دائره امر به معروف و نهی از منکر حکمی بر زمین مانده از امام خمینی(ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام با ورود خود به ایران و با گذشتن کمتر از یک ماه از پیروزی انقلاب به صورت رسمی وعده تشکیل یک نهاد جهت امر به معروف و نهی از منکر را می دهند و پیرامون اهداف و ضرورت این نهاد توضیحاتی میفرمایند[۱] :
ما مبارزه با فساد را با دایره امر به معروف و نهى از منکر که یک وزارتخانه مستقل بدون پیوستگى به دولت، با یک همچو وزارتخانهاى که تأسیس خواهد شد ان شاء اللَّه مبارزه با فساد مىکنیم؛ فحشا را قطع مىکنیم؛ مطبوعات را اصلاح مىکنیم؛ رادیو را اصلاح مىکنیم؛ تلویزیون را اصلاح مىکنیم؛ سینماها را اصلاح مىکنیم. تمام اینها به فرم اسلام باید باشد. تبلیغاتْ تبلیغات اسلامى، وزارتخانهها وزارتخانههاى اسلامى، احکامْ احکام اسلام. حدود اسلام را جارى مىکنیم؛ خوف از اینکه غرب نمىپسندد نمىکنیم.
باید به این نکته دقت نمود که در میان نهاد های شکل گرفته بعد از انقلاب همچون سپاه ، جهاد سازندگی ، کمیته امداد ، کمیته های انقلاب ، دادگاه های انقلاب و… هیچ کدام با طرح از پیش تعیین شدهای از سوی حضرت امام بوجود نیامدند برای مثال پیرامون شکل گیری جهاد جمعی از دانشجویان نزد امام رفته و با توجه به ضرورت رسیدگی هرچه سریع تر مدل انقلابی جهاد سازندگی را به حضرت امام پیشنهاد میکنند و حضرت امام نیز با استقبال از این روحیه و پیشنهاد دستور تشکیل جهاد را صادر مینمایند.[۲] و یا در مورد شکل گیری سپاه نیز با توجه به ضرورت پیش آمده با پیشنهاد شورای انقلاب به حضرت امام ایشان با این امر موافقت میکنند .[۳] در هر صورت وجود هیچ کدام از این نهاد ها به صورت برنامه از قبل تعیین شده نبود ، اما دائره امر به معروف و نهی از منکر سال ها بود که در حوزه ها بحث آن مطرح شده و مشخص بود که یک بخش از ساختار نظام مند و لازم در حکومت اسلامی بعد از انقلاب دائره ای به این نام خواهد بود.[۴]
حضرت امام در کتاب چهل حدیث که مربوط به بیانات ایشان در سال ها قبل از پیروزی انقلاب در شهر قم بوده است اشاره ای به این دائره می نمایند[۵] :
اداره امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود و تعزیرات و سایر سیاسات دینیه و عقلیه نشود جز در سایه قوه شریفه غضبیه، پس آنها که گمان کردند کشتن قوه غضب و خاموش کردن آن از کمالات و معارج نفس است، خود خطایى بزرگ و خطیئه عظیمهاى کردند و از حد کمال و مقام اعتدال غافلاند. بیچارهها ندانند که خداى تبارک و تعالى در جمیع سلسله حیوانات این قوّه شریفه را عبث خلق نفرموده و در بنى آدم این قوه را سرمایه زندگانى ملکى و ملکوتى و مفتاح خیرات و برکات قرار داده. جهاد با اعداء دین و حفظ نظام عایله بشر و ذبّ از جان و مال و ناموس و سایر نوامیس الهیه، و جهاد با نفس که اعدا عدوّ انسان است صورت نگیرد مگر به این قوه شریفه.
همچنین شهید نواب نیز بحث هایی در این باب دارند و این بحث از بحث های مطرح در گذشته انقلاب اسلامی بوده است مثلاً در کتاب الخصال ابن بابویه نیز به این مطلب اشاره شده بود[۶].
با پیروزی انقلاب در ضرورت وجود این نهاد و کم و کیف آن بحث هایی مطرح میگردد به طور مثال شهید مطهری پیرامون این دائره اینگونه توضیح می دهند[۷] :
در روزنامهها خواندید و همیشه جزو طرحهاى امام است، اصرار مىکنند که باید ما یک دایره امر به معروف و نهى از منکر مستقل از دولت (حتى همین دولت جمهورى اسلامى) و وابسته به روحانیت تشکیل بدهیم. الان از بس گرفتاریهاى دیگر زیاد است فعلا به این مسئله نمىرسند والّا در برنامه هست. باید دایره عظیم و وسیعى به نام امر به معروف و نهى از منکر یعنى دایره ارشاد، هدایت و راهنمایى مردم، دایره تبلیغ اسلام، دایره رفع شبهات از مردم، دایره ساختن اسلامى مردم به وجود بیاید ولى وابسته به روحانیت باشد و مستقل از دولت، حتى دولت اسلامى. و این بسیار طرح عالى و فکر خوبى است؛ هم این که روحانیت تا حد امکان نباید جزو دولت بشود ولو دولت اسلامى، و هم این که باید روحانیت زمام امر به معروف و نهى ازمنکر و در حقیقت ارشاد و هدایت مردم و تأمین معنویت مردم را بر عهده بگیرد. این وظیفه روحانیت است.
در یک مصاحبه مطبوعاتی که پیرامون این دائره با شهید مطهری صورت میگیرد اینگونه توضیح می دهند که[۸] :
– وزارت امر به معروف و نهى از منکر که امام هم راجع به آن اشارهاى فرمودند چه خواهد بود و یا چه باید باشد؟ آیا با این دانشگاههایى که شما فرمودید ارتباطى مىتواند داشته باشد؟.
استاد: آنچه ایشان فرمودند وزارت امر به معروف نیست (اگر اسمش را وزارت بخواهیم بگذاریم، معنایش این است که دستگاهى وابسته به دولت باشد و از بودجه دولت استفاده کند و قهراً تحت مقررات و ضوابط دولتى باشد و زیر نظر نخستوزیر وقت و وزیرى که از ناحیه نخستوزیر تعیین مىشود)، بلکه مقصودشان یک مؤسسه مستقل و وابسته به روحانیت است و این نظریه بر اساس نظریه دیگرى است که ایشان درباره روحانیت دارند که روحانیت باید مستقل بماند همچنان که در گذشته مستقل بوده است، و نهضتهایى که روحانیت کرده به دلیل مستقل بودنش بوده. این که روحانیت شیعه توفیق پیدا کرده که چندین نهضت و انقلاب را در صد ساله اخیر رهبرى کند به دلیل استقلالش از دستگاههاى حاکمه وقت بوده. حالا هم که حکومت، حکومت اسلامى مىشود، با این که حکومت اسلامى است، ایشان معتقدند که روحانیت باید مستقل و به صورت مردمى مانند همیشه باقى بماند و روحانیت آمیخته با دولت نشود. ایشان با این امر که روحانیت به طور کلى وابسته به دولت شود- آنچنان که روحانیت اهل تسنن هست- به شدت مخالفند ولو در دوره حکومت اسلامى، و نیز با این امر که روحانیین بیایند جزء دولت شوند و پستهاى دولتى را رسما اشغال کنند مخالفند. این کارهایى که بالفعل کمیتهها دارند که در رأس کمیتهها غالبا روحانیین قرار گرفتهاند، یک امر اضطرارى و اجبارى است؛ یعنى در شرایطى که قواى انتظامى از هم پاشیده شد و تنها قوّه و قدرتها در مساجد باقى ماند و افراد مسلمان سلاحها را در دست گرفتند، چون این افراد جز از روحانیین محل از کس دیگر معمولا اطاعت نمىکردند، خود به خود بدون این که طرحى برایش ریخته شده باشد به جاى مراکز انتظامى و کلانتریها و … کمیتهها بهوجود آمد و از اول هم این مطلب عنوان شد و همیشه گفته شده، امروز هم گفته مىشود که وجود کمیتهها موقت است و باید هرچه زودتر و هرچه بهتر باز دستگاههاى انتظامى دولتى بیایند مشغول کارشان بشوند و کمیتهها پستها را تحویل آنها بدهند.
به هر حال روحانیت نه به طور مجموعه و دستگاه روحانیت باید وابسته به دولت شود و نه افرادى از روحانیین بیایند پستهاى دولتى را به جاى دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتهاست حفظ کند. در آینده هم همین پست را باید حفظ کند. البته این به معنى تحریم نیست، به معنى پیشنهاد است. ممکن است زمانى ضرورت ایجاب کند که یک فرد روحانى معینى چون کس دیگرى نیست، یک پست دولتى را اشغال کند، دیگر نمىگوییم چون بر روحانیین تحریم شده نباید چنین بشود. مثلا پست وزارت آموزش و پرورش را در نظر مىگیریم. اگر در شرایطى قرار بگیریم که اتفاقا یک فرد غیر روحانى صالحى براى تصدى این پست نباشد ولى افراد صالح روحانى که ضمنا تجربه در کار آموزش و پرورش هم زیاد دارند و بهتر از دیگران مىتوانند انجام دهند وجود داشته باشند، دیگر نباید گفت که اینها به دلیل این که روحانىاند نباید متصدى این پست شوند، بر اینها تحریم شده، بلکه معناى مطلب این است که در شرایطى که روحانى و غیر روحانى هر دو وجود دارند و غیر روحانى در شرایطى مساوى با روحانى وجود دارد تا چه رسد که در شرایط بهتر وجود داشته باشد، اولویت با غیر روحانى است.
مؤسسه امر به معروف و نهى از منکر یعنى همان کارى که روحانیین باید انجام دهند ولى با تشکیلات. تا حالا هم امر به معروف و نهى از منکر مىکردند ولى به وسیله منابر و سخنرانیها و مقالهها که یک کار ناقصى بود. این کار مىخواهد به صورت یک تشکیلات منظم در بیاید که تمام مملکت را بپوشاند؛ اصلا امر به معروف کلاس داشته باشد، افرادى آموزش ببینند، هر کسى که چهار تا منبر یاد گرفت به خودش حق ندهد که برود امر به معروف و نهى از منکر کند. آن کسى که مىخواهد امر به معروف و نهى از منکر کند باید کلاس ببیند و یاد بگیرد و براى این کار مجاز باشد، و محدود باشد به طورى که آن کسى که در یک رشته مىتواند امر به معروف و نهى از منکر کند و نه در رشته دیگرى، از حد خودش تجاوز نکند. بعلاوه همه مراکز امر به معروف و نهى از منکر- که باید تمام کشور را بپوشاند- با یکدیگر در ارتباط باشند و از یک مرکز دستور بگیرند و یک نوع هماهنگى و در حقیقت یک نوع پرورش دینى و مذهبى هماهنگ وجود داشته باشد.
– آیا قدرت اجرایى هم مىتوانند داشته باشند؟
استاد: البته خود امر به معروف و نهى از منکر به حسب اصل قانون مىتواند قدرت اجرایى هم داشته باشد ولى فعلا جزء این طرح نیست، چون قرار است طرح دیگرى- که این را هم لابد شنیدهاید- اجرا شود و آن این است که یک ارتش ملى اسلامى به وجود بیاید- و هستهاش شکل گرفته- به نام پاسداران انقلاب که آنها باید تربیت اسلامى و نظامى پیدا کنند و از نظر ایدئولوژیک تعلیمات ببینند. این در کنار امر به معروف و نهى از منکر خواهد بود. احیانا یک رابطهاى هم میان اینها عند اللزوم برقرار شود مانعى ندارد ولى فعلا جزء طرح نیست، یعنى فعلا آنهایى که قدرت اجرایى دارند به صورت یک دستگاه مستقل- که الان شروع به کار هم کردهاند- وجود دارند.
استاد مطهری از جمله شخصیت هایی بودند که شکل گیری این دائره را پیگری می نمودند اما با شهادت ایشان اجرای این رسالت ناتمام ماند ، در کاغذی که هنگام شهادت استاد در جیب ایشان یافت میشود یکی از بحث های یاداشت شده استاد برای مطرح ساختن با حضرت امام بحث این دائره بوده است[۹].
حضرت امام از همان ابتدا قبل از پیروزی انقلاب جایگاه روحانیون در حکومت را جایگاه نظارتی و امر به معروف و نهی از منکر مشخص مینمایند ایشان در یک مصاحبه مطبوعاتی که در فرانسه با ایشان میشود مشخصاً در این مورد اینچنین میفرمایند[۱۰] :
اینهایى که مىگویند روحانیت باید دخالت نداشته باشد، نمىفهمند. یا مىفهمند و مردم را اغفال مىکنند. این اشتباه است. روحانیت نظارت بر اوضاع دارد. کارها دست کارشناسهاى غیر روحانى است. روحانیون نظارتى بر امور دارند که غلطکارى نشود. یک وقت کودتا نشود، یک وقت ظلم به مردم نشود. روحانیت مىخواهد جلو غارتگرى و ستم و دزدى را بگیرد.
همچنین بعد از پیروزی انقلاب ایشان بر این رای خود باقی مانده و به طور مثال در این رابطه میفرمایند[۱۱]:
این مطلب را بارها گفتهام که روحانیون باید وضعى ارشادى داشته باشند، نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کارى نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان به جایى نمىرسید، حالا که رسید دیدید این طور شدند. استبداد دینى خود تهمتى است که از کنارش نباید گذشت. رادیوها مرتب از آن سخن مىگویند و ما را به خودکامگى متهم مىکنند. روحانیون نباید کارى کنند که شاهد دست دشمن بدهند. دخالت ما باید نهى از منکر و امر به معروف باشد…
حضرت امام در همان روزهای بعد از شهادت استاد در بهار ۱۳۵۸ رسماً حکم تشکیل این اداره مستقل را خطاب به مهندس بازرگان صادر مینمایند .[۱۲]
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
شوراى انقلاب اسلامى به موجب این مرقوم مأموریت دارد که ادارهاى به اسم «امر به معروف و نهى از منکر» در مرکز تأسیس نماید؛ و شعبههاى آن در تمام کشور گسترش پیدا کند؛ و این اداره، مستقل و در کنار دولت انقلابى اسلامى است و ناظر به اعمال دولت و ادارات دولتى و تمام اقشار ملت است. و دولت انقلاب اسلامى مأمور است که اوامر صادره از این اداره را اجرا نماید و این اداره مأمور است که در سراسر کشور از منکرات به هر صورت که باشد جلوگیرى نماید و حدود شرعیه را تحت نظر حاکم شرعى یا منصوب از قِبَل او، اجرا نماید و احدى از اعضاى دولت و قواى انتظامى حق مزاحمت با متصدیان این اداره ندارند. و در اجراى حکم و حدود الهى احدى مستثنى نیست حتى اگر خداى نخواسته رهبر انقلاب یا رئیس دولت مرتکب چیزى شد که موجب حد شرعى است باید در مورد او اجرا شود.
شهید مطهری پیرامون موضوع این دائره و بحث آن تاریخ اسلام بحث مفصلی را بیان می کنند که بخش هایی از آن در زیر آورده می شود .[۱۳]
در حدود هزارسال پیش تقریباً، این اصل(امر به معروف و نهی از منکر) در جامعه اسلامى و حکومت اسلامى دایره و تشکیلاتى به وجود آورده که در تاریخ اسلام آن دایره، دایره حسبه یا احتساب نامیده مىشود و قرنها ادامه یافت. من تاریخ دقیق پیدایش دایره حسبه را نمىدانم که از چه زمانى پیدا شده و به این نام نامیده شده، ولى قدر مسلّم این است و شواهد تاریخى دلالت مىکند که در قرن چهارم بوده است و على الظاهر در قرن سوم پیدا شده باشد. این دایره به عنوان امر به معروف و نهى از منکر درست شده و پایه دینى داشته و از شئون حکومت بوده است، همان طورى که تشکیلات و دوایر دیگرى وجود داشته مثل دایره قضاء- که این هم تاریخچهاى دارد و از زمان خلیفه دوم امر قضاء را شخص دیگر غیر از شخص خلیفه با فرمان خلیفه عهدهدار شد و تدریجاً توسعه پیدا کرد تا در عهد هارون وسیله ابویوسف شاگرد ابوحنیفه تشکیلات نسبتاً منظمى پیدا کرد و خود ابویوسف به عنوان قاضى القضاه در رأس تشکیلات قضائى قرار گرفت- و همچنین دایره دیگرى بوده به نام « دیوان مظالم» که على الظاهر کار شهربانى را انجام مىداده، و همچنین دوایر و مناصب زیادى از قبیل نقابت و غیره که در تواریخ مضبوط است. تمام این دوایر به نحوى وابسته به دستگاه خلافت و حکومت بوده است.
به هر حال دایره حسبه همان دایره امر به معروف و نهى از منکر بوده و رنگ و صبغه دینى داشته. محتسِبین و مخصوصاً آنان که در رأس دایره حسبه بوده مىبایست هم عالم و مطلع باشند و هم با ورع و تقوا و امانت، و یک نوع احترام دینى در میان مردم داشته باشند….
… به هر حال همچو دایرهاى به نام امر به معروف و نهى از منکر در تاریخ اسلام به وجود آمده و دایره وسیعى بوده است. هرچند حسبه و احتساب از آن نظر که وابسته به دستگاه حکومت و خلافت بوده نمىتوانسته کاملًا اسلامى باشد، اما نظر به اینکه خواسته مردم در مورد اجراى احکام و مقررات اسلامى آن را به وجود آورده بود، نسبتاً دایره مفید و ثمربخشى بوده است و حتى کتابهاى بسیار خوب و نفیس در موضوع حسبه و وظایف محتسب نوشته شده است…
… مثلًا آنها بودند که با روزه خوارى و میخوارگى و تظاهر و تجاهر به فسق مبارزه مىکردند. بسیارى از کارها و وظایف آن روز محتسبین، امروز بکلى به زمین مانده است و هیچ کس انجام نمىدهد مثل نظارت بر مساجد و منابر که مثلًا واعظ حدیث دروغى نخواند، مردم را به بدعتى دعوت نکند، یا خودآرایى در منبر نکند و نخواهد از زنان دلربایى کند. این کارها چون وظیفه سازمان روحانیت است و مستقیماً ربطى به کارهاى حکومت و دولت ندارد بکلى متروک و زمین مانده است. غرض این است که آن طورى که جرجى زیدان مىگوید که دایره احتساب همان کارهایى که شهرداریهاى امروز انجام مىدهند انجام مىداده درست نیست؛ دایره احتساب چون اساس و ریشهاش همان اصل مقدس امر به معروف و نهى از منکر بوده اختصاص به عملیات شهردارى نداشته است. نکتهاى که اینجا هست این است که در عین اینکه دایره احتساب یک دایره رسمى وابسته به خلافت و حکومت بوده و وظایف خود را انجام مىداده است نه این است که سایر مردم دیگر براى خود وظیفه و تکلیفى قائل نبودهاند. قبلًا عرض کردم و از کلام فقها نقل کردم که امر به معروف و نهى از منکر مراتبى دارد و تنها آنجا که پاى اعمال زور و حبس و زدن و حتى کشتن است از وظیفه عموم خارج است و وظیفه حاکم اسلامى است، و اما سایر مراتب از تذکر دادن و موعظه کردن و در موقعى اعراض و قطع رابطه کردن و امثال اینها وظیفه فرد فرد مسلمانان است و در قدیم هم هر فردى وظیفه حتمى خود مىدانسته که به اندازه قدرت و توانایى خود در اصلاحات امور مسلمین شرکت کند. نکته دیگر اینکه دایره وسیع احتساب که امروز جانشین ندارد چون مبنا و پایه دینى و رنگ و صبغه مذهبى داشته و مردم وظیفه شرعى خود مىدانستهاند که آن را کمک کنند و تقویت نمایند قهراً در انتخاب افراد و اشخاص رعایت تقوا و ورع مىشده و مردم احترام دینى براى آنها قائل بودهاند. نکته دیگر اینکه مطالعه تاریخ حسبه و احتساب معلوم مىکند که در سابق شعاع دید مسلمین امتداد بیشترى داشته و امر به معروف و نهى از منکر را محدود نکرده بودند به چهارتا مسئله عبادات، بلکه این اصل را عملًا ضامن همه اصلاحات اخلاقى و اجتماعى خود مىدانستهاند….
…من نمىگویم که آنچه در گذشته به نام دایره حسبه بوده یک چیز بىعیب و نقصى بوده و منظور شارع اسلام را کاملًا تأمین مىکرده؛ من گذشته را با امروز مقایسه مىکنم و مىبینم که چقدر ما عقب رفتهایم. امروز گذشته از اینکه چنین قدرتى به هیچ شکلى براى امر به معروف و نهى از منکر وجود ندارد، اساساً آنچه بیشتر جاى تأسف است این است که این فکرها بکلى از دِماغ مسلمین خارج شده، آن چیزهایى را که آن روز جزء وظیفه حسبه مىدانستهاند و به نام حسبه و امر به معروف و نهى از منکر امور اجتماعى خود را اصلاح مىکردند اساساً جزء امور دینى شمرده نمىشود و اگر احیاناً کسى به فکر امر به معروف ونهى از منکر بیفتد فکر نمىکند که آن اصلاحات هم جزء این وظیفه و تکلیف است، یعنى معروف و منکر آن معناى وسیع خود را از دست داده و محدود شدهاند به یک سلسله مسائل عبادى که بدبختانه آن هم عملى نمىشود. اگر در منطق اسلام امر به معروف و نهى از منکر آن اندازه توسعه نمىداشت به ما نمىگفتند که: بِها تُقامُ الْفَرائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَکاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظالِمُ وَ تُعْمَرُ الْارْضُ وَ یُنْتَصَفُ مِنَ الْاعْداءِ وَ یَسْتَقیمُ الْامْرُ، زیرا این فکر کوچک و محدود که فعلًا در مغز ماها به نام امر به معروف و نهى از منکر وجود دارد هر اندازه هم که لباس عمل بپوشد ممکن نیست اینهمه آثار نیک به بار آورد. و چون فکر امر به معروف و نهى از منکر در نظر مردم محدود شده و مردم از جنبه امر به معروف و نهى از منکر توجهى به اصلاحات امور زندگى اجتماعى خود ندارند نتیجه این شده که اگر احیاناً شهردارى مثلًا یک قدم اصلاحى در مورد ارزاق و خواربار بخواهد بردارد و یا یک قدم در مورد نظافت شهر بخواهد بردارد، بخواهند جلوى گرانفروشى را بگیرند و یا اینکه بخواهند مقررات خوبى براى عبور و مرور اتومبیلها معین کنند، مردم احساس نمىکنند که پاى یک امر مذهبى در میان است، زیرا حس نمىکنند که این هم از جنبه دینى یک وظیفه است؛ و حال آنکه به قول صاحب جواهر: به هر وسیله و هر طریق هست باید کارى کرد که معروف تقویت و منکر ریشه کن شود. علت اینکه مردم فعلًا در این کارها کوتاهى مىکنند این است که این امور را از دایره معروف و منکر خارج کردهاند….
حضرت امام در شرحی که به خطبه منی امام حسین (علیه اسلام) در سلسه بحث های ولایت فقیه میدهند به وظیفه اصلی علما در این باب و نیز امر به معروف و نهی از منکر در خصوص حکومت و برخورد با جریان های بزرگ حرام خواری بجای مصادیق کوچک اشاره میفرمایند[۱۴] :
حضرت درباره «امر به معروف و نهى از منکر». و قسمت دوم نطق حضرت سید الشهداست درباره «ولایت فقیه» و وظایفى که فقها در مورد مبارزه با ظلمه و دستگاه دولتى جائر به منظور تشکیل حکومت اسلامى و اجراى احکام دارند. این نطق مشهور را در منى ایراد، و در آن علت جهاد داخلى خود را بر ضد دولت جائر اموى تشریح فرموده است. از این روایت دو مطلب مهم به دست مىآید: یکى«ولایت فقیه» و دیگرى اینکه فقها باید با جهاد خود و با امر به معروف و نهى از منکر حکام جائر را رسوا و متزلزل و مردم را بیدار گردانند تا نهضت عمومى مسلمانان بیدار حکومت جائر را سرنگون و حکومت اسلامى را برقرار سازد. اینک روایت:…
… اگر امر به معروف و نهى از منکر انجام بگیرد و در جامعه برقرار شود، همه واجبات، از آسان گرفته تا مشکل، همگى برقرار خواهد شد…
… حضرت با استشهاد به آیه «لو لا ینهاهم الربانیون … »دو نکته را گوشزد فرموده است: اینکه سهل انگارى علما در وظایف ضررش بیش از کوتاهى دیگران در انجام همان وظایف مشترک است. چنانکه هرگاه یک بازارى کار خلافى بکند، ضررش به خود او مىرسد؛ لیکن اگر علما در وظیفه کوتاهى کردند، مثلًا در برابر ستمگران سکوت نمودند، ضررش متوجه اسلام مىشود. و اگر به وظیفه عمل کردند و آنجا که باید صحبت کنند سکوت نکردند، نفع آن براى اسلام است. با اینکه باید از همه امورى که مخالف شرع است نهى کرد، روى «قول اثم»، یعنى دروغپردازى و «اکل سحت»، یعنى حرامخورى تکیه کرده است تا بفهماند که این دو «منکر» از همه منکرات خطرناکتر است؛ و بایستى بیشتر مورد مخالفت و مبارزه قرار گیرد. چون گاهى گفتار و تبلیغات دستگاههاى ستمگر بیش از کردار و سیاستشان براى اسلام و مسلمین ضرر دارد؛ و غالباً حیثیت اسلام و مسلمین را به مخاطره مىاندازد. خداوند نکوهش مىکند که چرا از گفتار نادرست و تبلیغات گناهکارانه ستمکاران جلوگیرى نکردند؟ چرا آن مردى را که ادعا کرد من «خلیفه اللَّه» هستم و آلت مشیت الهى هستم، و احکام خدا همین گونه است که من اجرا مىکنم، عدالت اسلامى همین است که من مىگویم و اجرا مىکنم (در صورتى که اصولًا عدالت سرش نمىشد) تکذیب نکردند؟ این گونه سخنان «قول اثم» است. این حرفهاى گناهکارانه را که ضرر زیادى براى جامعه دارد، چرا جلوگیرى نکردند؟ ظلمه را که حرفهاى نامربوط زدند، خیانتها مرتکب شدند، بدعتها در اسلام گذاشتند، ضربه به اسلام زدند، چرا نهى نکردند و از این گناهان بازنداشتند؟ اگر کسى احکام را آن طور که خدا راضى نیست تفسیر کرد، بدعتى در اسلام گذاشت به اسم اینکه عدل اسلامى چنین اقتضا مىکند، احکام خلاف اسلام اجرا کرد، بر علما واجب است که اظهار مخالفت کنند. هرگاه اظهار مخالفت نکنند، مورد لعن خدا قرار مىگیرند. و این از آیه شریفه پیداست، و نیز در حدیث است که إذا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ، فَلِلعالِمِ أنْ یُظْهِرَ عِلْمَهُ؛ و إلّا فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ.(چون بدعتها پدید آید، بر عالم واجب است که علم (دین) خویش را اظهار کند؛ و گر نه لعنت خدا بر او خواهد بود.) خود اظهار مخالفت و بیان تعالیم و احکام خدا، که مخالف بدعت و ظلم و گناه مىباشد، مفید است؛ چون سبب مىشود عامه مردم به فساد اجتماعى و مظالم حکام خائن و فاسق یا بىدین پىبرده، به مبارزه برخیزند؛ و از همکارى با ستمکاران خوددارى نمایند؛ و به عدم اطاعت در برابر قدرتهاى حاکمه فاسد و خائن دست بزنند. اظهار مخالفت علماى دینى در چنین مواردى یک «نهى از منکر» از طرف رهبرى دینى جامعه است، که موجى از «نهى از منکر» و یک نهضت مخالفت و «نهى از منکر» را به دنبال مىآورد. نهضتى را به دنبال مىآورد که همه مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند. نهضتى که اگر حکام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویه اسلامى تبعیت از احکام الهى باز نیایند و بخواهند با قدرت اسلحه آن را ساکت کنند، در حقیقت به تجاوز مسلحانه دست زده و«فئه باغیه» خواهند بود؛ و بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با «فئه باغیه»، یعنى حکام تجاوزکار، بپردازند تا سیاست جامعه و رویه حکومت کنندگان مطابق با اصول و احکام اسلام باشد…
… از آنجا که دایره فکر عدهاى از دایره همین مسجد تجاوز نمىکند و جولان و گسترش ندارد، وقتى گفته مىشود «اکل سحت»، یعنى حرامخوارى فقط بقال سر کوچه به نظرشان مىآید که، العیاذ باللَّه، کم فروشى مىکند! دیگر آن دایره بزرگ حرامخوارى و غارتگرى به نظر نمىآید که یک سرمایه بزرگ را مىبلعند؛ بیت المال را اختلاس مىکنند؛ نفت ما را مىخورند؛ به نام نمایندگى کمپانیهاى خارجى کشور ما را بازار فروش کالاهاى گران و غیر ضرورى بیگانه مىکنند، و از این راه پول مردم را به جیب خود و سرمایه داران بیگانه مىریزند. نفت ما را چند دولت بیگانه پس از استخراج براى خود مىبرند و مقدار ناچیزى هم که به هیأت حاکمه همدست خودشان مىدهند، از طرق دیگر به جیب خودشان بر مىگردد. و اندکى که به صندوق دولت مىریزد، خدا مىداند صرف کجا مىشود. این یک «اکل سحت» و حرامخوارى در مقیاس وسیع و در مقیاس بین المللى است«منکر» وحشتناک و خطرناکترین منکرات همین است. شما اوضاع جامعه و کارهاى دولت و دستگاهها را دقیقاً مطالعه کنید تا معلوم شود چه «اکل سحت» هاى وحشتناکى صورت مىگیرد. اگر زلزلهاى در گوشه کشور رخ دهد، یک راه درآمد و حرامخوارى به روى سودجویان حاکم بازمىگردد تا به نام زلزلهزدگان جیب خودشان را پر کنند. در قراردادهایى که حکام ستمکار و ضد ملى با دولتها یا شرکتهاى خارجى مىبندند، میلیونها از پول ملت را به جیب مىزنند؛ و میلیونها از پول ملت را عاید خارجیان و اربابان خود مىکنند. اینها جریانات سیلآسایى از حرامخورى است که پیش چشم ما صورت مىگیرد؛ و هنوز ادامه دارد؛ چه در تجارت خارجى، و چه در به اصطلاح قراردادهایى که براى استخراج معادن یا بهرهبردارى از جنگلها و سایر منابع طبیعى بسته مىشود؛ یا براى کارهاى ساختمانى و راهسازى؛ یا خرید اسلحه از استعمارگران غربى و استعمارگران کمونیست. ما باید جلو این غارتگریها و حرامخوریها را بگیریم. همه مردم موظف به این کار هستند؛ ولى علماى دینى وظیفهشان سنگینتر و مهمتر است. ما باید پیش از سایر افراد مسلمان به این جهاد مقدس و این وظیفه خطیر اقدام کنیم. ما به خاطر مقام و موقعیتى که داریم بایستى پیشقدم باشیم. اگر امروز قدرت نداریم که جلو این کارها را بگیریم و حرامخواران و خائنین به ملت و دزدان مقتدر و حاکم را به کیفر برسانیم، باید کوشش کنیم این قدرت را به دست بیاوریم. و در عین حال، به عنوان حد اقل انجام وظیفه، از اظهار حقایق و افشاى حرامخوریها و دروغپردازیها کوتاهى نکنیم. وقتى قدرت به دست آوردیم، نه تنها سیاست و اقتصاد و اداره کشور را درست مىکنیم؛ بلکه حرامخورها و دروغپردازها را شلاق مىزنیم و به کیفر مىرسانیم.
ایشان در باب اینکه عمده وظیفه امر به معروف در چه بابی است اینچنین میفرمایند[۱۵] :
اگر امر به معروف و نهى از منکر به خوبى اجرا شود، دیگر فرایض قهراً برپا خواهد شد. اگر امر به معروف و نهى از منکر اجرا شود، ظلمه و عمّالشان نمىتوانند اموال مردم را بگیرند، و به میل خود صرف کنند؛ و مالیاتهاى مردم را تلف نمایند. آمر به معروف و ناهى از منکر دعوت به اسلام و رد مظالم و مخالفت با ظالم مىکند. عمده وجوب امر به معروف و نهى از منکر براى این امور است. ما امر به معروف و نهى از منکر را در دایره کوچکى قرار داده، و به مواردى که ضررش براى خود افرادى است که مرتکب مىشوند، یا ترک مىکنند، محصور ساختهایم در اذهان ما فرو رفته که «منکرات» فقط همینهایى هستند که هر روز مىبینیم یا مىشنویم. مثلًا اگر در اتوبوس نشستهایم، موسیقى گرفتند، یا فلان قهوه خانه کار خلافى را مرتکب شد، یا در وسط بازار کسى روزه خورد، منکرات مىباشند، و باید از آن نهى کرد. ولى به آن منکرات بزرگ توجه نداریم. آن مردمى را که دارند حیثیت اسلام را از بین مىبرند، حقوق ضعفا را پایمال مىکنند و … باید نهى از منکر کرد… … امر به معروف و نهى از منکر براى این امور مهم است. آن عطار بیچاره اگر کار خلافى کرد، ضررى به اسلام نمىزند؛ به خودش ضرر مىزند. آنهایى را که به اسلام ضرر مىزنند باید بیشتر امر به معروف و نهى از منکر کرد. آنهایى را که به عناوین مختلف هستى مردم را غارت مىکنند باید نهى کرد.
بعد از این ماجرا و شکل نگرفتن این اداره حضرت امام دیگر بحث آن را مطرح نمیکنند و در همه سخنرانی هایشان این وظیفه را به عنوان وظیفه ای همگانی مطرح می نمایند.[۱۶]
سید احمد خمینی در سال ۱۳۷۲ ه.ش پیرامون این حکم زمین مانده حضرت امام توضیحاتی را می فرمایند[۱۷] :
این حکم چندی بعد از پیروزی انقلاب از طرف امام صادر شد و به محض اینکه شایع شد امام چنین حکمی صادر نموده اند از طرف شورای انقلاب و دولت موقت آمدند و با بیان دو علت به هر وسیله ای بود جلو آن را گرفتند.
دلیل اول اینکه هنوز تشکیلاتی برای به اجرا در آوردن حکم نیست و دلیل دوم اینکه هرج و مرج می شود و هر کسی هر فردی را به محکمه می برد و یا روحانیون شهرها که وارد هم نیستند دخالت می کنند .
امام اگرچه به هیچ وجه قبول نداشتند اما بالاخره قبول کردند. بعدها معلوم شد اگر این حکم به اجرا گذاشته می شد با توجه به جو انقلابی می توانستیم جلو خیلی از کارها را بگیریم و به عقیده من دولت موقت از اینکه به محاکم کشیده شوند هراس داشت.
خوب حال سوال این است که امروز وقت آن نرسیده است که این رسالت روحانیت در نظارت بر بخش های مختلف حکومت به صورت مستقل محقق گردد.[۱۸]
[۱] صحیفه امام ج۶ ص : ۲۷۴ مبارزه با فساد و محو آثار طاغوت ….. زمان: ۱۰ اسفند ۱۳۵۷ قم، مدرسه فیضیه
[۲] صحیفه امام ج۸ ص : ۱۴۸ زیان بیان پى در پى کاستیها و نارساییها ….. : در چند روز پیش از این، چند وقت پیش از این، یک جمعیتى از خارج آمد، که گمانم این است که از امریکا بود، آمده بودند براى جهاد سازندگى از امریکا. جوانها پا مىشوند مىآیند اینجا براى اینکه بروند با این رعیتهاى خودشان و این جمعیت و مستمندانى که هستند کمک کنند. من به آنها گفتم که اگر چه شما از باب اینکه خوب، ورزیده در کار درو و این کارها نیستید، کار هم از شما مثل رعیتها نمىآید، لکن این کار شما این قدر ارزنده است که وقتى این کشاورزها و زارعها دیدند که از امریکا یک دستهاى آمدند که کمک کنند، همدرد با آنها باشند، قدرت آنها چند برابر مىشود. شما قدرت مىدهید به آن جمعیتى که مىروید آنجا کار بکنید. این خانمهایى که از راههاى دور پا شدهاند و رفتهاند به مرکزى که همه جور خطر هست، این کار یک قدرت مىدهد به جامعه؛ جامعه را زنده مىکند. این خانمهایى که از جاهاى دور آمدند اینجا مىگویند ما همه طور حاضریم براى فداکارى؛ مثل همه شما که این مطلب را مىگویید؛ این صدا از یک جامعه زنده بلند مىشود. این جامعه قبل از اینها این طور نبود. شما هیچ کدام حاضر نبودید که در زمان طاغوت یک قدم بردارید که احتمال بدهید یک دردسرى ایجاد مىکند. هیچ حاضر نبودید. و اینها هم حاضر نبودند که اگر در طاغوت یک جنگى واقع مىشود، اینها بروند و عرضه کنند خودشان را کمک کنند. و آنها هم حاضر نبودند خودشان را عرضه کنند به طاغوت و بگویند چه.
[۳] در مجموع سپاه از چهار جریان شکل می گیرد جریان اول تشکیلات گارد انقلاب متشکل از رفیق دوست و دانش منفرد و دکترزرآبی و عده ای دیگر که توسط دولت موقت بوجود آمده بود و جریان دوم متشکل از عباس آقا زمان(ابو شریف که بعدها خوب عمل نمی کند و جزو تیم بنی صدر می گردد وی دارای توانمندی هایی چون دانستن چند زبان و کارکردن در فلسطین و لبنان و نیز وی دارای زندان در دوران انقلاب بود و شاید تنها فرمانده سپاه بود که با شوق و رغبت این مسئولیت را پذیرفت) جواد منصوری و دودزنی نام سپاه پاسداران که همان تغییر یافته گارد انقلاب که توسط دولت موقت بوجود آمده و حمایت می شد بود. در مورد تفکیک شخصیت های این دو مجموعه که جمعی از زندانیان سیاسی دوران انقلاب و جمعی نیروهای دولت موقت شاید نتوانستیم تفکیک را دقیق مشخص کنیم. جریان سوم تشکیلاتی به نام پاسا یا سادجا زیر نظر شهید کلاهدوز و شهید نامجو (که هر دو افسران نخبه ارتشی بودند) و شهید محمد منتظری و جریان چهارمی که به موازات آن سه شکل میگیرد تشکیلات مسلحانه افراد دیگری چون شهید بروجردی محسن سازگارا محسن رضایی و الویری که از مبارزان دوران انقلاب بودند دور هم جمع شده و سازمان مجاهدین انقلاب را به راه انداخته بودند. در همین راستا شخصیت هایی چون محمد منتظری و.. با تماس با اقای بهشتی خواستار تشکیل نیروی مسلحانه واحدی برای دفاع و حمایت از انقلاب به نام سپاه پاسداران زیر نظر رهبری می شوند. سرانجام با خواست شورای انقلاب مبنی بر شکل گیری یک تشکیلات واحد زیر نظر رهبری نمایندگان تشکل های مختلف دور هم جمع شده شورایی ۱۲ نفره متشکل از نمایندگان جریان های مذکور و نیز نمایندگانی از شورای انقلاب و اساس نامه ای را تنظیم می نمایند و خدمت حضرت امام ارائه می کنند.
[۴] بحث های این جزوه خیلی ناقص است و تنها برخی مطالب در این جزوه آمده است که انشا الله اگر فرصتی دست دهد و امکانی باشد به تبیین دقیق مباحث آن میپردازیم
[۵] شرح چهل حدیث فصل در بیان فواید قوه غضبیه ….. ص : ۱۳۴
[۶] الخصال / ترجمه کمرهاى نویسنده: ابن بابویه، ترجمه : محمد بن على- کمره اى، محمد باقر جلد۲، کتابچى – تهران، چاپ: اول، ۱۳۷۷ش. تاریخ وفات مؤلف: ۳۸۱ ه ق در باب ضرورت شکل گیری این دائره هم اکنون نیز مراجع عظام خواستار شکل گیری این دائره شده اند و سابقه این دائره به بحث حسبه برمیگردد که به عنوان اشاره از برخی توضیحات شهید مطهری در همین جزوه استفاده شده است.
[۷] مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج۲۴ دایره امر به معروف و نهى از منکر زیر نظر روحانیت ….. ص : ۲۷۵
[۸] مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج۲۴ مصاحبه مطبوعاتى * ….. ص : ۳۰۷
[۹] در کتاب شیخ شهید که کتاب مصور از تصاویر ایشان با توضیحاتی است تصویر این کاغذ نیز آمده است.
[۱۰] صحیفه امام ج۱۱ مصاحبه با روزنامه«لوموند»؛(دامنزدن امریکا به جنگ روانى) ….. ص : ۱۶۲
[۱۱] صحیفه امام ج۱۹ نگرانى از تشریفات در حوزهها ….. ص : ۴۲
[۱۲] صحیفه امام ج۹ ص : ۲۱۳ حکم تشکیل اداره«امر به معروف و نهى از منکر» به شوراى انقلاب …..
[۱۳] مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى ج۲۰کتاب ده گفتار حسبه و احتساب در تاریخ اسلام ….. ص : ۱۹۱
[۱۴] ولایت فقیه(حکومت اسلامى)، متن، ص: ۱۰۷ در واقع امر به معروف و نهی از منکر سه حالت دارد یک مورد نظارت و امر به معروف و نهی از منکر مردم بر مردم است و دیگری نظارت و امر به معروف دولت بر مردم و سومی نظارت مردم بر دولت است که این مورد سوم در حال حاضر ساختاری ناقص و ضعیف داردو بحث هایی دارد که مثلاً عده ای معتقدند مجلس سازمان بازرسی کشور انتخابات ها و… خود این کار را انجام میدهند که انشا الله اگر فرصتی باشد در آینده در چاپ های بعدی این جزوه به آنها خواهیم پرداخت.
[۱۵] ولایت فقیه(حکومت اسلامى) متن ۱۲۲ سایر مؤیدات ….. ص : ۱۰۶
[۱۶] حضرت امام با پاسخ منفی اطرافیان خود در ناتوانی برای شکل دادن این دائره و اماده نبودن فضا و نیروها برای اینکار دیگر حتی یک بار نیز به بحث آن اشاره نمیکنند و این مطلب ادامه میابد تا به امروز که رهبری نیز این روال را ادامه داده اند و این بحث را مسکوت گذاشته اند.
اما ایا هنوز این توان برای لبیک گفتن به رهبری بوجود نیامده است ؟ ایا امروز حوزه مجتهدین متخصص در امور مختلف تربیت نموده است تا بر امور مختلف نظارت داشته باشند و به صورت تخصصی مطالبه گر دولت و سایر نهاد ها در ضمینه های مختلف باشند بتوانند طرح های پیشنهادی خود را از سوی این دائره به مجلس ارائه کنند مشکلات موارد اجرایی را مطرح نمایندو…
[۱۷] خاطرات حاج احمد از این حکم در پاورقی همین حکم
[۱۸] آیا بهتر نبوده و نیست که روحانیت در عوض قرار گرفتن در مقابل عمومبرای توجیه برخی مشکلات به پاسخ طلبی در قبال اشتباهات و مدعی العموم شدن مبادرت ورزد؟… و در اخر اینکه نباید به رویکرد این نهاد تنها از جهت نهی از منکر نگاه شود بلکه امر به معروف و مطرح ساختن نقاط قوت و مورد تحسین یکی دیگر از وظایف اصلی این نهاد است.