مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

خاطرات جذاب آمرین به معروف در محیط خارج از کشور

خاطرات جذاب آمرین به معروف در محیط خارج از کشور

جلوگیری خروج ارز از کشور

توفیق تشرف به عتبات عالیات نصیبم شده بود. توی نجف سراغ صرافی رفته بودم که یک از هم کاروانی  را دیدم. گفت: همه دلار ها  را تو اینجا تبدیل نکن! به مقدار نیازت این کار را انجام بده، گفتم: به چه دلیل؟ بالاخره که باید تبدیل کنم چه اینجا، چه ایران، قیمتها که فرقی نمی کنه؟!

گفت: داداش جون! هر چی ارز از کشور کمتر خارج بشه به نفع اقتصاد کشوره! وقتی دقت کردم، دیدم درست می گه.

خاطره از آقای م- ح

 


 

شیعه شدن یک کشیش مسیحی نتیجه سعه صدر  یک آمر به معروف

گزیده ای از خاطرات تبلیغی شیخ حسین انصاریان – در پاریس با کشیش یک کلیسا ملاقات داشتم، مریض هم بودم ولی نگذاشتم بفهمد مریض هستم . با این که درد می‌کشیدم، خیلی با نشاط مقابلش نشستم، گفت من سؤالاتی راجع به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام دارم، کشیش باسوادی بود. به او گفتم مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام بر اساس این چند اصل استوار است: علم، دلیل، محبت، حوصله و صبر و بردباری و حکمت.

چهار ساعتی که با او صحبت کردم و سؤال‌هایش تمام شد، دستش را دو طرف کاناپه گذاشت و هنگام نیم‌خیز‌ شدن گفت: آقای انصاریان! من دارم از روی این کاناپه، شیعه بلند می‌شوم و در دل خودم اسمم، را محمد گذاشتم؛ الان به شما قول قطعی می‌دهم هر کسی از طریق کلیسا در پاریس با من ارتباط داشته است، دارم می‌روم با مکتب اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام آشنایشان کنم .سه بار من را بغل گرفت و بوسید و تا دم در رفت و دوباره برگشت و من را بغل گرفت و گفت: مثل این‌که قدرت خداحافظی‌کردن با شما را از دست داده‌ام! این نتیجه حوصله و صبر بود؛

سایت رجانیوز منبع: حوزه کد خبر:۱۳۹۶۱۶

 


 

اثر امربه معروف استاد حسین انصاریان خطاب  به کاردینال توران

سال ۸۹ در سفر به واتیکان؛به کاردینال توران که در دستگاه واتیکان چند مسئولیت دارد، گفتم، کلیسا‌ متکی به مسیح و مریم است یا نمایشگاه است و یا منطقه گردشکری برای گردشگران؟ پرسیدم، نمایشگاه است؟! گفت نه، گفتم محل گردشگری است؟! گفت نه، گفتم معبد است؟ گفت بله، گفتم برای عبادت خدا بنا شده است؟ گفت بله. گفتم در همین کلیساهای واتیکان متوجه شدم که گردشگران جهان و مردمِ خودتان با لباس‌های نامناسب و خانم‌ها و دخترها با دامن‌های کوتاه وارد این کلیساها می‌شوند، اگر این‌جا محل عبادت است این بدن‌های نیمه عریان که شهوات مردان هشتاد ساله را هم تحریک می‌کند و همه را به فکر کار زشت و گناه می‌اندازد برای چیست؟ گفتم تمام مجسمه‌ها و عکس‌هایی که از مریم زدید همه با حجاب است، پس چرا زنان و دختران و ناموستان همه ضد مریم هستند؟ بعد از دو هفته از این گفت‌وگو ما پاریس بودیم، شنیدیم که پاپ دستور اکید داده که تمام بازدیدکنندگانِ کلیساها و دختران و زنان باید با حجاب باشند. در شهر میلان هم که بودیم رفتیم کلیسای اعظم میلان، دیدیم که دم در کلیسا هیچ زن و دختری را نیمه عریان راه نمی‌دهند و کلاه و شنل سرتاسری می‌دهند که کل بدن را بپوشاند و بعد وارد شود.

خوب، این کار یک طلبه شیعه بوده که از قم بلند شده رفته و واتیکان و کاری کرده که پاپ را مجبور به فتوا کرده که حجاب را در معبد رعایت کنند.

 


 

برکات امربه معروف یک عالم شیعه در۹۰۰۰کیلومتر دورتر از وطن خویش

در سفری که در آفریقای جنوبی بودم، ۳ روز ما را به شهر «کیپ‌تاون» که یکی از مهم‌ترین شهرهای آفریقای جنوبی است، ‌بردند. از جمله جاهایی که ما را برای بازدید بردند، یک جنگل بود، که در منتهاالیه بلندی آن، روی تپه، یک حرم با چهار گلدسته و یک ضریح و یک محوطه بزرگ داشت. صاحب قبر، شیخ محمدحسین غیب‌شاه یا غریب‌شاه بود. ایشان همان‌گونه که از اسمش (شیخ محمدحسین غیب‌شاه) هم پیداست، شیعه بوده، و ۷ قرن قبل، از هند با کشتی‌های بادی ۹هزار کیلومتر مسیر را طی می‌کند و به شهر ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی که شهر مهم آن زمان بوده، می‌رود و بدون این‌که اعلام کند شیعه است، به‌عنوان یک عالم اسلامی شروع به تبلیغ اسلام می‌کند. شما فکر کنید او قبلاً در هند، زبان را کاملاً یاد گرفته، چون هندی‌ها خیلی سال است که با آفریقای جنوبی رفت‌وآمد دارند؛ بعد با تخصص در زبان آفریقایی به ژوهانسبورگ می‌رود برای تبلیغ اسلام. ایشان شروع می‌کند حقایق اسلام را به سیاه‌پوستان آفریقایی ارائه می‌دهد و آن‌ها قبول می‌کنند. از سوی دیگر انگلیسی‌ها که آن دوران بر آفریقای جنوبی تسلط داشتند، می‌فهمند که یک مبلغ اسلامی آمده و دارد اسلام را تبلیغ می‌کند؛ لذا او را می‌گیرند، دست و پایش را با طناب می‌بندند. دو هزار کیلومتر ایشان را با دست و پای بسته به کیپ‌تاون می‌آورند و در همین جنگلی که دفن است، می‌اندازند که حیوانات جنگلی او را بخورند! ۳ سال بعد همان‌هایی که این‌‌کار را کرده بودند، برای بازدید از کارهایشان به کیپ‌تاون می‌آیند، اما متحیرانه می‌بینند که شیخ محمدحسین غیب‌شاه، مدرسه و حوزه علمیه ساخته، مسجد ساخته و دیگر کار از کار گذشته و گروه زیادی در کیپ تاون به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام گرایش پیدا کرده‌اند و بعد هم رحلت می‌کند. الان این منطقه، شیعیان باصفایی دارد، که نتایج همان مسئولیت جهانی‌کردن اسلام است. البته یک نفر که نمی‌تواند اسلام را جهانی کند، بلکه حوزه باید بهترین نیروها را پرورش دهد و در عالم پخش کند.

منبع:برگرفته از مصاحبه استاد شیخ حسین انصاریان در سایت رجانیوز  کد خبر:۱۳۹۶۱۶

 


 

امام موسی صدر و اقامه امربه معروف

در برخی امور باید زمینه‌ها و مقدمات امر به معروف و نهی از منکر را فراهم نمود و حتی اگر لازم شد در آن زمینه اقدامات تحقیقاتی انجام داد .

امام موسی صدر ( ۱۳۲۸ ه. ش ) وقتی وضعیت نابسمان حجاب در لبنان را دید حدود یک سال در خصوص علل و راه‌های مبارزه با آن تحقیق کرد

خودش گفته پس از یک سال مطالعه عامل اصلی این بی بند و باری را در بی سوادی و دور بودن زنان از تعالیم اخلاقی و دینی یافتم و فهمیدم که نخست باید سطح فکری و تربیتی آنان از جهت دینی و اخلاقی تقویت بشود ولی دو مانع بزرگ در پیش داشتم که عبارت بودند از:

الف : زنان لبنان برخلاف زنان ایران در مسجد و مجالس عزاداری به هیچ وجه شرکت نمی‌کردند.

ب : شخصیت زنان به طور معمول با زیبایی، تظاهر به تجمل و مد آمیخته بود .

جمعیتی به نام (جمعیت بر و احسان) تشکیل داد و حضور زنان را در آن آزاد نمود و مسؤلیت های متعددی همچون توزیع کمک به فقرا را به آن‌ها سپرد و به مرور روح انسانی را در آن‌ها تا حدودی زنده کرد به گونه‌ای که درک کردند که به جز مد پرستی و لباس خوب پوشیدن زنان جنبه‌های دیگری هم دارند بعد از آن نیز مجموعه‌هایی به نام (خانه دختران) (آموزشگاه پرستاری) (مرکز پزشکی) (موسسه قالیبافی) (حوزه علمیه) تاسیس کرد.

حزب الله امروز ثمره اقدامات اولیه امام موسی صدر است.

(کتاب پیکار با منکر در سیره ابرار – ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر – نشر معروف – ص ۱۸۷)

 


 

 آیت الله یزدی و امربه معروف رهبر کاتولیک‌های جهان

آیت الله محمد یزدی، در نامه ای با تبریک انتخاب فرانسیس اول به عنوان رهبر کاتولیک های جهان، ابراز امیدواری کرد: در دوران رهبری فرانسیس اول روابط حوزه علمیه قم و واتیکان بیش از پیش توسعه یابد.

رییس جامعه مدرسین حوزه همچنین خاطرنشان کرد: امید است در پرتو ادیان الهی مسیحیت و اسلام شاهد جهانی همراه با صلح‌، دوستی‌، پاکی و عاری از هرگونه ظلم‌، فقر و تبعیض باشیم

متن نامه آیت الله یزدی به رهبر کاتولیک های جهان در پی می آید:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَآتَیْنَا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَأَیَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ (قرآن، سوره بقره ، آیه ۲۵۳)

و به عیسی بن مریم نشانه های روشن دادیم و او را با روح القدس تایید نمودیم.

عالی جناب فرانسیس اول

رهبر محترم کاتولیک های جهان

با تقدیم احترام

بدین‌وسیله انتخاب جنابعالی را به عنوان رهبر کاتولیک‌های جهان تبریک عرض می‌نمائیم‌، امید است در پرتو ادیان الهی مسیحیت و اسلام شاهد جهانی همراه با صلح‌، دوستی‌، پاکی و عاری از هرگونه ظلم‌، فقر و تبعیض بوده؛ همچنین در دوران رهبری آن جناب شاهد توسعه روابط حوزه علمیه قم و واتیکان بیش از پیش باشیم.

توفیقات حضرتعالی را از خداوند متعال مسالت داریم.

محمد یزدی

رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

منبع: حوزه نیوز

 


 

شما دینتون را فروختید و ما خریدیم

“جواد فرهنگی” در صفحه گوگل پلاس خود نوشت:
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: «ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد… روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…شما دینتون را فروختید و ما خریدیم.

 


 

اقدام حکیمانه امام موسی صدر در برخورد با بی حجاب

دانشمند فاضل و نویسنده اندیشمند استاد سید عباس نورالدین برایم نقل کرد که روزی امام صدر در یک کلیسا (یا دانشگاه) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود.

اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت: من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم! و بلافاصله پس از پایان سخنرانی در حالی که همه را متوجه خود کرده بود جلو رفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد.

ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند . او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید؟ (و به همان موضوعی اشاره کرد که مشکل سو تفاهم خانم هاست و شبهه دون پایه بودن زنان در دیدگاه اسلام و نجس بودن غیر مسلمانان و …)

ایشان با زیرکی بلافاصله پاسخ دادند: بل لاحافظ علی طهارتک! فرمودند بلکه بر عکس تو آن قدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید…

این جواب حکیمانه و عارفانه و عمیق و هوشمندانه نه تنها توطئه او را خنثی کرد بلکه کار برعکس شد و جمعیت مسیحی حاضر بیشتر به وجد آمده و به ایشان ارادت بیشتری پیدا کردند.

به نقل از وبلاگ محجبه ها فرشته اند

 


 

 نهی از منکر در فرودگاه ایتالیا

… هنوز «سید علی» از من جدا نشده بود که گفت: داداش این جا یه خبرهایی هست. مثل اینکه همراه غذاهایی که سرو شده، دارن به مسافران مشروب می دن.
گفتم: حالا می خواهی چه کار کنی؟
با شناختی که از او داشتم، می دانستم ساکت نمی نشیند. خودش هم بسیجی بود و حدود سی چهل ماهی توی جبهه ها  فعالیت کرده بود. گفت: «من اجازه نمی دهم اینجا کسی مشروب بخورد. خارج باشه! ما همه ایرانی هستیم و مسلمان.»
البته کسی از مسافران تقاضای مشروب نکرده بود؛ بلکه همراه غذاها بود. سیدعلی موضوع را با نمایندۀ ایران در فرودگاه ایتالیا در میان گذاشت. آن بندۀ خدا هم با اتفاق سیدعلی، فوری دست به کار شدند و مشروبات همراه غذا را جمع آوری کردند و از بوفه خواستند که این قلم غذا ( البته از نوع حرامش) را حذف کند. لحظاتی گذشت تا این که برادرم، با یکی دو بسته بیسکویت و آبمیوه آمد. از نظر غذا هم احتیاط می کردیم و سعی ما این بود که این جور جاها از غذای گوشتی استفاده نکنیم. وقتی سیدعلی این کار را کرد، خیلی خوشحال شدم؛
چون می دیدم که بسیجی همه جا بسیجی است.

(منبع : کتاب آخرین نگاه/ ص۱۱۸)

 


 

نامه رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به شیخ الازهرمصر

رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ریشه بروز حوادث نامتعارف و جنایات خونین در جامعه مصر را صدور برخی فتاوی و اظهارات علمای تکفیری منطقه عنوان کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر از قم، در پی حمله سلفی‌های تکفیری به شیعیان در استان جیزه مصر و کشتن چهار نفر از آنها، آیت الله محمد یزدی طی نامه‌ای، خطاب به شیخ الازهر، ضمن محکومیت این جنایت بی سابقه، خواستار اتخاذ تدبیری عاجل نسبت به وضعیت شیعیان در آن کشور و دامن زدن از هرگونه افراط و تعصبات مذهبی شد.

متن کامل این نامه به شرح ذیل می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَهٍ مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکُم مِّنْهَا کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

جناب آقای دکتر احمد محمد الطیب

شیخ الازهر الشریف

سلام علیکم و رحمه‌الله

خبر تاسف بار حمله سلفی های تکفیری به مراسم جشن میلاد حجت بن الحسن العسکری امام دوازدهم شیعیان  عجل الله تعالی فرجه الشریف در استان جیزه مصر و کشتن چهار نفر از شیعیان محل به ویژه شیخ حسن شحاته موجب تالم ، تاسف و نگرانی شدید گردید.

متاسفانه مصر عزیز مواجه با توطئه ای صهیونیستی شده که ثبات ، امنیت و استقرار آن هدف قرار گرفته است و در صورت عدم چاره اندیشی مناسب ، ممکن است ابعاد آن کل منطقه را فرا گیرد.

در دو سال گذشته خشونت های فرقه ای عمدتا متوجه اقلیت مسیحی آن کشور بود ولی اینک متوجه پیروان و اتباع اهل بیت علیهم السلام شده است در حالی که محبت اهل بیت علیهم السلام در مصر ریشه دار و عمیق است و این گونه جنایات با طبیعت مردم متدین و شریف مصر هیچ گونه سنخیتی ندارد.

متاسفانه پروژه شیعه هراسی در مصر که اخیرا توسط برخی علما و جریان های افراطی شکل گرفته است سبب تشدید فرقه گرایی، بروز جنایات و اباحه خونریزی گردیده، بدیهی است ریشه بروز این حوادث نامتعارف در جامعه مصر صدور برخی فتاوی و اظهارات علمای تکفیری منطقه است که باعث تحریک برخی جوانان بی اطلاع گردیده و آنان را به برادر کشی سوق داده است.

این در حالی است که قبلا شیخ “محمود شلتوت” مفتی بزرگ الازهردر فتوای مشهور خود اعلام کرده بود: همانا مذهب جعفری، معروف به مذهب شیعه دوازده امامی، مذهبی است که تعبّد (اعتقاد و پیروی) به آن، مانند سایر مذاهب، شرعاً جایز است. بنابراین بر مسلمانان سزاوار است که به این مطلب آگاه شوند و از تعصّب بیجا به مذاهب خاص پرهیز کنند.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ضمن محکوم کردن این جنایت بی سابقه، آمادگی خود را برای هرگونه گفتگوی علمی با علمای مصر در چارچوب تقریب مذاهب و تحکیم وحدت اسلامی اعلام داشته و از آن مقام عالی درخواست دارد نسبت به وضعیت شیعیان در آن کشور و دامن زدن از هرگونه افراط و تعصبات مذهبی تدبیری عاجل اتخاذ فرمایید.

محمد یزدی/ رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

 


 

پارتی در شب اربعین !

صدای خیلی قشنگی داشت . فرض کنید معروف به” فری” بود از بچه های ایرانی که چند سالی است برای تحصیل به هند آمده بود. ولی بجای درس، جذب مجالس دانس و رقص شده بود .خواننده شب نشینی های گناه ، از مجلس گرم کن های حرفه ایی و پرطرفدار در پارتی های ایرانی و هندی شده بود.

اینقدر کارش گرفته بود که هرشب برنامه داشت، به قول بچه های انجمن اسلامی دانشجویان خارج از کشور پولش هم خوبه (گوشتان را بیارید نزدیک یک چیز می خواهم در گوشتان بگویم البته کتک شب اول قبرشم ظاهرا بد نیست!!)

دوشب دیگرشب اربعین است . ایرانی های مقیم هند از یک طرف و دانشجویان ایرانی در انجمن اسلامی از طرف دیگر برنامه ریزی مفصلی می کردند تا شب اربعین را در میان ایرانی ها مراسم با شکوه حسینی برگزار کنند .

همانطور که بین دوستان برنامه ریزی می کردند یکی از بچه های انجمن گفت:

«می دانید بعضی ها بصورت عمدی در شب اربعین یک شب نشینی و پارتی ایرانی هندی مفصلی می خواهند برگزارکنند و خیلی از بچه مسلمون ها را جذب کرده اند! خواننده این شب هم “فری” است که خیلی طرفدار دارد! حسابی هم بین ایرانی ها تبلیغ کردند!»

پیش خودم گفتم : خدایا چکار باید کرد؟! باید یک عکس العملی و نهی از منکر نسبت به این مراسم گناه و فحشا در شب اربعین داشته باشیم .مگر امام حسین (ع) برای امر به معروف و نهی ازمنکر شهید نشد؟!

شاید بگویید خوب حاج اقا به احتمال زیاد در شب اربعین هزاران مجالس گناه در هند هست چرا شما گیر دادید به این جلسه؟

راستش بخواهید مشکل این جلسه این بود که بصورت مشترک بین ایرانی بچه مسلمان و هندی ها مخصوصا دانشجویان ایرانی محصل برگزار می شد. آن هم در این شب که آسمان و زمین بر امام حسین علیه السلام اشک می ریزند.

و بهترین کار این بود قبل از برگزاری این برنامه اقدامی صورت بگیرد .

خدایا چکار باید کرد؟ که شب حسین حسینی بماند؟! تنها راه ،توسل به اقا اباعبدالله (علیه السلام)بود، بعد قدم برداشتن در  مسیرامر به معروف و نهی از منکر!

تصمیمی گرفتیم هرچند به نظرعملی نبود!

یکی از بچه ها را به در خانه “فری” همان پسرخوش صدا و خواننده پارتی ایرانی که بهرحال مسلمان شیعه بود فرستادیم که پیغام به او بدهد:

«فلانی امام حسین (ع)را دوست داری یا نه ؟ آیا می دانی امشب شب اربعین امام حسین (ع) است ؟»

گفت : «خوب منظور؟»

گفتم : «امشب را به احترام امام حسین(علیه السلام)خواننده مجلس پارتی نباش!»

با تعجب جواب داد:«می دونی اگر امشب من نرم، چی میشه؟ می دونی چند صد نفر عصبانی می شوند؟ جواب آنها را چی بدهم؟ می دونی چی داری می گی ؟»

گفتم: «من فقط این را خوب می دونم امام حسین (علیه السلام) بلده جوابشان را بدهد اگر امام حسین ارزشش را دارد امشب با نرفتنت مجلس پارتی را تعطیل کن! بابا امشب شب عزای امام حسین است!»

کمی به فکر فرو رفت بعد یک نگاهی معنا داری کرد و گفت :

«باشه  امشب را به خاطر امام حسین نمی رم هرچه بادا باد»

وقتی این خبر به بچه ها رسید  انگار اشک در چشمان همه ی رفقا جمع شد.

شب اربعین شد و او نرفت! جلسه پارتی با این همه هزینه تعطیل شد! خیلی ها نتواستند آن شب گناه کنند! و خیلی ها عصبانی شدند!

اما داستان به همین جا تمام نشد تلفن انجمن که زنگ خورد یکی از بچه ها گوشی را برداشت و بعد از چند ثانیه صحبت کردن رنگ از چهره اش پرید.انگار اتفاق بدی افتاده باشد با عجله خودش را به بچه ها رساند و داد زد :

«”فری” خواننده است می گوید بعضی از هندی ها و ایرانی ها یی که مجلس پارتی شبانه شان با نرفتن من خراب شده با چوب و چماق و عصبانیت ریختن پشت در خانه که من را حسابی کتک بزنند .» حالا دیگه داشت حسابی مثل فیلم های هندی می شد!

تنها چیزی که می توانستیم بگوییم این بود یا ابا اباعبدالله (علیه السلام)خودت کمک کن!

با عجله همراه عده ای از بچه های انجمن اسلامی برای شرکت در کتک زدن ببخشید اشتباه کردم کتک خوردن به طرف خانه  فری رفتیم.

چه غوغایی داشت برپا می شد.

قبل از اینکه دعوا به صورت فیزیکی شروع بشود به کمک دوستان برای سر دسته ی اصلی مجلس پارتی که هندی بود واز برگزار نشدن مراسم پارتی حسابی ضرر کرده بود  توضیح دادیم که امشب چه شبی است و علت نیامدن خواننده به مجلس شما به خاطر احترام به اربابش و مولایش امام حسین (علیه السلام) بوده است وووو …

همه ساکت شده بودند!

ما سخن می گفتیم واهالی پارتی مستمع وساکت و آرام و همراه باکمی تعجب نگاه می کردند و فقط شنوده بودند.آرامش عجیبی بعد ازطوفان بوجود آمده بود، انگارمنتظر بودند این حرف ها را بگوییم و با خونسردی شنوده باشند! انگار این اشخاص عصبانی در یک لحظه تغییر شخصیت داده باشند به راحتی حرفهای ما را قبول کرد و رفتند .

رفتند به همین راحتی نه کتکی خوردند! نه کتکی زدند! پیروزی بدون شلیک حتی یک گلوله!

یک لحظه گفتم  یا ابا عبدالله الحسین(علیه السلام) ممنونتم و نفس عمیقی کشیدم!

من فکر کردم آن لحظه امام حسین (علیه السلام) دارد به ما طعنه می زند : چرا شک دارید که مساله به این راحتی تمام شده ؟ اگر به راحتی تمام نمی شد باید شک داشته باشید!

فری خواننده که سایه ی بچه های انجمن را با تیر می زد امروز از رفقای سلام و علیکی بچه های انجمن است البته عارف و سالک نشده ولی یادمان نرود پله پله تا ملاقات خدا!

با هم  بگوییم :

یا حسین یا حسین یا حسین

کمکم کن من هم برگردم!

 


 

راز شیعه شدن دکتر سید محمد تیجانی سماوی در اثر امربه معروف

مناظره با شهید آیت‌الله صدر درباره توسل

دکتر تیجانی زمانی که به نجف اشرف رفت، توسط دوستش به محضرت آیت‌الله العظمی سید محمد باقر صدر[۳] رسید. در محضر ایشان به پژوهش و مناظره پرداخت، نخست چنین پرسید: «علمای سعودی می‌گویند: دست بر قبر کشیدن و توسل به صالحین و تبرک جستن از آنان، شرک به خدا است، نظر شما چیست؟»

آیت‌الله صدر: «هرگاه دست کشیدن بر قبر و توسل جستن به این نیت باشد که آن‌ها (بدون اذن خدا) نفع و ضرر می‌رسانند، چنین کاری شرک است، ولی مسلمانان یکتاپرست می‌دانند که: تنها خدا نفع و ضرر می‌رساند، و اولیای خدا، وسیله و واسطه هستند، بنابراین با ا ین نیت که آن‌ها واسطه هستند، هرگز شرک نیست.

همه مسلمانان از سنی و شیعه، از عصر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تاکنون در این امر اتفاق نظر دارند، به استثنای «وهابیت» و «علمای سعودی» که در همین قرن جدید پیدا شده‌اند[۴] و بر خلاف اجماع مسلمانان، رفتار می‌کنند، و خون مسلمانان را مباح می‌دانند، و بین آن‌ها فتنه انگیزی می‌کنند، و دست بر قبر کشیدن و توسل را شرک می‌دانند. آقای سید شرف الدین (صاحب کتاب ارزشمند المراجعات)، در عصر حکومت «ملک عبدالعزیز» برای زیارت خانه خدا به مکه رفت. در عید قربان در کنار سایر علما به کاخ پادشاه سعودی دعوت شد، تا طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. او به کاخ رفت، هنگامی که نوبت به او رسید، دست شاه را گرفت و هدیه‌ای به او داد، و آن هدیه یک قرآن بود که دارای جلدی پوستین بود. شاه عربستان آن هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان تعظیم و احترام، بر پیشانی خود گذاشت.

سید شرف الدین (از فرصت استفاده کرد) ناگهان گفت: «ای پادشاه! چرا این جلد را می‌بوسی و به آن تعظیم می‌کنی، با اینکه این جلد چیزی جز پوست بز نیست؟»

شاه گفت: «غرض من از بوسیدن جلد، قرآنی است که در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد»

آقای شرف الدین، بی‌درنگ فرمود: «احسنت ای پادشاه! ما شیعیان نیز وقتی که پنجره یا در اتاق پیامبر(صلی الله علیه و آله) را می‌بوسیم، می‌دانیم که آهن هیچ کاری نمی‌تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن‌ها و چوب‌ها قرار دارد. ما می‌خواهیم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تعظیم و احترام کنیم، همان‌گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز می‌خواستی قرآن را تعظیم کنی که در درون آن پوست قرار دارد.»

حاضران تکبیر گفتند، و او را تصدیق کردند، در این هنگام ملک عبدالعزیز ناچار شد تا به حاجیان اجازه دهد که از آثار رسول خدا(صلی الله علیه و آله) تبرک بجویند، ولی ولیعهد او که بعد از او آمد، از قانون گذشته‌شان برگشت.

بنابراین شرکی در کار نیست، ‌وهابیان با مطرح کردن این موضوع، بر اساس سیاست خود می‌خواهند کشتار شیعیان را مباح عنوان کنند، و حکومتشان بر مسلمانان باقی بماند، و تاریخ بزرگ‌ترین گواه است که وهابیان تا کنون چه بر سر امت محمد(صلی الله علیه و آله) آورده‌اند.[۵]


 

گواهی دادن به نام علی(علیه‌السلام) در اذان

دکتر سماوی: چرا شیعیان در اذان و اقامه گواهی می‌دهند علی(علیه‌السلام) «ولی خدا» است؟

آیت‌الله صدر: همانا امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام)، یکی از بندگان خدا است، که خداوند آنان را برگزیده و بر دیگران، شرافت و برتری داده است، تا بار سنگین رسالت را پس از پیامبران بر دوش بکشند، و اینان اوصیاء و جانشینان پیامبرانند، و اگر هر پیامبری جانشینی دارد، همانا علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) جانشین محمد(صلی الله علیه و آله) است، و ما او را بر سایر اصحاب مقدم می‌داریم، زیرا خدا و رسولش او را برتر دانسته‌اند، و در این مورد دلیل‌های عقلی و نقلی از کتاب و سنت داریم، و این دلیل‌ها هرگز شک‌بردار نیستند،، زیرا نه تنها از سوی ما متواتر و صحیح هستند، بلکه از سوی اهل تسنن نیز متواترند.[۶]

و در این زمینه، علمای ما کتاب‌های فراوانی نوشته‌اند، و چون مبنای حکومت بنی‌امیه بر محور نابود کردن این حقیقت،‌و جنگیدن با علی(علیه‌السلام) و فرزندانش و قتل آن‌ها بود، و کار را به جایی رساندند که بر بالای منبر‌های مسلمانان، آن حضرت را لعن می‌کردند، و مرم را با زور بر این امر،‌ وامی‌داشتند،‌از این رو شیعیان و پیروان امام علی(علیه‌السلام) گواهی می‌دهند که آن حضرت، ولی خدا است، و روا نیست که مسلمانی، ولی خدا را نفرین کند، و این شیوه شیعه، در حقیقت مبارزه با هیئت حاکمه ستمگر بود، تا اینکه عزت را برای خدا و رسولش و مؤمنان به تثبیت برسانند، و انگیزه‌ای تاریخی برای تمام مسلمانان و نسل‌های آینده باشد تا به حقانیت حضرت علی(علیه‌السلام) و انحراف دشمنانش پی ببرند.

به این ترتیب فقیهان ما بر این اساس حرکت کردند که گواهی دادن به ولایت علی(علیه السلام) را در اذان و اقامه مستحب می‌دانستند، نه اینکه جزئی از اذان یا اقامه باشد، بنابراین هرگاه آن کس که اذان یا اقامه می‌گوید، گواهی به ولایت علی(علیه‌السلام) را به نیت این‌که جزئی از اذان یا اقامه است بگوید، اذان و اقامه‌اش باطل است.[۷]

 


 

مناظره و گفت و گو با آیت‌الله خوئی

دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: آنگاه که سنی بودم و تازه به نجف اشرف وارد شده بودم، توسط دوستم به محضر آیت ‌الله سید ابوالقاسم خوئی(ره) راه یافتم. دوستم چیزی دم گوش سید (آیت الله العظمی خوئی) گفت،‌ سپس به من اشاره کرد تا در کنار آیت‌الله خوئی بنشینم، در آنجا نشستم. دوستم اصرار کرد تا نظر خود و مردم تونس را در مورد شیعیان برای ایشان تعریف کنم… .

گفتم: شیعه در نزد ما از یهود و نصاری هم بدترند، زیرا یهود و نصاری، خدا را می‌پرستند و به موسی و عیسی معتقدند، ولی ما آنچه را از شیعیان می‌دانیم این است که آن‌ها علی را می‌ پرستند و عبادت می‌کنند، و او را تنزیه و تقدیس می‌کنند، و در میان شعیان، گروهی نیز هستند که خدا را می‌پرستند، ولی مقام علی را تا درجه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) بالا می‌برند، تا آنجا که می‌گویند: بنا بود جبرئیل قرآن را نزد علی بیاورد، ولی خیانت کرد و نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) برد (و می‌گویند جبرئیل امین، خیانت کرد.)

آیت‌الله خوئی، لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و سپس فرمود: «ما گواهی می‌دهیم که جز خدا معبودی نیست، و محمد(صلی الله علیه و آله) رسول خدا است. درود خدا بر او و آل پاکش باد، و گواهی می‌دهیم که علی(علیه‌السلام) بنده‌ای از بندگان خدا است.» آنگاه به حاضران نگاه کرد و در حالی که به من اشاره می‌کرد گفت:

« این بیچاره‌ها را ‌ببینید که چگونه فریب شایعه‌ها و تهمت‌های دروغین را می‌‌خورند، این چندان عجیب نیست، بلکه بدتر از این هم از دیگران شنیده بودم، «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ آنگاه به من رو کرد و فرمود: «آیا قرآن خوانده‌ای؟»

گفتم: هنوز ده سال از عمرم نگذشته بود که نیمی از قرآن را حفظ کرده بودم.

فرمود: آیا می‌دانی همه گروه‌های اسلامی، صرف نظر از اختلاف مذاهبشان درباره حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند، و قرآنی که در نزد ما است، همان قرآنی است که در نزد شما است؟‌
گفتم: آری، ا ین را می‌دانم.

فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای که:

«وَمَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ؛ و محمد نیست؛ جز رسولی که قبل از او پیامبرانی دیگر آمده بودند.»[۸]

«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ…؛ محمد رسول خدا است و آنان که با او هستند، نسبت به کافران سخت و قاطع هستند.»[۹]

و نیز می‌فرماید: «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَلَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِیِّینَ؛ محمد پدر هیچ کدام از شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم پیامبران بود.»[۱۰]

آیا این آیات را خوانده‌ای؟

گفتم: آری، این آیات را می‌شناسم.

فرمود: پس علی(علیه‌السلام) در میان این آیات کجا است؟ (می‌بینی که سخن از رسالت پیامبر(صلی الله علیه و آله) است نه علی، و ما و شما هر دو گروه، قرآن را قبول داریم.) بنابراین چگونه به ما تهمت می‌زنید که ما علی(علیه‌السلام) را تا درجه پیامبر(صلی الله علیه و آله) بالا می‌بریم؟

من سکوت کردم و جوابی ندادم.
آنگاه افزود: در مورد خیانت جبرئیل(که تهمت می‌زنید ما شیعیان می‌گوییم جبرئیل خیانت کرد!) این تهمت از تهمت اولی سنگین‌تر است، مگر نه این است که وقتی جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) (در آغاز بعثت) نازل شد،‌علی(علیه‌السلام) کمتر از ده سال داشت، پس چگونه جبرئیل اشتباه می‌کند، و بین محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(علیه ‌السلام) فرق نمی‌گذارد؟ سکوت کردم و در فکر خود، صحت گفتار منطقی ایشان را دریافتم. ایشان افزودند: «ضمنا به تو بگویم که شیعه تنها گروهی از میان سایر گروه‌های اسلامی است که به عصمت پیامبران و امامان (علیهم‌السلام) معتقد است، قطعا جبرئیل نیز که «روح الامین» است، از هر اشتباهی مصون است.»

گفتم: پس این شایعه‌ها چیست؟

فرمود: این‌ها تهمت و نسبت‌های ناروایی است که برای تفرقه و جدایی مسلمانان جعل کرده‌اند، تو به حمدالله انسان عاقلی هستی، و مسائل را به خوبی تشخیص می‌دهی، اکنون در بین شیعیان گردش کن و حوزه علمیه شیعه را از نزدیک ببین و دقت کن که آیا چنین نسبت‌هایی در میان آن‌ها وجود دارد؟

من در نجف اشرف که بودم چیزهایی را دریافتم، و به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که به شیعیان زده می‌شود پی بردم… . [۱۱]

 


 

انجام نماز ظهر و عصر، مغرب و عشاء در یک وقت

 می‌دانیم که اهل تسنن انجام نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را پشت سر هم باطل می‌دانند، و می‌گویند: واجب است هر کدام از چهار نماز مذکور را در وقت خود خواند و بین نماز ظهر و عصر، فاصله انداخت و همچنین بین نماز مغرب و عشاء.

دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: من که سنی بودم، بر همین اساس نماز می‌خواندم و انجام نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء را پشت سر هم باطل می‌دانستم.

هنگامی که وارد نجف اشرف شدم، و با راهنمایی دوستم به محضر آیت‌الله شهید محمد باقر صدر رسیدم، هنگام ظهر شد، آقای صدر به سوی مسجد روانه شد، من و حاضران نیز به آن مسجد رفتیم و مشغول نماز شدیم. دیدم آقای صدر بعد از نماز ظهر با فاصله اندکی، نماز عصر را خواند؛ من در شرایطی و در مکانی بودم که نمی‌توانستم از صف خارج شوم، و این نخستین بار بود که نماز عصر را پشت سر نماز ظهر خواندم، ولی در فشار روحی بودم که آیا نماز عصرم درست است؟

آن روز مهمان شهید صدر بودم، فرصتی به دست آمد؛ در حضور آقای صدر بودم، پرسیدم: «آیا رواست که مسلمانی دو نماز واجب را هنگام ضرورت با هم انجام دهد؟»

شهید صدر: آری، جایز است، انجام دو فریضه (نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء) را پشت سر هم در همه حالات و بدون ضرورت، انجام داد.

پرسیدم: دلیل شما بر این فتوا چیست؟‌
شهید صدر: «زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مدینه در غیر سفر و بی‌آنکه خوفی در میان باشد یا باران ببارد و یا ضرورتی اقتضا کند، نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء‌را پشت سر هم خواندند، و این کار به خاطر آن بود که مشقت را از ما بردارد، و چنین عملی بحمدالله به عقیده ما از طریق امامان اهل بیت(علیهم‌السلام) ثابت است، و همچنین در نزد شما اهل تسنن نیز (از طریق سنت) ثابت است.»

من تعجب کردم که چطور در نزد ما ثابت است، با اینکه تا آن روز آن را نشنیده بودم، و هیچ کس از اهل تسنن را ندیده بودم که به آن عمل کند، بلکه بعکس می‌گفتند: اگر نماز یک دقیقه قبل از اذان واقع شود باطل است، تا چه رسد به اینکه کسی مثلا نماز عصر را ساعاتی قبل از وقتش پس از نماز ظهر بخواند، یا نماز عشاء را بعد از نماز مغرب انجام دهد، چنین کاری در نزد ما ناآشنا و باطل بود.

آقای صدر از چهره‌ام دریافت که من تعجب کرده‌ام که چطور انجام نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا، پشت سر هم جایز است؟ همان دم به یکی از طلاب حاضر اشاره کرد، او برخاست و دو جلد کتاب را نزدم آورد، دیدم کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری است. آقای صدر به آن طلبه دستور داد که مرا به احادیثی که مربوط به جمع بین دو فریضه است و در آن دو کتاب آمده است،‌آگاه سازد.

من در آن دو کتاب خواندم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشاء را پشت سر هم، بدون خوف و بارندگی و هر گونه ضرورت دیگر خوانده است، و در کتاب صحیح مسلم یک «باب کامل» در این خصوص یافتم، همچنان شگفت زده و حیران بودم، خدایا چه می‌بینم، در دلم این شک راه یافت که شاید این دو کتاب صحیح مسلم و بخاری که در ا ینجا وجود دارد تحریف شده باشد و دو کتاب اصلی نباشد، و در دلم می‌گفتم وقتی که به تونس بازگشتم، در آن‌جا به این دو کتاب مراجعه می‌کنم، و دقیقا این موضوع را پی‌گیری خواهم کرد.

در این هنگام شهید صدر از من پرسید: «بعد از این دلیل، اکنون چه رأی داری؟»

گفتم: «شما بر حق هستید و راستگو می‌باشید…» از آقای صدر تشکر کردم، ولی در دلم قانع نشده بودم. تا اینکه به کشور تونس (وطنم) بازگشتم، و کتاب‌های صحیح مسلم و صحیح بخاری و… را از سر فرصت به دست آوردم و دقیقا مورد بررسی قرار دادم و به طور کامل قانع شدم که خواندن نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء، پشت سر هم بدون هر گونه ضرورت، اشکال ندارد؛ چنان که پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین کاری انجام داده است.

دیدم امام مسلم، در صحیح خود[۱۲] در باب «جمع بین دو نماز در غیر سفر» از ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء را با هم انجام داد.

و نیز نقل کرده است که آن حضرت در مدینه، بین نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء، را بدون خوف یا بارندگی جمع کرد. از ابن عباس سؤال شد که را پیامبر(صلی الله علیه و آله) چنین کرد؟ در پاسخ گفت: «کی لا یحرج امته؛ تا امتش را به دشواری نیفکند.»[۱۳]

و نیز در کتاب صحیح بخاری،[۱۴] باب «وقت المغرب» دیدم و خواندم که به نقل از ابن عباس، پیامبر(صلی الله علیه و آله) هفت رکعت نماز (مغرب و عشاء) را با هم خواند، و هشت رکعت نماز (نماز ظهر و عصر) را پشت سر هم انجام داد.

و در کتاب مسند احمد[۱۵] دیدم که همین مطلب روایت شده بود. و همچنین در کتاب الموطا امام مالک[۱۶] دیدم که ابن عباس روایت کرده است:

«صلی رسول الله(صلی الله علیه و آله): الظهر و العصر جمیعا و المغرب و العشاء جمیعا فی غیر خوف و لا سفر؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشاء را در غیر خوف و سفر، پشت سر هم خواند.» پس چرا با اینکه مسئله این گونه روشن است، اهل تسنن بر اثر تعصب و ناآگاهی، همین مطالب[۱۷] را به عنوان ایراد بزرگ بر شیعه عنوان می‌کنند؟! غافل از آن‌که در کتاب‌های اصیل خودشان، جواز آن ثابت است.[۱۸]

 


 

مناظرات درباره صلوات و سلام بر آل محمد(صلی الله علیه و آله)

می‌دانیم که بسیاری از اهل تسنن وقتی که نام علی(علیه‌السلام) را می‌برند به جای «علیه السلام) می‌گویند: «کرم الهه وجهه؛ خداوند مقامش را ارجمند کند.» (در حالی که در مورد سایر صحابه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) می‌گویند: «رضی الله عنه؛ خدا از او راضی شود.» زیرا خود آن‌ها معتقدند که امام علی(علیه‌السلام) گناهی نکرده است تا درباره‌اش «رضی الله عنه» گفته شود، بلکه باید درباره علی(علیه‌السلام) گفت: «خدا بر مقامش بیافزاید» اینک این سؤال پیش می‌آید که چرا با ذکر نام علی(علیه‌السلام) جمله «علیه‌السلام» نمی‌گویند؟

برای پاسخ به این سؤال به مناظره زیر توجه کنید: دکتر تیجانی، در مسیر خود از قاهره به عراق، در میان کشتی، دوستی دانشمند پیدا کرد به نام «استاد منعم» که از استادان دانشگاه و دانشمندان شیعه از اهالی عراق بود. آن دو در کشتی با هم گفت و گو می‌کردند. و سپس در عراق به گفت و گو و مناظرات خود ادامه دادند. یکی از مناظرات این بود که روزی در خانه «استاد منعم» در بغداد، چنین مناظره شد:

دکتر سماوی: شما شیعیان مقام علی(علیه‌السلام) را به قدری بالا می‌برید که او را در ردیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) قرار می‌دهید، زیرا بعد از نام او به جای «کرم الله وجهه» و… جمله «علیه السلام» یا «علیه الصلاه و السلام» می‌گویید، با اینکه سلام و صلوات مخصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. چنان که در قرآن می‌خوانیم:

«إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا؛ همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر درود می‌فرستند. ای کسانی که ایمان آورده‌اید بر او درود بفرستید و سلام دهید و تسلیم فرمانش باشید.»

استاد منعم: آری، دست گفتی! ما هنگامی که نام امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) و سایر امامان معصوم(علیهم‌السلام) را می‌بریم، «علیه‌السلام) می‌گوییم، ولی این به آن معنی نیست که ما آن‌ها را پیامبر و یا در درجه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) می‌دانیم.

دکتر سماوی: پس به چه دلیل بر آن‌ها سلام و صلوات می‌فرستید؟

استاد منعم: به دلیل همین آیه‌ای که خوانده شد: «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی…»

آیا تفسیر این آیه را خوانده‌ای؟ مفسران شیعه و سنی به اتفاق نقل می‌کنند: هنگامی که این آیه نازل شد، جمعی از اصحاب از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پرسیدند: « ای رسول خدا، اصل چگونگی صلوات و سلام بر تو را فهمیدیم، ولی نفهمیدیم چگونه بر تو درود و صلوات بفرستیم؟»

پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پاسخ فرمود: بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد، کما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم فی العالمین انک حمید مجید؛ خدایا! درود و رحمت بفرست بر محمد و آل محمد، همان گونه که بر ابراهیم و آل ابراهیم در میان جهانیان درود و رحمت فرستادی، تو ستوده والا هستی.»[۱۹]

نیز فرمود: «لا تصلوا علی الصلاه التبراء؛ هرگز بر من صلوات ناقص نفرستید.»

پرسیدند: «صلوات ناقص چیست؟»

فرمود: اینکه فقط بگویید:‌«اللهم صل علی محمد» (بدون دنباله آن) ناقص است، بلکه بگویید: «اللهم صل علی محمد و آل محمد» که صلوات کامل است:[۲۰]

در روایات متعدد آمده است که صلوات کامل بفرستید، و جمله «آل محمد» را در آخر آن حذف نکنید، و حتی در تشهد نماز، تمام فقهای اهل بیت(علیهم‌السلام) آن را واجب می‌دانند، و از فقهای اهل تسنن، امام شافعی آن را در تشهد دوم نماز‌های واجب، واجب می‌داند.[۲۱] جالب اینکه شافعی بر اساس همین فتوا، در شعر معروف خود چنین تصریح می‌کند: «یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن انزله
کفـاکم من عـظـیم الـقدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاه له[۲۲]
ای اهل بیت رسول خدا! دوستی شما فریضه و واجبی است که خداوند در قرآن، آن را نازل کرده است، در مقام و عظمت شما همین بس که هر کس در نماز بر شما صلوات نفرستد، نمازش باطل است»

دکتر سماوی در حالی که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، و این گفتار مستدل بر قلبش نشسته بود، گفت: در این جهت می‌پذیرم که آل محمد(صلی الله علیه و آله) شریک در صلوات پیامبر(صلی الله علیه و آله) هستند، و ما هم وقتی که صلوات بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرستیم، اصحاب و آل آن حضرت را نیز شریک در صلوات می‌سازیم، ولی این را قبول نداریم که اگر تنها نام علی ذکر شد، بگوییم«علیه‌السلام» یا «سلام خدا بر او».[۲۳]

استاد منعم: آیا کتاب صحیح بخاری را قبول دارید؟

دکتر سماوی: آری، این کتاب را امامی عالی مقام از امامان مورد قبول اهل تسنن، تألیف کرده، و صحیح‌ترین کتاب بعد از قرآن است.

استاد منعم کتاب صحیح بخاری را از کتابخانه‌اش آورد و صفحه‌ای از آن را گشود و به من داد تا بخوانم. دیدم در آن صفحه نوشته است: فلان شخص ما را حدیث کرد، از فلان شخص دیگر و او از علی(علیه‌السلام)، من تا جمله «علیه السلام» را دیدم تعجب کردم، باور نمی‌کردم که حقیقت داشته باشد، با خود می‌گفتم نکند این کتاب صحیح بخاری نباشد، سراسیمه بار دیگر آن را گرفتم و دقیق خواندم، دیدم همان است که دیده بودم، شک و تردیدم برطرف شد.

استاد منعم صفحه دیگری از کتاب صحیح بخاری را گشود که در آن نوشته بود: «علی بن الحسین(علیه‌السلام) ما را حدیث کرد.» دیگر هیچ جوابی نداشتم جز این که شگفت زده بگویم: سبحان الله! بعدا من بار دیگر با ناباوری کتاب صحیح بخاری را ورق زدم. دیدم در مصر توسط «انتشارات شرکت حلبی و فرزندان» چاپ شده است… به هر حال راهی جز پذیرفتن حقیقت نداشتم. [۲۴]

………………………………………………………………………….

۱ – این بخش از مترجم افزوده شد تا به نام مبارک چهارده معصوم(علیهم‌السلام)، کتاب تکمیل شود.

۲ – این کتاب به فارسی به نام آنگاه … هدایت شدم ترجمه شده و با استقبال کم نظیری روبرو شده است و در اندک مدتی به چاپ دوازدهم با تیراژهای بسیار رسیده است.

۳- آیت‌الله شهید سید محمد باقر صد(ره) در سال ۱۳۵۳ ه.ق. در کاظمین متولد شد، در سنین جوانی به مقام اجتهاد رسید، و بیش از ۲۴ کتاب در زمینه‌های مختلف از فقه، اصول منطق، فلسفه و مفاهیم گوناگون اسلام نوشت، و پس از بیست سال مبارزه با شمشیر قلم و جهاد با رژیم بعث عراق، سرانجام در شب ۱۹ فروردین سال ۱۳۵۹ ش. در سن ۴۷ سالگی با خواهر دانشمندش بنت الهدی، به دست دژخیمان حجاج صفت بعث عراق به شهادت رسیدند.

۴ – مسلک وهابیت منسوب به «شیخ محمد فرزند عبدالوهاب» است،‌وی در سال ۱۱۱۵ هجری قمری، در شهر «عیینه» از شهر‌های «نجد» متولد شد، پدرش در آن شهر، قاضی بود. وی در سال ۱۱۵۳ عقاید وهابی‌گری را که خود مؤسس آن بود، آشکار کرد، جمعی از او پیروی کردند، و در سال ۱۱۶۰ هجری قمری به شهر «درعیه» یکی از شهرهای معروف نجد رفت و در آن‌جا با امیر شهر به نام محمد بن سعود (جد آل سعود) رابطه برقرار کرد، و با هم توافق کردند که از عقیده وهابیت ترویج کنند. (آیین وهابیت: ص ۲۶ و ۲۷) به این ترتیب می‌بینیم، این مسلک انحرافی در قرن ۱۲ پدید آمد، و توسط آل سعود، دنبال و گسترش یافت.

شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۲۰۶ درگذشت، بعد از او، پیروانش روش او را دنبال کردند،‌و در سال ۱۲۱۶، ا میر سعود وهابی با سپاه بیست هزار نفری به کربلا حمله کرد، پنج هزار نفر یا بیشتر را کشتند و … (تاریخ کربلا: ص ۱۷۲)

۵ – اقتباس از آنگاه… هدایت شدم: ص ۹۲ و ۹۳.

۶ – یعنی به قدری نقل شده است که انسان علم به صدور آن، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا می‌کند.

۷- اقتباس از آنگاه… هدایت شدم: ص ۸۸ و ۸۹.

۸ – سوره آل عمران، آیه ۴۴.

۹ – سوره فتح، آیه ۲۹.

۱۰ – سوره احزاب، آیه ۴۰.

۱۱ – اقتباس و تلخیص از: آنگاه … هدایت شدم: ص ۷۶ و ۷۸.
۱۲- صحیح مسلم:‌ج ۲، ص ۱۵۱ (باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر)

۱۳- همان: ص ۱۵۲.

۱۴ – مسند احمد: ج ۱، ص ۲۲۱.
۱۵ -همان: ص ۱۴۰.

۱۶ – الموطاء الامام المالک: ج ۱، ص ۱۶۱.

۱۷ – یعنی جمع بین نماز ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشاء.

۱۸ – لا کون مع الصادقیق: تیجانی سماوی، چاپ بیروت، ص ۲۱-۲۱۴ (با تلخیص)

۱۹ – صحیح بخاری: ج ۶، ص ۵۱ ؛ صحیح مسلم: ج ۱، ص ۳۰۵.
۲۰ – الصواعق المحرقه: ص ۱۴۴.

۲۱ – شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید: ج ۶، ص ۱۴۴.

۲۲ – المواهب زرقانی: ج ۷، ص ۷ ؛ تذکره علامه: ج ۱، ص ۱۲۶.

۲۳ – مترجم گوید: در قرآن در آیه ۱۳۰ سوره صافات می‌خوانیم: «سلام علی آل یاسین؛ سلام بر آل یاسین» از ابن عباس نقل شده است که منظور از آل یاسین آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند. بنابراین مطابق قرآن، رواست که با ذکر هر یک از امامان آل محمد(صلی الله علیه و آله)  بگوییم: «علیه‌السلام».

حتی افرادی که از علمای متعصب اهل تسنن مثل «ابن روزبهان» که به اشکال تراشی معروف است، قبول دارد که منظور از «آل یاسین» آل محمد(صلی الله علیه و آله) هستند.

جالب اینکه در سوره صافات بر افرادی مانند نوح، (آیه ۷۹) و ابراهیم (آیه ۱۰۹) و موسی و هارون (آیه ۱۲۰) و همه مرسلین ( آیه ۱۸۲ ) سلام شده است. از این مطالب می‌توان فهمید که آل محمد(صلی الله علیه و آله ) در ردیف پیامبران هستند. و آیه مذکور با توجه به برتری محمد بر سایر پیامبران دلیل بر افضلیت و امامت آل محمد(صلی الله علیه و آله) است. (دلایل الصدق: ج ۲، ص ۳۹۸)
۲۴ – «آنگاه…. هدایت شدم»: ص ۶۷-۶۵ (با تلخیص و اقتباس)

برگرفته از کتاب: «چرا شیعه شدیم»

تألیف: علامه محمد حسن قبیصی جبل عاملی

 


 

ماجرای شیعه شدن انیشتین پس از ۴۰ مکاتبه با آیت الله العظمی بروجردی

متنی که می خوانید گزیده ای از آخرین رساله اینشتین(DIE ERKLA”RUNG دی ارکلرونگ = بیانیه) به ترجمه دکتر عیسی مهدوی است که در پایگاه اطلاع رسانی آیت الله بروجردی منتشر شده است.

پیشگفتار کتاب : در اوائل سال ۱۳۸۲ شمسی (=۲۰۰۳م) پروفسور ابراهیم مهدوی ( تولد ۱۳۱۰ ش ) مقیم لندن پس از سفری به آمریکا و آلمان و فرانسه و دیدار با برخی سرمایه داران شرکت اتومبیل سازی “فورد” در آمریکا و “بنز” در آلمان و “کنکورد” در فرانسه و جلب رضایت برخی از اعضاء آنها جهت کمک مالی برای خریداری این رساله گران قیمت بالاخره موفق شدند قرار داد خرید آن را با یک عتیقه دار یهودی را به امضاء برسانند. بهای این رساله که تماما به خط خود انیشتین است سه میلیون دلار تمام شد که به این ترتیب سرشکن شده پرداخت گردید:

BENZ : $ 1/000/000 )به افتخار این که اینشتین آلمانی بود.)
FORD : $ 1/000/000)به افتخار این که انیشتین در آمریکا می زیست و نیز به افتخار جان . اف. کندی . رئیس جمهور آمریکا ( مقتول ۱۹۶۳ م ) که در این رساله بارها اینشتین از وی نام برده و او را رئیس جمهور آینده آمریکا دانسته است حال آن که در ۱۹۵۴ م ( سال نگارش این اثر ) هنوز ۷ سال به زمان انتخاب وی مانده بود! و این از پیشگویی های اینشتین به شمار می رود. نیز شاید سرنخ هایی از معمای حیرت انگیز ترور زنجیره ای خاندان کندی در این رساله موجود باشد که بتوانیم دریابیم چرا کندی کشته شد؟ راز این معما کجاست؟ چرا خانواده او نیز قربانی شدند؟(

CONCORDE : $500/000 )به افتخار جناب لاوازیه – مقتول ۱۷۹۴ م در انقلاب / یا شورش / فرانسه – و نیز قانون بقای ماده او که در این رساله بارها یاد شده است.(
$ ۵۰۰/۰۰۰ : TITANIC (به یاد بود کشته شدگان حادثه کشتی “تایتانیک” انگلیسی و نیز الکساندر فلمینگ انگلیسی (فوت ۱۹۵۵م) – کاشف پنیسیلین و از یاری کنندگان اینشتین در نگارش این رساله – بخش هایی که مربوط به اسرار علم پزشکی و زیست شناسی و داروشناسی آن می شود.)

شخصیت های اصلی این رساله :
آلبرت اینشتین (فوت مشکوک ۱۹۵۵ م) / الکساندر فلمینگ (فوت ۱۹۵۵م)
آیت الله العظمی سید حسین بروجردی (فوت ۱۹۶۱میلادی) / نیلز بور (بوهر) شیمیدان و فیزیکدان دانمارکی که او نیز با اینشتین در نگارش این اثر همکاری می کرد (فوت ۱۹۶۲م)
جان . اف . کندی ( مقتول ۱۹۶۳م) / علیرضا پهلوی ( مترجم و رابط ) (کشته شده بر اثر سقوط هواپیما توسط عناصر سازمان «کا. گ. ب» شوروی در ۱۹۵۴م (= ۱۳۳۳ ش – سال نگارش این رساله)

حمیدرضا پهلوی (مترجم و رابط فوت ۱۳۷۱ ش = ۱۹۹۲م ) که نیلز بور او را به اینشتین معرفی کرده و در آن زمان ۲۲ ساله بود.
سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که چرا سه تاریخ مرگ ( ۱۹۵۴ – ۱۹۵۵ و باز ۱۹۵۵م ) و نیز سه تاریخ مرگ (۱۹۶۱ – ۱۹۶۲ – ۱۹۶۳ م ) دقیقاً پشت سر هم واقع شده؟ و چرا نویسنده (اینشتین) با همکار اصلی او در این نگارش (الکساندر فلمینگ) هر دو در یک سال (۱۹۵۵ م ) مرده اند ؟ و چرا یکی از مترجمین و رابط ها ( ع … پ … ) در همان سال نگارش راسله بر اثر سقوط هواپیما جان داده است؟ و باز چرا همین چند سال قبل دو فرزند مترجم و رابط دیگر به نام های بهزاد و نازک در سن جوانی به طرز مشکوکی در خارج از ایران مسموم شده و مرده اند؟

و بالاخره چرا باید این رساله از چنین شخصیتی (اینشتین) حدود نیم قرن (!!) مخفی بماند و چرا “صندوق امانات سری انگلیس” به بهانه پرهیز از ایجاد “یک رولوشن (= انقلاب خطرناک مذهبی” اجازه تکثیر این اثر علمی مذهبی را تحت هیچ شرایطی به ما نمی دهد؟

 


 

نامه انیشتین به آیت الله بروجردی

سرآغاز متن کتاب و اولین عبارت کتابچه اینشتین/ خطاب به آیت الله بروجردی این عبارت آلمانی است :

Herzliche Gru”&e von Einstein (هرتسلیش گروسس فن اینشتاین یعنی با صمیمانه ترین سلام ها از اینشتین )

محضر شریف پیشوای جهان اسلام …جناب سید حسین بروجردی…

پس از ۴۰ مکاتبه که با جنابعالی بعمل آوردم اکنون دین مبین اسلام و آئین تشیع ۱۲ امامی را پذیرفته ام که اگر همه دنیا بخواهند من را از این اعتقاد پاکیزه پشیمان سازند هرگز نخواهند توانست حتی من را اندکی دچار تردید سازند! اکنون که مرض پیری مرا از کار انداخته و سست کرده است ماه مرتس ( مارس) از سال ۱۹۵۴ است که من مقیم آمریکا و دور از وطن هستم.

به یاد دارید که آشنایی من با شما از ماه آگوست (اوت) سال ۱۹۴۶ یعنی حدود ۸ سال قبل بود . خوب به یاد دارم که وقتی در ۶ آوگوست ۱۹۴۵ آن مرد ناپاک پلید اکتشاف فیزیکی من را – که کشف نیروی نهفته در اتم بود – همچون صاعقه ای آتشبار و خانمانسوز بر سر مردم بی دفاع هیروشیما فرو ریخت من از شدت غم و اندوه مشرف به مرگ شدم و در صدد برآمدم که موافقتنامه ای بین المللی به امضاء و تصویب جهانی برسانم.

گر چه در این راه برای من توفیقی حاصل نشد ولی ثمره آن آشنایی با شما مرد بزرگ بود که هم تا حدی من را از آن اندوه عظیم خلاص نمود و هم بالاخره سبب مسلمان شدن پنهانی من شد. و چون این آخرین یادداشت من در جمع بندی این چهل نامه است، برای خوانندگان گرامی ( بعدی ) نیز می نویسم همانگونه که آقای بروجردی – مقیم شهر قم / در ایران – می دانند : من در آوگوست ۱۹۳۹ طی نامه ای به روزولت – رئیس جمهور وقت آمریکا – او را از پیشرفت آلمان نازی – که در ابتدای جنگ جهانی دوم بود – در مسئله شکافتن اتم و آزاد کردن و مهار انرژی عظیم آن جهت کشتار و نابود کردن آنی برخی شهرها مطلع ساختم و اکیداً به او (روزولت ) گفتم که برای بازداشتن آلمان نازی از این نقشه جنایت آمیز باید ابرقدرتی چون آمریکا – که به نظر من عاقل ترین و خونسردترین ابرقدرت های دنیای فعلی است – سریعاً گروهی را مأمور بررسی و تحقیق علمی – در شکافتن هسته اتم – بنماید و به سرعت باید بمب اتم را بسازد چون دیر یا زود این سگ از زنجیر در رفته – یعنی آدولف هیتلر نژآدپرست خوانخوار – آن (بمب اتم) را ساخته و چون ببیند از راه جنگ متعارف حریف تمامی دنیا نمی شود – حتماً متوسل به آن شده و لااقل چندین شهر بزرگ را هدف بمب اتمی خود قرار می دهد.

اما وقتی آمریکا آن را از قبل ساخته و اعلان نموده باشد دیگر امثال هیتلر دیوانه نمی توانند دنیا را به آتش بکشند! پس جناب پاپ پیوس دوازدهم نیز – که آغاز دوره پاپی وی برای مسیحیان کاتولیک جهان / از همان سال ۱۹۳۹ بود – فتوا به این امر صادر کرد و فقط اکیداً قید نمود که : هرگز نباید از این سلاح اتمی برای جنگ – حتی با خود نازی های آلمان – استفاده شود.
سپس من نامه ای به محضر شریف پیشوای اسلامی آن زمان سید ابوالحسن (ابوالحسن اصفهانی – که مقیم نجف بودند – نوشتم / ایشان نیز در جواب گفتند که : از باب ناچاری لازم است که بمب اتم ساخته شود تا آلمانی ها بهراسند و دست به حمله اتمی به هیچ کشوری نزنند . ولی استعمال این سلاح مرگبار در قانون اسلام بطور کلی ممنوع است و هرگز نباید از آن – به نحو ابتدایی – استفاده شود حتی علیه خود آلمان نازی باز تأکید می کنم . تا آنجا که امکان دارد نباید سلاح اتمی بکار گرفته شود و باید با اسلحه متعارف با آلمان نازی مقابله کرد”

آری ! جهان در آن روزها وضعی اضطراری پیدا کرده بود . به حکم چنین بزرگ مردانی (از ادیان و مذاهب مختلف) من (اینشتین) ناچار بودم که روزولت را در جریان ساخت بمب اتم قرار دهم و این اقدام مانع عملکرد آلمان نازی شد و با این عمل من ، جان بسیاری از مردم دنیا نجات داده شد / اما افسوس که این فرمول به دست آن مرد دیوانه دیگر افتاد و توصیه های من و روزولت را از یاد برده / دچار وسوسه شیطانی شد و در حال مستی دستور داد که خلبان احمق و جنایتکار او در ۶ اوگوست ۱۹۴۵ که دنیا تازه داشت طعم تلخ جنگ دوم را از یاد برده و صلح جهانی در حال استقرار بود این بمب خطرزا را در هیروشیما فرو افکند !!

بمبی که بقدر یک توپ بیشتر اندازه نداشت و به زمین نرسیده در آسمان شهر منفجر و شهری را مبدل به خاکستر کرد !! احساس می کنم که هر گاه به یاد این حادثه می افتم چند ماه و یا چندین سال از عمرم کاسته می شود و پیرتر می شوم!! و من همان طور که در جنگ اول جهانی بین سال های ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ در صدد ارائه طرح صلح جهانی بودم و موفق نشدم / در این ۶ سال سیاه جنگ دوم ۱۹۳۹ – ۱۹۱۸ نیز دائماً در تکاپو بودم که بنحوی بتوانم طرح صلح جهانی را ارائه بدهم / باز هم نتیجه نگرفتم!!
گویا شکافتن هسته اتم بسیار آسان تر بود از شکافتن قلب سخت و سیاه انسان!! براستی که این موجود دوپا سرسخت ترین موجودات جهان است !! … و در مقیاس های کوچک تر نیز همواره ناکام بوده ام .

هنگامی که ورزش های رزمی از جمله کاراته، جودو و کنگ فو و مانند این چیزها از شرق وحشی بی تمدن و خرچنگ خوار – یعنی چین و ژاپن و کره – به وسیله اروپا و آمریکا آمد من از جمله مخالفان این گونه ورزش ها بودم و تأکید می کردم که چنین آداب و رسوم وحشیانه ای خشونت را در جامعه رواج می دهد … ولی همه مانند دیوار گچی به من نگاه کردند و هیچ نگفتند و چنان که خود حضرتعالی (آقای بروجردی) برای من در جواب نامه ۲۵ مرقوم فرموده اید ” در اسلام … حتی کندن یک مو یا ایجاد یک خراش سطحی و یا حتی اندک ناراحت ساختن یک انسان غیر مجاز و ممنوع است “

آری ! سیاست فقط فکر لحظه های هیجان آور را در سر می آورد حال آن که این عملکردهای سیاسی همچون قوانین معادلات ریاضی نتایج و عواقبی جبران ناپذیر و غیر قابل دفع را در پی می آورد!! و اکنون ای جناب بروجردی، ای پیشوای خردمند و ای پدر مهربان بسیار از شما سپاسگزارم که در ۱۹۵۲ در پی مرگ (وایتسمن) – رئیس جمهور وقت اسرائیل- هنگامی که من از شما تقاضای مشاوره کردم که آیا ریاست جمهوری اسرائیل را که رسماً و علناً به من پیشنهاد شد و همگان مرا یک یهودی دنیا دیده و مهاجر از وطن می دانستند بپذیرم؟ در جواب نامه ۳۲ فرمودید: انسان خداترس و خردمند چنین پیشنهادی را هرگز نمی پذیرد. هر کس به دنبال سیاست رفته آلوده شده است . پس شما خود را آلوده سیاست نکنید” لذا من نیز به بهانه اشتغالات علمی این پیشنهاد را رد کردم…