خاطره جذاب امر به معروف در موضوع عبور از چراغ قرمز
محمد آن طرف خیابان منتظرم است.بی توجه به چراغ قرمز عابر پیاده به سرعت به آن طرف خیابان میروم. بعد از احوالپرسی با محمد به سمت مترو میرویم. از نگاه او احساس میکنم محمد حرفی را میخواهد به من بگوید. از پلههای مترو به پایین میآییم. میبینم که درهای قطار در حال بسته شدن است. دست محمد را می گیرم و به سمت قطار میکشم تا سریع به داخل قطار بریم.
تا خواستم پایم را بین در قطار بگذارم و مانع بسته شدن در آن شوم، ناگهان محمد من را به عقب کشید و نگذاشت مانع بسته شدن در قطار شوم. با ناراحتی به او گفتم: برای چی این کار رو کردی؟ محمد گفت «اگر پایت را بین در میگذاشتی، قطار چند ثانیه ای در حرکت خود تأخیر میکرد، از طرفی نزدیک به هزار نفر در این قطار بودند، این چند ثانیه را ضرب در آن افراد کن ببین چند ثانیه می شود ! آیا میتوانی جواب این ثانیه هایی که با کار تو به هدر رفت را بدهی؟»
من هم که از دقت محمد تعجب کرده بودم گفتم: راست میگی !!
آنجا بود که به رد شدنم از خیابان فکر کردم. وقتی که به چراغ قرمز عابر پیاده توجه نکردم و از خیابان رد شدم، باعث شدم تا چند اتومبیل ترمز کنند در حالی که آن زمان حق عبور آنان بود!
از آن روز به بعد با امر به معروف و نهی از منکر محمد، دیگر حواسم را به حقوق اجتماعی بیشتر کردم تا حق مردم برگردنم نباشد.