساعت دو شب بود که اتوبوسی از اصفهان رسید و جلوی در صحن توقف کرد تا مسافر پیاده کند . من رفتم و گفتم : چرا اینجا توقف کردی ؟ گواهینامه ات را بده .

راننده پنج تومان کف دست من نهاد و من هم گفتم پس زودتر برو ، و با خود گفتم پول حمام رسید . منتظر بامداد بودم که بروم غسل کنم و نماز بخوانم . هنوز در صحن باز نشده بود که دیدم آیه الله مرعشی مثل همیشه به طرف حرم می رود ، اما آن شب راه را کج کرد و به آن سوی خیابان نزد من آمد . وقتی به من رسید سلام کرد ، فرمود :  بیا جلو . رفتم  . پنج تومان به من داد و فرمود با این پول غسل کن ، با آن پول نمی شود غسل کرد . گفتم چشم . رفتار ایشان چنان در من تاثیر گذاشت که به فکر افتادم و تصمیم گرفتم از شهربانی استعفا دهم و کار آزاد را برگزینم ، و چنین هم شد و اینک بحمدالله وضعم خوب است و مکه هم رفته ام(۱).

 ————————————–

پی نوشت ها :

۱- کرامات الصالحین، محمد شریف رازی، ص ۳۰۸