امر به معروف و نهی از منکر دو اصل حیاتی اسلام
|
در مسیحیت رایج، رهبانیت و عزلت و گوشهگیری از اجتماع به عنوان یک اصل مطرح شده (که البته بدعتی بوده از سوی ارباب کلیسا و در شریعت حضرت عیسی(ع) وجود نداشته است) و تز «کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذارید!» در عمل الگوی پیروان این آئین میباشد، اما در اسلام، انزوا و رهبانیت و ترک اجتماع منسوخ است و جایگاهی ندارد. از سخنان گهربار پیامبر گرامی اسلام است که «لارهبانیه فی الاسلام»۱ در اسلام رهبانیت نیست.
در روایت دیگر، گفتاری است از امام صادق(ع) بدین مضمون: «خدای تبارک و تعالی، شرایع نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را بر حضرت محمد(ص) فروفرستاد که عبارت است از: «توحید، اخلاص و نفی شرک» اسلام آئینی است مبتنی بر فطرت، راهی است میانه (حنیف) و سهل و آسان و بدون تکلّف. در این آئین «رهبانیت و سیاحت» نیست: «لا رهبانیه و لا سیاحه» که ظاهرا مقصود از رهبانیت، اعراض از دنیا و عزلت از زندگی و جامعه گریزی است و منظور از سیاحت، گردشگری بیحاصل و بیهدف است که برای دین یا دنیای انسان سودی نداشته باشد در برخی روایات آمده که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «سیاحه امتی الجهاد فی سبیل الله» سیر و سیاحت امت من جهاد در راه خدا است.
تا آنجا که امام صادق(ع) میفرماید:
«در این شریعت خوردنیهای پاک و پاکیزه حلال شده، پلیدیها حرام گشته، و بار گران و تکالیف مشقت بار و غل و زنجیرهایی که بر مردم نهاده بودند برداشته شده، آنگاه نماز، زکات، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر و حلال و حرام و احکام ارث و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را بر آنها واجب گردانیده است.»۲
بدین ترتیب، هرچند اسلام با شرایع پیشین در اصول و مبادی اختلافی ندارد و از این بابت میان پیام آوران خدا فرقی نیست و آیه کریمه «لانفرّق بین احد من رسله»۳ ناظر به آن است یعنی همه انبیاء برانگیخته شده از سوی خداوند، دارای یک پیاماند و آن توحید حق و بندگی خالص و نفی شرک است «ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»۴، ولی بر حسب اختلاف زمان و مقتضیات هر عصر آداب و احکام فرعی شریعت متغیر و رو به کمال بوده تا اینکه در شرع مقدّس اسلام به مرحله نهائی رسیده تا پاسخگوی نیاز هر عصری باشد. از این جهت، کاستی در اسلام وجود ندارد.
از جمله مواردی که در این شریعت جاودانه قابل ذکر است و بیش از شرایع دیگر جلب نظر میکند، دو اصل مترقی، حیاتی و سرنوشت ساز «امر به معروف و نهی از منکر» است. نیز «جهاد» در راه اعلای کلمه حق و استخدام سلاح برای ریشهکن ساختن فساد، در راستای امر به معروف و نهی از منکر است، همانگونه که در روایت ملاحظه نمودیم.
راهبان شب و شیران روز
در شرع انور اسلام اگر از مؤمنان صالح و شب زنده داران عارف با عنوان «رهبان باللیل»، پارسایان و خداترسان شب، سخن گفته شده: «اسد بالنهار» نیز بر آن افزوده گردیده است؛ یعنی «شیران روز». بدین معنا که مؤمنان راستین که در شب اهل تضرّع، تهجّد و عبادتاند در روز با شجاعت و رشادت در برابر دشمن، و نفس و شیطان ایستاده و پیکار میکنند.
در اصول کافی روایتی است از امیرالمؤمنین(ع) و آن حضرت از قول نبی اکرم(ص)، که آن حضرت ضمن اشاره به صفات مؤمنان راستین بیست مطلب را بیان فرموده است: در این روایت آمده است: «انّ من اخلاق المؤمنین یا علی! الحاضرون فی الصلوه، والسارعون الی الزکاه» تا آنجا که میفرماید «رهبان باللیل اسد بالنهار» که خلاصه ترجمه چنین است:
«یا علی ! از اخلاق مؤمنان این است که در نماز حاضر شوند، به زکات شتاب گیرند، بینوایان مستمند را اطعام کنند، دست نوازش بر سر یتیمان کشند، جامههای خود پاک نگهدارند، کمر برای بندگی خدا ببندند، اگر سخنی گویند دروغ نباشد، چون وعده دهند خلف نکنند، و هرگاه امین شمرده شوند خیانت نورزند، سخن راست بگویند، پارسایان و خداترسان در شباند و شیران روز، روز را روزه دارند و شب را شب زندهداری کنند، همسایگان نیازارند، در زمین با تواضع گام بردارند، به خانه زنان بیوه جهت یاری دادن بروند و در تشییع جنازهها شرکت کنند.
خدا ما و شما را از پرهیزکاران قرار دهد.»۵
از آنچه به نظر خواننده گرامی رسید چنین نتیجهگیری میشود که یک مسلمان نباید نسبت به سرنوشت جامعه و وظیفهای که در قبال انسانها دارد بیتفاوت باشد. «اصل انساندوستی» در اسلام ایجاب میکند که مؤمن نسبت به همنوع خود ـ بویژه مسلمانان ـ احساس همبستگی کند و در انجام مسئولیت اجتماعی و انسانی خود مجدّانه بکوشد و حتی رنج تن را برای راحت دیگران به جان خریدار باشد، همانگونه که گفتهاند:
مرد را بستگیهاست با نوع خویش که از رنج نوعم شود رنج بیش
به خود زان پسندیدهام رنج تن که از رنج راحت بود نوع من
اصل انسان دوستی اسلام در دو چهره متبلور میگردد: یکی در مساعدت و همیاری جهت رفع نیازهای مادی و حل مشکلات زندگی مردم و رنج و فقر و بیماری و مانند آن و دیگری، تلاش در جهت نجات انسانها از گمراهی و فساد و انحراف و تغذیه روحی و مشعل داری جهت هدایت بندگان خدا که در عنوان «محبت و هدایت» خلاصه میشود. هرچند در تعالیم شرع مقدّس این دو مطلب مورد اهتمام قرار گرفته و راهکارهای مناسب برای دستیابی به مقاصد مادی و معنوی ارائه گردیده است، اما ارزش معنوی هدایت و نجات از گمراهی را با مساعدتهای مادی نتوان قیاس گرفت که یکی قوّت تن و دیگری توشه جان است. یکی تأمین کننده حیات مادی است و دیگری تأمین کننده حیات معنوی، و به همان نسبت که معنویت بر مادیت ترجیح و برتری دارد، خدمات معنوی و روحی بر خدمات مادی فضیلت و برتری بیشتری دارد. از این رو خداوند در نعمتهای مادی بر بشر منّت ننهاده چرا که این نعمتها عام است و مؤمن و کافر را شامل میگردد، در حالی که در نعمتهای معنوی که در شریعت تبلور دارد، منّت نهاده و از رسالت پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک نعمت بزرگ یاد کرده است.
خداوند در این خصوص میفرماید: «لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین»۶
به تحقیق خداوند بر مؤمنان منت نهاد که از میان خودشان پیامبری برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت کند و نفوسشان را تزکیه کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد، هرچند از قبل در گمراهی آشکار بودند.
و در آیه دیگر از «امر و نهی» پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک وظیفه یاد کرده ومیفرماید: «الّذین یتّبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات والانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم…»۷ آنانکه پیامبر «امّی» (یعنی برخاسته از ام القری، یا درس نخوانده) را پیروی میکنند، که نام مبارک او را در تورات و انجیل مکتوب میبینند، او آنها را به معروف و نیکی امر میکند و از منکر و ناشایست برحذر میدارد و غذاهای پاکیزه را برای آنان حلال مینماید و پلیدیها و ناپاکیها را حرام میکند و بار سنگین از دوش آنها و غل و زنجیرهایی که بر آنان نهاده شده بود برمیدارد.
بدین ترتیب، وظیفه مقدّس هدایت و امر به نیکیها و نهی از بدیها، قبل از هر چیز، در شأن رسالتداران خدا و پیامآوران بوده و هر کس در این مسیر گام بردارد قدم جای قدم انبیاء نهاده است و نباید کار خود را کوچک بپندارد و از مشقتهای این راه بهراسد و کاسه صبرش لبریز شود؛ چرا که پیامبران خدا بیشترین رنج و مصیبت را در طریق دعوت، هدایت و ابلاغ امر و نهی الهی پذیرا شدند و خارهای راه را به جان خریدند و در این راه تا سر حد شهادت و تبعید و شکنجه و تهدید و تحمل تکذیب و تمسخر، به پیش رفتند، و چنین بودند اولیای خدا و ائمه هدی(ع) پس از پیامبر گرامی اسلام، در هر عصری که تاریخ رسالت و دعوت با شکنجه و رنج و تهدید و تمسخر و قتل و مصیبت همراه بود. قرآنکریم در بیان این سرگذشت، خطاب به بنیاسرائیل که بیشترین طغیان و سرکشی را در برابر پیامبران خدا داشتند میفرماید: «…أفکلّما جائکم رسول بما لاتهوی انفسکم استکبرتم ففریقا کذّبتم و فریقا تقتلون»۸ چرا هرگاه پیامبری برای شما آمد و چیزی آورد که بر خلاف هواهای نفسانی شما بود، استکبار نمودید، گروهی را تکذیب کردید و گروهی را به قتل رساندید؟
و این بود شیوه اسرائیلیها که کشتن پیامبران برایشان امری عادی بود، چنانکه در روایتی از حضرت حسین بن علی(ع) آمده است: «یهودیان گاه میشد هفتاد پیامبر را میکشتند و با خاطر آسوده در مغازههایشان مینشستند و به خرید و فروش سرگرم میشدند»!!
به هر حال، مقصود از نقل آیات و روایات فوق این است که اولاً: امر به معروف و نهی از منکر، راه و روش پیامبران خدا بوده است. چنانکه امام باقر(ع) در حدیث مفصّلی میفرماید: «انّ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء» امر به معروف و نهی از منکر راه و رسم پیامبران و صالحان بوده است.
بنابراین آنان که در راه این دو وظیفه قدم برمیدارند، کاری پیامبرانه میکنند و باید به ارزش عمل خود ایمان و اطمینان داشته باشند و در آن تساهل و تسامح نکنند که این شیوه سازشکاران است و آنان در شریعت متعالی اسلام محکوماند و روایات بسیاری در این باره وجود دارد که در جای خود خواهد آمد.
ثانیا: چراغ داری در طریق هدایت انسانها، سوختن و ساختن دارد و چنین بهایی را داعیان الی الله و آمران به معروف و ناهیان از منکر باید بپردازند؛ چنانکه انبیا و ائمه و اولیای خدا پرداختند. بدون پرداخت چنین بهایی به منزلت طلایه داران توحید نمیتوان رسید و این در طبع قضیه امر به معروف و نهی از منکر نهاده شده است! چرا که مرتکبین معاصی را سخن حق خوشایند نیست و آنجا که امر و نهی در تضاد با هواهای نفسانی است، آنان را به مخالفت و موضعگیری میکشاند، چنانکه در آیه ۸۷ از سوره بقره ملاحظه کردیم.
پاورقیها:
۱ . مجمع البحرین، ماده رهب .
۲ . اصول کافى، ج۲، ص۱۷ .
۳ . سوره بقره، آیه۲۸۵ .
۴ . سوره نحل، آیه۳۶ .
۵ . اصول کافى، ج۲، ص۲۳۲ .
۶ . آل عمران، آیه۱۶۴ .
۷ . اعراف، آیه۱۵۷ .
۸ . سوره بقره، آیه۸۷ .
————————————
منبع اصلی: پاسدار اسلام، شماره۲۲۹