مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

خاطرات جذاب آمرین به معروف در مورد همسایه

خاطرات جذاب آمرین به معروف در مورد همسایه

اهتمام مرحوم آیه الله شاه آبادی در خصوص امر به معروف

مرحوم آیت الله شاه آبادی استاد عرفان امام خمینی بودند و حضرت امام(رحمه الله) از آن بزرگوار به«شیخ ما» یا« شیخ بزرگوار ما» یاد می‌کردند و این تعبیر، نشانِ عظمت آن عارف بزرگ نزد حضرت امام خمینی بود. از ویژگی‌های مرحوم شاه آبادی آن بوده که عرفان آن بزرگوار، مانع حضور وی در صحنه‌های اجتماع نبوده است. تلاش‌های آن مرحوم با عنوان امر به معروف و نهی از منکر، گویای این نکته است. آورده‌اند که در نزدیکی منزل مرحوم شاه آبادی، دکتری منزل داشت که تحت تأثیر فرهنگ غربی برای دخترش یک معلم موسیقی استخدام کرده بود و طبعاً نواختن وقت و بی وقت آلات موسیقی موجب سلب آرامش همسایه‌ها می‌شد. مرحوم شاه آبادی برای دکتر پیغام فرستاد که دست از این کار بردارد و موجبات آزار همسایه‌ها را فراهم نکند، اما جواب دکتر آن بود که من دست از این کار برنخواهم داشت و تو نیز هر آن چه می‌خواهی انجام بده! ابتکار مرحوم شاه آبادی آن بود که به مردم گفت: از این پس هر کس از کنار مطب این دکتر عبور می‌کند، وارد مطب شود و با زبان نرم و ملایم دکتر را از این کار باز بدارد. مردم نیز طرح مرحوم شاه آبادی را اجرا کردند دیری نگذشت که دکتر خود را با مخالفت افکار عمومی مواجه و به قول معروف هوا را ابری دید.

برای مرحوم شاه آبادی پیغام فرستاد که شما با پشتوانه‌ی مردمی کار خود را انجام دادی. اگر به مراجع قضایی مراجعه می‌کردی، به راحتی جوابشان را می‌دادم، امّا این شیوه را پیش بینی نکرده بودم. به این طریق مرحوم شاه آبادی توانست جمعی را از آزار و اذیّت برهاند و در حقیقت با یک منکر به صورت عملی مبارزه کند. به نظر می‌رسد که مرحوم شاه آبادی این شیوه‌ی نهی از منکر را از رسول مکرم اسلام(صلّی الله علیه و آلا)، اقتباس و پیروی کرده باشد. مردی خدمت رسول خدا(صلّی الله علیه و آلا) آمد و از این که همسایه‌اش او را آزار می‌رساند، زبان به گلایه گشود. رسول خدا(ص) که کانون علم و بردباری بود، او را به صبر دعوت کرد. مرد آرام شد و رفت. چند روز بعد برگشت و از آزار و اذیّت همسایه زبان به شکایت باز کرد. مجدداً رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) او را به شکیبایی فرا خواند. دوباره پس از چند روز، آن مرد بازگشت و از همسایه‌اش شکوه نمود. این بار پیامبر(صلّی الله علیه و آله) به او فرمود: اسباب خود را جمع کن و داخل کوچه قرار بده. مردم که از کوچه عبور می‌کنند، از تو علّت این اقدام را سؤال می‌کنند و تو نیز علّت این کار خود را به آن‌ها بگو (آزار و اذیّت همسایه) مرد همین ابتکار را به کار برد. رهگذران بودند و سؤال و جواب این مرد و بالاخره مراتب به گوش همسایه‌ی مردم آزار رسید و آبروی خود را در خطر از دست رفتن دید. خدمت همسایه رسید و با الحاح و التماس از او خواست اسباب خود را به منزل ببرد و بیش از این به مردم چیزی نگوید و قول داد که من بعد همسایه‌ی خود را آزار نرساند. مرد که مقصود را حاصل دید، اسباب خود را به منزل برگرداند و از آن پس همسایه‌اش او را آزار نرساند.

( مجله دیدار شماره ۴۳- چهارم دی ۱۳۸۲)