مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

جایگاه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در قیام‌ عاشورا

جایگاه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در قیام‌ عاشورا

حرف‌ اول‌
(ان‌ الله اشتری‌ من‌ المؤمنین‌ انفسهم‌ و اموالهم‌ بان‌ لهم‌ الجنّه‌ یقاتلون‌ فی‌ سبیل‌الله فیقتلون‌ و یقتلون‌ وعداً علیه‌ حقاً فی‌ التوریه‌ و الانجیل‌ و القرآن‌ و من‌ اوفی‌ بعهده‌ من‌الله فاستبشروا ببیعکم‌ الذی‌ بایعتم‌ به‌ و ذلک‌ هو الفوز العظیم‌). 
(التائبون‌ العابدون‌ الحامدون‌ السائحون‌ الراکعون‌ الساجدون‌ الآمرون‌بالمعروف‌ و الناهون‌ عن‌ المنکر و الحافظون‌ لحدودالله و بشر المؤمنین‌). 
«خدا، جان‌ و مال‌ اهل‌ ایمان‌ را به‌ بهای‌ بهشت‌ خریداری‌ کرده‌. آنها در راه‌ خداجهاد می‌کنند که‌ دشمنان‌ دین‌ را به‌ قتل‌ رسانند و یا خود کشته‌ شوند. این‌ وعده‌ قطعی‌است‌ بر خدا و عهدیست‌ که‌ در تورات‌ و انجیل‌ و قرآن‌ یاد فرموده‌ و از خدا با وفاتر به‌ عهد،کیست‌،؟
ای‌ اهل‌ ایمان‌ شما به‌ خود در این‌ معامله‌ بشارت‌ دهید که‌ این‌ معاهده‌ با خدا به‌حقیقت‌ سعادت‌ و پیروزی‌ بزرگی‌ است‌. (بدانید که‌) از گناه‌ پشیمانان‌، خدا پرستان‌، حمد وشکر نعمت‌ گزاران‌، روزه‌ داران‌، نماز با خضوع‌ گزاران‌، امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکرکنندگان‌ و نگهبانان‌ حدود الهی‌ و مؤمنان‌ را (ای‌ رسول‌ ما، به‌ هر ثواب‌ و سعادت‌)بشارت‌ده‌».
مقدمه‌ 
بحث‌ ما درباره‌ «عنصر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در نهضت‌ حسینی‌» است‌.اولاًبحث‌ درباره‌ این‌ است‌ که‌ آیا این‌ عنصر در نهضت‌ حسینی‌ دخالت‌ داشته‌ است‌ یا نه‌ وبه‌ عبارت‌ دیگر آیا یکی‌ از چیزهایی‌ که‌ امام‌حسین‌ (علیه السّلام) را وادار به‌ حرکت‌ و نهضت‌ کرده‌،امر به‌ معروف‌ بود یا نه‌؟ ثانیاًدرجه‌ دخالت‌ این‌ عنصر در این‌ نهضت‌ چه‌ اندازه‌ است‌؟ 
در نهضت‌ حسینی‌ عوامل‌ متعددی‌ دخالت‌ داشته‌ و همین‌ امر سبب‌ شده‌ است‌ که‌این‌ حادثه‌ با این‌ که‌ از نظر تاریخی‌ و وقایع‌ سطحی‌، طول‌ و تفصیل‌ زیادی‌ ندارد، از نظرتفسیری‌ و از نظر پی‌ بردن‌ به‌ ماهیت‌ این‌ واقعه‌ بزرگ‌ تاریخی‌، بسیار پیچیده‌ باشد. ما دراین‌ حادثه‌ به‌ مسائل‌ زیادی‌ برمی‌خوریم‌. در یک‌ جا سخن‌ از بیعت‌ خواستن‌ ازامام‌حسین‌ و امتناع‌ امام‌از بیعت‌ کردن‌ است‌، در جای‌ دیگر دعوت‌ مردم‌ کوفه‌ از امام‌وپذیرفتن‌ امام‌است‌.
در جای‌ دیگر امام‌به‌ طور کلی‌ بدون‌ توجه‌ به‌ مسئله‌ بیعت‌ خواستن‌ و امتناع‌ ازبیعت‌ و بدون‌ اینکه‌ اساساًتوجهی‌ به‌ این‌ مسئله‌ بکند که‌ مردم‌ کوفه‌ او را دعوت‌ کرده‌اند یانه‌، از اوضاع‌ زمان‌ و وضع‌ حکومت‌ وقت‌ انتقاد می‌کند شیوع‌ فساد را متذکر می‌شود، تغییرماهیت‌ اسلام‌ را یادآوری‌ می‌کند، حلال‌ شدن‌ حرام‌ها و حرام‌ شدن‌ حلال‌ها را بیان‌می‌نماید و آن‌ وقت‌ می‌فرماید: «وظیفه‌ یک‌ مرد مسلمان‌ این‌ است‌ که‌ در مقابل‌ چنین‌حوادثی‌ ساکت‌ نباشد». در این‌ موضع‌ می‌بینیم‌ امام‌نه‌ سخن‌ از بیعت‌ می‌آورد و نه‌ سخن‌از دعوت‌. 
حقیقت‌ مطلب‌ این‌ است‌ که‌ همه‌ این‌ عوامل‌ موثر و دخیل‌ بوده‌ است‌، یعنی‌ همه‌این‌ عوامل‌ وجود داشته‌ و امام‌در مقابل‌ همه‌ این‌ عوامل‌ عکس‌ العمل‌ نشان‌ داده‌ است‌.پاره‌ای‌ از عکس‌ العمل‌های‌ امام‌براساس‌ امتناع‌ از بیعت‌، پاره‌ای‌ از تصمیمات‌ امام‌براساس‌ دعوت‌ مردم‌ کوفه‌ و پاره‌ای‌ بر اساس‌ مبارزه‌ با منکرات‌ و فسادهایی‌ است‌ که‌ آن‌ زمان‌ به‌ هر حال‌ وجود داشته‌ است‌. همه‌ این‌ عناصر در حادثه‌ کربلا ـ که‌ مجموعه‌ایی‌ است‌ از عکس‌ العمل‌ها و تصمیماتی‌ که‌ از طرف‌ امام‌حسین‌ (علیه السّلام) اتخاذ شده‌ ـ دخالت‌داشته‌ است‌.
ارزش‌ عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر
باید دید که‌ در میان‌ این‌ عوامل‌ سه‌ گانه‌ (یعنی‌ دعوت‌ مردم‌ کوفه‌، تقاضای‌ بیعت‌ وامر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر)، ارزش‌ کدام‌ یک‌ بیشتر از دیگری‌ است‌. البته‌ ارزش‌ این‌ سه‌عامل‌ در یک‌ درجه‌ نیست‌. هر عاملی‌ یک‌ درجه‌ معینی‌ از ارزش‌ را داراست‌ و به‌ این‌نهضت‌ به‌ همان‌ درجه‌ ارزش‌ می‌دهد. ولی‌ بیشتر از هر چیز عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر به‌ چشم‌ می‌آید؛ چون‌ امام‌حسین‌ (علیه السّلام) از روز اولی‌ که‌ از مدینه‌ حرکت‌ کردند با شعارامر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر بود. 
از این‌ نظر، مسئله‌ این‌ نبود که‌ چون‌ از من‌ بیعت‌می‌خواهند و من‌ نمی‌پذیرم‌ قیام‌ می‌کنم‌، بلکه‌ این‌ بود که‌ اگر بیعت‌ هم‌ نخواهند من‌ به‌حکم‌ وظیفه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر باید قیام‌ کنم‌. نیز مسئله‌ این‌ نبود که‌ چون‌ مردم‌کوفه‌ از من‌ دعوت‌ کرده‌اند قیام‌ می‌کنم‌، بلکه‌ مسئله‌ این‌ بود که‌ دنیای‌ اسلام‌ را، منکرات‌فرا گرفته‌ است‌. من‌ به‌ حکم‌ وظیفه‌ دینی‌، به‌ حکم‌ مسئولیت‌ شرعی‌ و الهی‌ خود قیام ‌می‌کنم‌.
امام‌حسین‌ (علیه السّلام) روزی‌ که‌ از مدینه‌ حرکت‌ کردند در وصیت‌ نامه‌ای‌ که‌ به‌ برادرش‌محمد بن‌ حنفیه‌ می‌نویسد، می‌گوید: «انی‌ لم‌ اخرج‌ اشراًو لا بطراًو لا مفسداًو لا ظالماً،انما خرجت‌ لطلب‌ الاصلاح‌ فی‌ امه‌ جدی‌، ارید ان‌ آمر بالمعروف‌ و انهی‌ عن‌ المنکر واسیر بسیره‌ جدی‌ و ابی‌» مردم‌ دنیا بدانند که‌ من‌ یک‌ آدم‌ جاه‌ طلب‌، مقام‌ طلب‌، اخلالگر،مفسد و ظالم‌ نیستم‌، من‌ چنین‌ هدف‌هایی‌ ندارم‌. قیام‌ من‌ قیام‌ اصلاح‌طلبی‌ است‌. قیام‌ وخروج‌ کردم‌ برای‌ این‌که‌ می‌خواهم‌ امت‌ جد خودم‌ را اصلاح‌ کنم‌. من‌ می‌خواهم‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر بکنم‌. 
در نامه‌ به‌ محمد حنفیه‌، نه‌ نامی‌ از بیعت‌ خواستن‌ است‌ و نه‌ نامی‌ از دعوت‌ مردم‌کوفه‌ و اصلاً مسأله‌ مردم‌ کوفه‌ مطرح‌ نبوده‌ است‌. 
بلکه‌ اباعبدالله (علیه السّلام) صریحاًبه‌ این‌ عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکراستنادمی‌کند. مکرّر از هدف‌ خود، امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر سخن‌ می‌گوید،بدون‌اینکه‌ اسمی‌ از بیعت‌ و دعوت‌ مردم‌ کوفه‌ ببرد. این‌ عامل‌ ارزش‌ بسیاربسیاربیشتری‌ نسبت‌ به‌ دو عامل‌ دیگر به‌ نهضت‌ حسینی‌ می‌دهد. به‌ موجب‌ همین‌عامل‌ است‌ که‌ این‌ نهضت‌ شایستگی‌ پیدا کرده‌ است‌ که‌ برای‌ همیشه‌ زنده‌ بماند،برای‌همیشه‌ یادآوری‌ شود وآموزنده‌ باشد.
البته‌ همه‌ این‌ عوامل‌ آموزنده‌ هستندولی‌این‌عامل‌ آموزندگی‌ بیشتری‌ دارد؛ زیرا نه‌ متکی‌ به‌ دعوت‌ است‌ و نه‌ متکی‌ به‌تقاضای‌ بیعت‌ . 
امام‌حسین‌(علیه السّلام) با توجه‌ به‌ عامل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، یک‌ مرد معترض‌ومنتقد است‌، مردی‌ است‌ انقلابی‌ و قیام‌ کننده‌ و یک‌ مرد مثبت‌ است‌. دیگر، انگیزه‌دیگری‌ لازم‌ نیست‌، همه‌ جا را فساد گرفته‌، حلال‌ خدا، حرام‌ و حرام‌ خدا، حلال‌ شده‌ است‌.بیت‌ المال‌ مسلمین‌ در اختیار افراد ناشایسته‌ قرار گرفته‌ و در غیر راه‌ رضای‌ خدا مصرف‌می‌شود. 
پیغمبر اکرم‌ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: هر کس‌ چنین‌ اوضاع‌ و احوالی‌ را ببیند، «فلم‌ یغیّر علیه‌بفعل‌ و لا قول‌» و در صدد دگرگونی‌ آن‌ نباشد و در مقام‌ اعتراض‌ برنیاید، «کان‌ حقاًعلی‌الله ان‌ یدخله‌ مدخله‌» شایسته‌ است‌ (ثابت‌ است‌ در قانون‌ الهی‌) که‌ خدا چنین‌ کسی‌ را به‌آنجا ببرد که‌ ظالمان‌، جابران‌، ستمکاران‌ و تغییر دهندگان‌ دین‌ خدا می‌روند و سرنوشت‌مشترک‌ با آنها دارند. امام‌حسین‌ (علیه السّلام) به‌ گفته‌ جدش‌ استناد می‌کند که‌ در چنین‌ شرایطی‌کسی‌ که‌ می‌داند و می‌فهمد و اعتراض‌ نمی‌کند، با جامعه‌ گنهکار خود سرنوشت‌ مشترک‌دارد؛ پس‌ قیام‌ می‌کند.
تمسک‌ امام‌حسین‌ (علیه السّلام) به‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر
حسین‌ بن‌ علی‌ (علیه السّلام) به‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر تمسک‌ کردند و اثبات‌نمودند که‌ من‌ به‌ این‌ دلیل‌ قیام‌ کردم‌ تا امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را زنده‌ کنم‌. او درزمان‌ معاویه‌ علائم‌ و قرائنی‌ نشان‌ می‌داد که‌ معلوم‌ بود خودش‌ را برای‌ قیام‌ آماده‌ می‌کند.صحابه‌ پیغمبر را در منی جمع‌ کرد و برای‌ آنها صحبت‌ نمود. آنها را روشن‌ کرد، حقایق‌ رابه‌ آنها گفت‌ و مفاسد اوضاع‌ را برایشان‌ نمایاند. فرمود: شما هستید که‌ چنین‌ وظیفه‌ای‌دارید. 
حسین‌(علیه السّلام) در اواخر عمر معاویه‌ نامه‌ای‌ به‌ او می‌نویسد و او را زیر رگبار ملامت‌ خودقرار می‌دهد و از آن‌ جمله‌ می‌گوید: «معاویه‌ بن‌ ابی‌ سفیان‌! به‌ خدا قسم‌، من‌ از اینکه‌ الآن‌با تو نبرد نمی‌کنم‌، می‌ترسم‌ در بارگاه‌ الهی‌ مقصر باشم‌».
می‌خواهد بگوید خیال‌ نکن‌ حسین‌ امروز ساکت‌ است‌، درصدد قیام‌ نیست‌، من‌ به‌دنبال‌ یک‌ فرصت‌ مناسب‌ هستم‌ تا قیام‌ من‌ مؤثر باشد و مرا در راه‌ آن‌ هدفی‌ که‌ برای‌رسیدن‌ به‌ آن‌ کوشش‌ می‌کنم‌ یک‌ قدم‌ جلو ببرد. اباعبدالله در بین‌ راه‌ و در مواقع‌ متعدد به‌این‌ اصل‌ تمسک‌ می‌کند و اسمی‌ از اصل‌ دعوت‌ و بیعت‌ نمی‌برد. 
عجیب‌ این‌ است‌ که‌ در بین‌ راه‌ هرچه‌ قضایای‌ وحشتناکتر و خبرهای‌ مأیوس‌کننده‌تر از کوفه‌ می‌رسد، خطبه‌ای‌ که‌ حسین‌ می‌خواند از خطبه‌ قبلی‌ داغتر است‌. بعد ازرسیدن‌ خبر شهادت‌ مسلم‌ می‌فرمایند: 
«الا ترون‌ ان‌ الحق‌ لا یعمل‌ به‌ و ان‌ الباطل‌ لا یتناهی‌ عنه‌؟ لیرغب‌ المؤمن‌ فی‌لقاءالله محقاً ؛ آیا نمی‌بینید به‌ حق‌ عمل‌ نمی‌شود؟ آیا نمی‌بینید قوانین‌ الهی‌ پایمال‌می‌شود؟ آیا نمی‌ بینید این‌ همه‌ مفاسد پیدا شده‌ و احدی‌ نهی‌ نمی‌کند و احدی‌ هم‌ بازنمی‌گردد؟ در چنین‌ شرایطی‌ یک‌ نفر مؤمن‌ باید از جان‌ خود بگذرد و لقاء پروردگار را در نظر بگیرد» در چنین‌ شرایطی‌ باید از جان‌ گذشت‌، یعنی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر،اینقدر ارزش‌ دارد. 
در یکی‌ از خطابه‌های‌ بین‌ راه‌ (بعد از تشریح‌ اوضاع‌) می‌ فرمایند: «انی‌ لا اری‌الموت‌ الا سعاده‌ ولا الحیوه‌ مع‌ الظالمین‌ الا برماً». 
ایها الناس‌! در چنین‌ شرایطی‌، در چنین‌ اوضاع‌ و احوالی‌، من‌ مردن‌ را جز سعادت‌نمی‌بینم‌. من‌ مردن‌ را شهادت‌ در راه‌ حق‌ می‌بینم‌. یعنی‌ اگر کسی‌ در راه‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر کشته‌ شود، شهید شده‌ است‌. من‌ زندگی‌ کردن‌ با ستمگران‌ را مایه‌ ملامت‌می‌بینم‌. روح‌ من‌ روحی‌ نیست‌ که‌ با ستمگر سازش‌ کند. 
از همه‌ بالاتر صریح‌ تر آن‌ وقتی‌ است‌ که‌ دیگر اوضاع‌ صد در صد مأیوس‌ کننده‌است‌، آن‌ وقتی‌ است‌ که‌ به‌ مرز عراق‌ وارد شده‌ و با لشکر حر بن‌ یزید ریاحی‌ مواجه‌ شده‌است‌. هزار نفر مأمورند که‌ او را تحت‌ الحفظ‌ به‌ کوفه‌ ببرند، در اینجا حسین‌ بن‌ علی‌ (علیه السّلام)خطابه‌ معروفی‌ را که‌ مورخین‌ معروفی‌ امثال‌ طبری‌ نقل‌ کرده‌اند، ایراد و در آن‌ به‌ سخن‌پیامبر تمسک‌ می‌کند؛ یعنی‌ به‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر تمسک‌ می‌نماید: 
«ایها الناس‌: من‌ رأی‌ سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام‌ الله، ناکثاً لعهدالله، مستأثراًلفی‌ء الله، متعدیاًلحدود الله فلم‌ یغیر علیه‌ بقول‌ ولا بفعل‌ کان‌ حقاً علی‌ الله ان‌ یدخله‌مدخله‌. الا و ان‌ هؤلاء القوم‌ قد احلوا حرام‌ الله و حرموا حلاله‌ و استأثروا فی‌ءالله». 
یک‌ صغرا و کبری‌ کامل‌ می‌چیند. طبق‌ قانون‌ معروف‌، اول‌ یک‌ کبرای‌ کلی‌ را ذکرمی‌کند: ایها الناس‌! پیغمبر فرمود: هرگاه‌ کسی‌ حکومت‌ ظالم‌ و جائری‌ را ببیند که‌ قانون‌خدا را عوض‌ می‌کند، حلال‌ را حرام‌ و حرام‌ را حلال‌ می‌کند، بیت‌ المال‌ مسلمین‌ را به‌ میل‌شخصی‌ مصرف‌ می‌کند، حدود الهی‌ را برهم‌ می‌زند، خون‌ مردم‌ مسلمان‌ را محترم‌نمی‌شمارد، و در چنین‌ شرایطی‌ ساکت‌ بنشیند، سزاوار است‌ خدا (حقاًخدا چنین‌ می‌کند یعنی‌ در علوم‌ الهی‌ ثابت‌ است‌) چنین‌ ساکتی‌ را به‌ جای‌ چنان‌ جائر و جابری‌ ببرد. 
بعد صغرای‌ مطلب‌ را ذکر می‌کند: ان‌ هؤلاء… اینها که‌ امروز حکومت‌ می‌کنند(آل‌امیه‌)، همین‌ طور هستند. آیا نمی‌بینید حرام‌ها را حلال‌ و حلال‌ها را حرام‌ کردند؟ آیاحدود الهی‌ را به‌ هم‌ نزدند، قانون‌ الهی‌ را عوض‌ نکردند؟ آیا بیت‌ المال‌ مسلمین‌ را دراختیار شخصی‌ خودشان‌ قرار ندادند و مانند مال‌ شخصی‌ و برای‌ خودشان‌ مصرف‌نمی‌کنند؟ بنابر این‌ هر کس‌ که‌ در این‌ شرایط‌ ساکت‌ بماند، مانند آنهاست‌. بعد تطبیق‌ به‌شخص‌ خود می‌کند«و انا احق‌ من‌ غیر» من‌ از تمام‌ افراد دیگر برای‌ این‌که‌ دستور جدم‌ راعملی‌ کنم‌ شایسته‌ ترم‌. 
ابا عبدالله (علیه السّلام) در چنین‌ جریانی‌ ثابت‌ کرد که‌ به‌ خاطر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر،به‌ خاطر این‌ اصل‌ اسلامی‌، می‌توان‌ جان‌، عزیزان‌ و مال‌ و ثروت‌ داد. 
چه‌ کسی‌ توانسته‌ است‌ در دنیا به‌ اندازه‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (علیه السّلام) به‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌و نهی‌ از منکر ارزش‌ بدهد؟
معنی‌ نهضت‌ حسینی‌ این‌ است‌ که‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر آن‌ قدر بالاست‌ که‌ تا این‌ حد در راه‌ آن‌ می‌توان‌ فداکاری‌ کرد. 
«اشهد انک‌ قد اقمت‌ الصلوه‌ و اتیت‌ الزکوه‌ و امرت‌ بالمعروف‌ و نهیت‌ عن‌المنکر و جاهدت‌ فی‌ الله حق‌ جهاده‌» 
«شهادت‌ می‌دهم‌ که‌ تو اقامه‌ نماز کردی‌ و زکات‌ دادی‌ و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر کردی‌ و در راه‌ خدا جهاد نمودی‌ و حق‌ جهاد را به‌ جا آوردی‌.»
امام‌حسین‌ (علیه السّلام) شأن‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را بالا برد 
عنصر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر به‌ نهضت‌ حسینی‌ ارزش‌ داد، امام‌حسین‌ (علیه السّلام)هم‌ به‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر ارزش‌ داد. امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، نهضت‌حسینی‌ را بالا برد ؛ ولی‌ حسین‌ بن‌ علی‌ (علیه السّلام) این‌ اصل‌ را به‌ نحوی‌ اجرا کرد که‌ شأن‌ این‌اصل‌ بالا رفت‌. یک‌ تاج‌ افتخار به‌ سر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر نهاد. حسین‌ بن‌علی‌(علیه السّلام) به‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر ارزش‌ و اعتبار داد، آبرو داد به‌ این‌ اصلی‌ که‌آبروی‌ مسلمین‌ است‌. 
این‌ اصل‌ آبروی‌ مسلمین‌ است‌، یک‌ تعبیر قرآنی‌ است‌: (کنتم‌ خیر امه‌ اخرجت‌للناس‌ تأمرون‌ بالمعروف‌ و تنهون‌ عن‌ المنکر) شما چنین‌ بوده‌اید. شما با ارزش‌ترین‌ملت‌ها و امت‌هایی‌ هستید که‌ برای‌ مردم‌ به‌ وجود آمده‌اند. ولی‌ چه‌ چیزی‌ به‌ شما ارزش‌داده‌ است‌ و می‌دهد که‌ اگر آن‌ را دشته‌ باشید با ارزش‌ترین‌ امت‌ها هستید؟ (تأمرون‌بالمعروف‌ و تنهون‌ عن‌ المنکر) اگر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در میان‌ شما باشد، این‌اصل‌ به‌ شما امت‌ مسلمانان‌، ارزش‌ می‌دهد. شما به‌ این‌ دلیل‌ با ارزش‌ترین‌ امت‌هاهستید که‌ این‌ اصل‌ را دارید. پس‌ آیا آن‌ روزی‌ که‌ این‌ اصل‌ در میان‌ ما نباشد، یک‌ ملت‌بی‌ ارزش‌ می‌شویم‌؟ بله‌ همین‌ طور است‌. این‌ امام‌حسین‌ (علیه السّلام) بود که‌ ارزش‌ امر به‌ معروف‌و نهی‌ از منکر را تا این‌ حد بالا برد که‌ درجه‌ و اعتبار ملتها به‌ شمار رود. 
گاهی‌ ما امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر می‌کنیم‌، ولی‌ نه‌ تنها به‌ این‌ اصل‌ ارزش‌نمی‌دهیم‌ بلکه‌ ارزشش‌ را هم‌ پایین‌ می‌آوریم‌. الآن‌ در ذهن‌ عامه‌ مردم‌ به‌ چه‌ می‌گویندامر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر؟ یک‌ مسائل‌ جزئی‌، مثلاً اگر امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکرکسی‌، این‌ باشد که‌ آقا! این‌ انگشتر طلا را از دستت‌ بیرون‌ بیاور، این‌ در جای‌ خودش‌درست‌ است‌؛ اما نه‌ این‌که‌ انسان‌ هیچ‌ منکری‌ را از قبیل‌ دزدی‌، قتل‌، زنا، بی‌ حجابی‌،برهنگی‌ و…نبیند یا این‌که‌ خود را به‌ ندیدن‌ بزند، جز همین‌ مسائل‌ کوچک‌. آن‌ آمران‌ به‌معروف‌ و ناهیان‌ منکر کشورهای‌ سعودی‌، آبروی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را برده‌اند.فقط‌ یک‌ شلاق‌ به‌ دست‌ گرفته‌اند که‌ کسی‌ مثلاً قبر پیامبر را نبوسد، این‌ شد نهی‌ از منکر! 
امام‌حسین (علیه السّلام) از بیخ‌ و بن‌، امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، کار او بود. به‌ تمام‌معروف‌های‌ اسلام‌ نظر داشت‌ و نیز به‌ تمام‌ منکرهای‌ جهان‌ اسلام‌. می‌گفت‌: اولین‌ وبزرگ‌ترین‌ منکر جهان‌ اسلام‌ خود یزید است‌: «فلعمری‌ ما الامام‌ الاالعامل‌ بالکتاب‌ القائم‌ بالقسط‌ و الدائن‌ بدین‌ الحق‌ ؛امام‌و رهبر باید خودش‌ عامل‌ به‌ کتاب‌ باشد، خودش‌عدالت‌ را به‌ پا دارد و به‌ دین‌ خدا متدین‌ باشد». 
امام‌حسین‌ (علیه السّلام) آنچه‌ را که‌ داشت‌ در راه‌ این‌ اصل‌ در طبق‌ اخلاص‌ گذاشت‌. به‌مرگ‌ در راه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر زینت‌ بخشید. به‌ این‌ مرگ‌، شکوه‌ و جلال‌ داد.امام‌حسین‌ (علیه السّلام) از روز اولی‌ که‌ می‌خواهد از مدینه‌ بیرون‌ بیاید از مرگ‌ زیبا سخن‌می‌گوید. هر مرگی‌ را نمی‌گفت‌ زیبا، مرگ‌ در راه‌ حق‌ و حقیقت‌ را زیبا می‌دانست‌. «خط‌الموت‌ علی‌ ولد آدم‌ مخط‌ القلاده‌ علی‌ جید الفتاه‌»؛ چنین‌ مرگی‌ مانند یک‌ گردنبند که‌برای‌ زن‌ زینت‌ است‌، برای‌ انسان‌ زینت‌ است‌.
اصلی‌ که‌ ضامن‌ بقای‌ اسلام‌ است‌ 
امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر یگانه‌ اصلی‌ است‌ که‌ ضامن‌ بقای‌ اسلام‌ است‌.اصلاًاگر این‌ اصل‌ نباشد، اسلامی‌ نیست‌. رسیدگی‌ کردن‌ دائم‌ به‌ وضع‌ مسلمین‌ است‌. آیایک‌ کارخانه‌ بدون‌ بازرسی‌ و رسیدگی‌ دائمی‌ مهندسین‌ متخصص‌ قابل‌ بقاست‌؟ ابداًجامعه‌ هم‌ چنین‌ است‌. یک‌ جامعه‌ اسلامی‌ البته‌ صد درجه‌ برتر و بالاتر است‌. همانطور که‌بدن‌ انسان‌ احتیاج‌ به‌ مراقبت‌ دارد، یک‌ جامعه‌ هم‌ همینطور است‌، البته‌ در قبال‌ سلامتی‌،انسان‌ تنها خودش‌ مسئول‌ است‌؛ ولی‌ در جامعه‌ هم‌ مسئول‌ هستند و این‌ بر عهده‌ همه‌افراد جامعه‌ است‌ و همه‌ مسئول‌ هستند. 
حدیثی‌ از امام‌رضا (علیه السّلام) هست‌ که‌ از پیامبر اکرم‌ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل‌ می‌کنند، می‌فرمایند:«اذا تواکلت‌ الناس‌ الامر بالمعروف‌ و النهی‌ عن‌ المنکر» ؛ هر گاه‌ مردم‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر را به‌ عهده‌ همدیگر بگذارند» (یعنی‌ هر کس‌ سکوت‌ کند به‌ انتظار اینکه‌دیگری‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر کند و در نتیجه‌ هیچ‌ کس‌ قیام‌ نکند). 
«فلیأذنوا بوقاع‌ٍ من‌ الله»؛ پس‌ برای‌ عذاب‌ الهی‌ منتظر و آماده‌ باشند. چه‌ عذابی‌؟ عذاب‌الهی‌ در آیه‌ قرآن‌ چنین‌ تفسیر شده‌ است‌: (قل‌ هو القادر علی‌ ان‌ یبعث‌ عذاباًمن‌ فوقکم‌او من‌ تحت‌ ارجلکم‌ او یلبسکم‌ شیعاًو یذیق‌ بعضکم‌ بأس‌ بعض‌) :«(از عذاب‌ خدابترسید) بگو خدا قادر است‌ که‌ از بالای‌ سر شما برشما عذاب‌ بفرستد یا از زیر پای‌ شماعذاب‌ را بجوشاند یا شما را دسته‌ دسته‌ کند، یا اینکه‌ زیان‌ خود شما را به‌ خود شما برساند(یعنی‌ خودتان‌ را به‌ جان‌ یکدیگر بیاندازد)». 
اهل‌ بیت‌ در روایات‌ خود چنین‌ معنی‌ می‌کنند: عذاب‌ بالای‌ سر یعنی‌ شما از مافوقها عذاب‌ می‌بینید، عذاب‌ از زیر پا یعنی‌ از طبقه‌ مادون‌ عذاب‌ می‌بینید. پیغمبراکرم‌(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: وقتی‌ مردم‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را رها کنند، منتظر و مطمئن‌باشند که‌ پشت‌ سر آنها عذاب‌ الهی‌ می‌آید. حدیث‌ دیگری‌ نیز از پیغمبر اکرم‌ (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است‌که‌ می‌فرماید: «لَتأمرون‌ بالمعروف‌ و لتنهون‌ عن‌ المنکر او یسلطن‌ الله علیکم‌ شرارکم‌فیدعوا خیار کم‌ فلا یستجاب‌ لهم‌؛: باید امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را داشته‌ باشید.ایندو باید وجود داشته‌ باشند وگرنه‌ بدان‌ برشما مسلط‌ می‌شوند. بعد خوبان‌ می‌خوانند و به‌آنها جوابی‌ داده‌ نمی‌شود». 
اکثراً اینطور معنی‌ می‌کنند که‌ بعد از آنکه‌ بدان‌ شما، بر شما مسلط‌ شدند نیکان‌شما به‌ درگاه‌ الهی‌ می‌نالند و خداوند دعای‌ آنها را مستجاب‌ نمی‌کند؛ یعنی‌ قومی‌ که‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر را رها کنند، خاصیتشان‌ این‌ است‌ که‌ خداوند رحمت‌ خود را از آنهامی‌گیرد، هر قدر هم‌ خدا را بخوانند دعای‌ آنها به‌ موجب‌ این‌ گناه‌، مستجاب‌ نمی‌شود. 
ما چنین‌ اصل‌ قطعی‌ در اسلام‌ داریم‌ و وجود مقدس‌ اباعبدالله (علیه السّلام) به‌ این‌ اصل‌استناد کرده‌ است‌ و چنین‌ می‌فهماند که‌ فرضاً مردم‌ کوفه‌ مرا دعوت‌ نمی‌کردند، فرضاً دستگاه‌ یزید از من‌ بیعت‌ نمی‌خواست‌، من‌ به‌ موجب‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر ساکت‌ نمی‌نشستم‌. 
امام‌حسین‌ (علیه السّلام) در راه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر یعنی‌ در راه‌ اساسی‌ترین‌اصلی‌ که‌ ضامن‌ بقای‌ اجتماع‌ اسلامی‌ است‌ کشته‌ شد در راه‌ آن‌ اصلی‌ که‌ اگر نباشددنبالش‌ متلاشی‌ شدن‌ است‌، دنبالش‌ تفرق‌ است‌ و دنبالش‌ از میان‌ رفتن‌ و گندیدن‌ پیکراجتماع‌ است‌، شهید شدند. 
آیات‌ قرآن‌ در این‌ زمینه‌ بسیار است‌. قرآن‌ کریم‌ بعضی‌ از جوامع‌ گذشته‌ را که‌ یادمی‌کند، می‌گوید: اینها متلاشی‌ و هلاک‌ شدند، تباه‌ و منقرض‌ شدند، به‌ موجب‌ اینکه‌ درآنها نیروی‌ اصلاح‌ نبود، نیروی‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر نبود، حس‌ امر به‌ معروف‌ ونهی‌ از منکر در میان‌ این‌ مردم‌ زنده‌ نبود، برای‌ همین‌ هلاک‌ شدند. 
کم‌ اهمیت‌ شدن‌ این‌ اصل‌ در دنیای‌ اسلام‌ اگر بخواهیم‌ در موضوع‌ اهمیت‌ و عظمت‌ این‌ اصل‌ از نظر قرآن‌ ، سنت‌، حدیث‌ وآنچه‌ که‌ در این‌ زمینه‌ وارد شده‌ بگوئیم‌، روایات‌ بسیار است‌ و نشان‌ می‌دهد که‌ اسلام‌ تاچه‌ اندازه‌ به‌ این‌ موضوع‌ اهمیت‌ داده‌ است‌. ولی‌ در طول‌ تاریخ‌ این‌ موضوع‌ به‌ این‌ عظمت‌و اهمیت‌ در دنیای‌ اسلام‌ هضم‌ و تحلیل‌ رفت‌ و روز به‌ روز کوچکتر شد و باید انصاف‌ دادکه‌ از نظر علمی‌ یعنی‌ از نظر بحث‌ در کتابها، سنّی ها در این‌ مبحث‌ بیش‌ از ما شیعه‌هابحث‌ کرده‌اند. 
اگر کتابهای‌ فقهی‌ شیعه‌ از کتاب‌ الصلوه‌ گرفته‌ تا کتاب‌ الدیات‌ را در مقابل‌فقه‌ اهل‌ تسنن‌ قرار دهیم‌، می‌بینیم‌ در مقابل‌ ابواب‌ فقه‌ شیعه‌، در مجموع‌، دقیق‌ تر،مشروح‌ تر و مستدل‌ تر است‌ ؛ ولی‌ متأسفانه‌ در کتب‌ فقهی‌ ما در میان‌ همه‌ ابواب‌، باب‌ امربه‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، خیلی‌ کوچک‌ شده‌ است‌. 
معتزله‌ ـ که‌ یکی‌ از فرقه‌های‌ متکلمین‌ اهل‌ تسنن‌ هستند ـ امر به‌ معروف‌ و نهی‌از منکر را از اصول‌ دین‌ می‌دانند نه‌ از فروع‌ دین‌. ش
یعه‌ می‌گوید اصول‌ دین‌ پنج‌ تا و فروع‌دین‌ هشت‌ یا ده‌ تاست‌ و در میان‌ اصول‌ ده‌ گانه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر را ذکرمی‌کند؛ ولی‌ معتزله‌ به‌ پنج‌ اصل‌ در دین‌ قائل‌ هستند که‌ یکی‌ از آنها امر به‌ معروف‌ و نهی‌از منکر است‌. اما خود اینها، تدریجاً در کتابهای‌ خود از این‌ بحث‌ پرهیز کرده‌ و آن‌ راکوچک‌ کرده‌اند. 
مورخین‌ اجتماعی‌ می‌گویند: علتش‌ برخوردی‌ بوده‌ که‌ بحث‌ در این‌موضوع‌ با سیاستهای‌ وقت‌ داشت‌. چون‌ این‌ بحث‌ به‌ اصطلاح‌ به‌ قبای‌ خلفای‌ وقت‌ برمی‌خورد و برای‌ آنها مزاحمت‌ ایجاد می‌کردند. معتزله‌ مجبور بودند آن‌ را در کتابهای‌ خودنیاورند و یا کم‌ بیاورند. با اینکه‌ اصلی‌ از اصول‌ دینشان‌ بوده‌ است‌. 
همینطور در میان‌ ما شیعیان‌ نیز این‌ مطلب‌ کوچک‌ شده‌ است‌ تا آنجا که‌ دیگردرباره‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در رساله‌های‌ علمیه‌ چیزی‌ نمی‌نویسند. در میان‌رساله‌ها، آخرین‌ کتابی‌ که‌ این‌ موضوع‌ را مطرح‌ کرده‌، جامع‌ عباسی‌ شیخ‌ بهایی‌ است‌ که‌تقریباًمربوط‌ به‌ سه‌ قرن‌ و نیم‌ پیش‌ است‌. امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر مثل‌ نماز و روزه‌است‌، نباید دفن‌ شود. امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، موضوعی‌ نیست‌ که‌ از بین‌ برود،همیشه‌ وجود دارد و باید در رأس‌ مسائل‌ قرار گیرد، تا آن‌ را فراموش‌ نکنیم‌.
امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر در قرآن‌ 
اگر برای‌ شناخت‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر نخواهیم‌ به‌ هیچ‌ کتاب‌ یا احادیث‌نبوی‌ مراجعه‌ کنیم‌ و تنها خود قرآن‌ را در نظر یگیریم‌، متوجه‌ می‌شویم‌ که‌ این‌ موضوع‌ دراین‌ کتاب‌ مقدس‌ آسمانی‌ چقدر تکرار شده‌ است‌ و چه‌ اندازه‌ بدبختی‌ ملل‌ گذشته‌ رامستند می‌کند به‌ اینکه‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر نداشتند؛ (فلو لا کان‌ من‌ القرون‌ من‌قبلکم‌ اولوا بقیه‌ ینهون‌ عن‌ الفساد). 
چرا در نسلهای‌ گذشته‌ یک‌ عده‌ مردم‌ صاحب‌ مایه‌ (مایه‌ عقلی‌، فکری‌، روحی‌)نبودند که‌ با فسادها مبارزه‌ کنند، تا در نتیجه‌ این‌ ملتها در اثر فسادها تباه‌ و منقرض‌نشوند؟ 
درباره‌ قوم‌ دیگر می‌فرماید: (کانوا لا یتناهون‌ عن‌ منکر فعلوه‌ لبئس‌ ماکانوایفعلون‌): اینها بدبخت‌ و بیچاره‌ شدند، به‌ هلاکت‌ رسیدند، از میان‌ مردم‌ رفتند، چرا؟چون‌ نهی‌ از منکر نمی‌کردند، و بسیار بد می‌کردند. در جای‌ دیگر خطاب‌ به‌ مسلمانان‌می‌فرماید: (و لتکن‌ منکم‌ امه‌ یدعون‌ الی‌ الخیر و یأمرون‌ بالمعروف‌ و ینهون‌ عن‌المنکر و اولئک‌ هم‌ المفلحون‌): باید در میان‌ شما یک‌ امت‌، یک‌ جمعیت‌، کارش‌ امر به‌معروف‌ و نهی‌ از منکر باشد و اگر طور دیگر تفسیر کنیم‌ معنایش‌ این‌ است‌: از شما چنین‌امتی‌ باید ساخته‌ شود؛ یعنی‌ همه‌ شما باید چنین‌ امتی‌ باشید (امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر کنید). 
هر دو تفسیر درست‌ است‌ و با هم‌ منافات‌ ندارد؛ چون‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکریک‌ وظیفه‌ عمومی‌ است‌ برای‌ همه‌ مردم‌ و وظیفه‌ خاصی‌ است‌ برای‌ یک‌ طبقه‌ معین‌ که‌از حد عامه‌ مردم‌ بیرون‌ است‌. باید در میان‌ شما چنین‌ جمعیتی‌ باشد یا باید شما امت‌،چنین‌ امتی‌ باشید که‌ کارتان‌ دعوت‌ به‌ خیر و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر باشد. (اولئک‌هم‌ المفلحون‌)، تنها چنین‌ امتی‌ که‌ در میان‌ آنها دعوت‌ به‌ خیر و امر به‌ معروف‌ و نهی‌ ازمنکر وجود دارد می‌تواند رستگار، سعادتمند و مستقل‌ باشد. 
در سوره‌ آل‌ عمران‌ آیات‌ مربوط‌ به‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، زیاد است‌. یکی‌ ازآیات‌ چنین‌ است‌: (واعتصموا بحبل‌ الله جمیعاًو لا تفرقوا) 
مردم‌ را دعوت‌ به‌ اتحاد و از تفرقه‌ نهی‌ می‌کند و پرهیز می‌دهد: بپرهیزید ای‌مسلمانان‌ از اینکه‌ در میان‌ شما تفرقه‌ و اختلاف‌ وجود داشته‌ باشد. کوشش‌ کنیداختلافاتی‌ که‌ به‌ وجود آمده‌ است‌ حل‌ کنید، اختلافات‌ را کمتر کنید و دائماً شکافها رازیادنکنید. 
از این‌ شکاف ها که‌ روز به‌ روز بیشتر می‌شود، چه‌ کسانی‌ استفاده‌ می‌برند؟ آیا غیر ازدشمن‌ اسلام‌، کس‌ دیگری‌ استفاده‌ می‌برد؟ آیا دشمن‌ اسلام‌ غیر از این‌ می‌خواهد که‌ مابا نامهای‌ مختلف‌ مذهبی‌ و فرقه‌ای‌، دائماًبه‌ جان‌ یکدیگر بیفتیم‌ و یکدیگر را فحش‌بدهیم‌؟ قرآن‌ می‌گوید: از تفرقه‌ بپرهیزید، بعد می‌فرماید: (ولتکن‌ منکم‌ امه‌ یدعون‌ الی‌الخیر) در میان‌ شما باید جمعیتی‌ باشد که‌ همیشه‌ مسلمین‌ را دعوت‌ به‌ وحدت‌ و اتحادکند و با تفرقه‌هایی‌ که‌ میان‌ مسلمین‌ است‌، مبارزه‌ کنند. مثل‌ اینکه‌ در اینجا منظور قرآن‌از «خیر»، بیشتر همان‌ اتحاد است‌. بعد می‌فرماید: (و لا تکونوا کالذین‌ تفرقواواختلفوا): مانند جمعیتهایی‌ که‌ متفرق‌ و مختلف‌ شدند، دسته‌ دسته‌ و فرقه‌ فرقه‌ شدند،نباشید. قرآن‌ در میان‌ خیرها، حسن‌ تفاهم‌، وحدت‌ و اتفاق‌ میان‌ مسلمین‌ را خیری‌ که‌مبدأ همه‌ خیرهاست‌، می‌داند و در میان‌ منکرات‌ و زشتیها و پلیدیها آن‌ را که‌ از همه‌پلیدتر و زشت‌تر می‌داند، اختلاف‌ و تفرقه‌ است‌ به‌ هر نام‌ و عنوانی‌. 
آیه‌ دیگر می‌فرماید: (کنتم‌ خیر امه‌ أخرجت‌ للناس‌): مسلمانان‌! شما بهترین‌امتی‌ هستید که‌ به‌ نفع‌ بشریت‌ ظهور کرده‌اید، یعنی‌ ملتی‌ بهتر از شما به‌ نفع‌ بشریت‌ظهور نکرده‌ است‌. چرا؟ به‌ موجب‌ چه‌ خاصیتی‌؟ (تأمرون‌ بالمعروف‌ و تنهون‌ عن‌المنکر): به‌ دلیل‌ آنکه‌ شما آمر به‌ معروف‌ و ناهی‌ از منکر هستید. 
از همین‌ آیه‌ باید بفهمیم‌ که‌ ما بهترین‌ امتها برای‌ بشر نیستیم‌ ؛ چون‌ ما آمر به‌معروف‌ و ناهی‌ از منکر نیستیم‌. در هر روز شاهد هزاران‌ فساد و منکر هستیم‌ ؛ ولی‌ دم‌برنمی‌ آوریم‌. در نتیجه‌ نمی‌توانیم‌ ادعای‌ شرف‌ وبزرگی‌ کنیم‌، نمی‌توانیم‌ افتخاری‌ داشته‌باشیم‌ ؛ چون‌ اسلام‌ ما یک‌ اسلام‌ واقعی‌ نیست‌.
حرف‌ آخر 
کاش‌ همیشه‌ به‌ خودمان‌ یادآور می‌شدیم‌ که‌: ما حسین‌ را نگهداری‌ نکرده‌ایم‌،حسین‌ بوده‌ است‌ که‌ تاکنون‌ ما را نگهداری‌ کرده‌ است‌. به‌ قول‌ اقبال‌ لاهوری‌: «هیچ‌ وقت‌مسلمانان‌ اسلام‌ را نگهداری‌ نکرده‌اند، همیشه‌ اسلام‌ بوده‌ که‌ مسلمانان‌ را نگهداری‌ کرده ‌است‌». پس‌ ما هم‌ باید زبان‌ اسلام‌ را زنده‌ نگه‌ داریم‌؛ شاید این‌ حداقل‌ کاری‌ باشد که‌بتوانیم‌ برای‌ اسلام‌ انجام‌ دهیم‌. زبان‌ عربی‌ زبان‌ عرب‌ نیست‌، زبان‌ اسلام‌ است‌. 
اگر قرآن‌ نبود اصلاًاین‌ زبان‌ در دنیا وجود نداشت‌. از اهم‌ وظایف‌ ما این‌ است‌ که‌این‌ زبان‌ را حفظ‌ کنیم‌. هر فرهنگی‌ و هر تمدنی‌ اگر بخواهد زنده‌ باشد، باید زبانش‌ زنده‌باشد، اگر زبانش‌ مرد، خودش‌ مرده‌ است‌. این‌ مبازره‌ علنی‌ را که‌ با زبان‌ عربی‌ می‌بینیم‌، به‌خدا مبارزه‌ با اسلام‌ است‌ ؛ چون‌ کسی‌ که‌ با حروف‌ الفبا مبارزه‌ ندارد. ما در مقابل‌ زبان‌عربی‌ وظیفه‌ داریم‌ که‌ این‌ زبان‌ اسلام‌ را حفظ‌ کنیم‌ و نگهداری‌ کنیم‌. 
این‌ همه‌ انگلیسی‌زبانها، زبانشان‌ را تبلیغ‌ کرده‌اند و آن‌ را آنچنان‌ به‌ ما تحمیل‌ کرده‌اند که‌ تا اندرون‌خانه‌های‌ ما نفوذ کرده‌ است‌. برای‌ چه‌؟ برای‌ اینکه‌ عادتشان‌ را به‌ ما تحمیل‌ کنند، افکار وتمدن‌ خودشان‌ را، تحمیل‌ کنند و برای‌ اینکه‌ روح‌ ما را خرد کنند. چقدر ما مسلمانهاغافل‌ بودیم‌ و هستیم‌. نه‌ تنها ایرانیها، بلکه‌ به‌ هر کجای‌ دنیای‌ اسلام‌ هم‌ که‌ قدم‌بگذاریم‌، می‌بینیم‌ که‌ قرنها در خواب‌ بوده‌ایم‌ و این‌ بر خلاف‌ دین‌ ماست‌؛ چون‌ دین‌اسلام‌ دین‌ بیداری‌ و دین‌ هوشیاریست‌. چقدر باید متأسف‌ و متأثر باشیم‌ که‌ دو نفرمسلمان‌ از دو کشور مختلف‌، وقتی‌ یکدیگر را در مکه‌ یا مدینه‌ ملاقات‌ می‌کنند، زبان‌یکدیگر را نمی‌فهمند و باید با زبان‌ انگلیسی‌ تفاهم‌ کنند. اینها نقشه‌های‌ چهار صدساله‌است‌. آیا هنوز وقت‌ آن‌ نرسیده‌ که‌ ما اندکی‌ در مقابل‌ این‌ نقشه‌ها بیدار شویم‌؟ (کنتم‌ خیرامه‌ اخرجت‌ للناس‌ تأمرون‌ بالمعروف‌ و تنهون‌ عن‌ المنکر).
منبع : http://www.tebyan.net