مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

امر به معروف و نهی از منکر در اسلام و نقش زبان در عمل به آن (۳)

امر به معروف و نهی از منکر در اسلام و نقش زبان در عمل به آن (3)
شرائط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
۱- شناخت معروف و منکر، حکماً و موضوعاً؛ که خود این شرط دو جور معنا شده است:
الف – منظور از شناخت معروف و منکر این است که آمر به معروف و ناهی از منکر، باید معروف و منکر را بشناسد تا خدای نخواسته در امر و نهی خود اشتباه نکند و امر به منکر یا نهی از معروف ننماید. در اصل این شرط اختلافی نیست. اختلاف در این است که آیا علم به معروف و منکر مثل استطاعت در حج است که اگر نباشد، دیگر وجوبی در کار نیست. (یعنی شرط وجوب است و امر به معروف و نهی از منکر، واجب مشروط است) یا شرط واجب است مثل طهارت برای نماز که نماز مطلقاً واجب است و باید طهارت را کسب کرد؟ و در مواقعی که طهارت ندارد، حق نماز خواندن ندارد؟ که ظاهراً اولی صحیح است که در اینصورت به آن دو نمی توان ایراد گرفت.
ب – منظور از شناخت معروف و منکر این است که فاعل منکر بداند که مرتکب منکر می شود و تارک واجب بداند که واجبی را ترک می کند و الا اگر خود طرف بی خبر باشد، حرجی برایش نیست. البته در چنین جائی، ارشاد، تبلیغ و تعلیم، شاید لازم باشد؛ اما این لزوم، از باب امر به معروف و نهی از منکر نخواهد بود. در اینجا اگر اختلاف نظر بین مراجع باشد، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست. مثلاً یکی اعلام عید فطر کرده و دیگری نکرده است و لذا یکی روزه گرفته و دیگری افطار نموده است.
۲- احتمال تأثیر امر به معروف و نهی از منکر؛ چرا که اگر مطمئن باشد که تأثیر ندارد و با این وصف، امر به معروف و نهی از منکر کند، چه فایده ای دارد؟ دلیل این امر همان است که در روایت مسعده بن صدقه بود که آمر به معروف و ناهی از منکر باید مطاع باشند. و همچنین اگر فرض کنیم کسی امر به معروف و نهی از منکر کند و طرف قبول ننماید، در این صورت آمر و ناهی خراب می شود و موجب وهن او می گردد. البته منظور از احتمال تأثیر این است که حتی اگر شک کنیم که تأثیر می کند، باید امر به معروف و نهی از منکر کنیم؛ چه رسد به این که ظن کنیم یا به قطع برسیم که تأثیر خواهد داشت. پس فقط در صورتی امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست که قطع کنیم که تأثیری در طرف نخواهد گذاشت که قطعاً مواردش بسیار نادر است و به نظر من اصلاً امکان ندارد جائی باشد که امر و نهی هیچ تأثیری نداشته باشد. به هر حال، در این صورت که ظن کنیم که تأثیر نخواهد داشت، علماء اختلاف نظر دارند: عده ای مثل محقق می گویند در چنین صورتی امر به معروف و نهی از منکر، واجب نیست. ولی عده ای مثل ابن ادریس به دلیل این که در چنین حالتی نیز احتمال تأثیر منتفی نیست، امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانند. که اکثراً می گویند: قول اول درست است. البته اگر احتمال دهد که اگر امر و نهی را تکرار کند، احتمال تأثیر دارد، واجب است که امر و نهی خود را تکرار نماید. و همچنین اگر احتمال تأثیر در آینده بدهد، باز هم امر و نهی واجب می شود چرا که احتمال تأثیر، مخصوص زمان حاضر و حال نیست. و همچنین اگر احتمال دهد که اگر کسی را امر و نهی کند، در دیگری اثر می گذارد، باز هم امر و نهی واجب می شود. و یا اگر بداند که اگر به کسی بگوید که وی آن طرف را امر یا نهی کند تا تأثیر بگذارد، واجب است که امر به امر کند. و همچنین اگر احتمال دهد که امر و نهی او موجب ترک حرام یا فعل واجب نخواهد شد اما از آن خواهد کاست، باز هم امر و نهی واجب است. این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که اگر تأثیر شرط است پس در جائی که احتمال تأثیر بیشتر است، عمل به این فریضه، واجب تر می باشد مثل امر و نهی در خانواده و رابطه ی استاد شاگردی و….
۳- طرف، در فعل یا ترک خود، در آینده مصرّ باشد و لذا اگر واجبی را در گذشته ترک کرده ولی قصد ترک در آینده ندارد، لازم نیست که امر شود و اگر حرامی را در گذشته انجام داده ولی قصد فعل حرام در آینده را ندارد، لازم نیست که نهی شود.
۴- امر و نهی، مفسده ای برای آمر و ناهی به دنبال نداشته باشد مثلاً جان و مال و ناموسش به خطر نیفتد و الا امر و نهی واجب نیست مگر این که مسأله ای مهم باشد مثل امر به معروف و نهی از منکر امام حسین(علیه السّلام) در ایجاد حادثه ی کربلا. در روایتی از امام رضا(علیه السّلام) آمده است: و الامر بالمعروف و النهی عن المنکر واجبان اذا امکن و لم یکن خیفه علی النفس
۵- آمر و ناهی، عامل باشد؛ امر کننده به نیکی باید خود عامل به نیکی باشد و نهی کننده از بدی باید خود تارک منکر باشد؛ چرا که در این صورت است که تأثیر می گذارد و الا موجب بدبینی و ضعف عقیده و جرأت بیشتر بر گناه می شود. البته اگر کسی که خود عامل به معروف یا تارک منکر نیست، آمد و امر به معروف و نهی از منکر کرد، نباید ما از قبول آن سر باز زنیم؛ چرا که اگر او عامل نیست، ضررش به خودش است و اگر ما عامل باشیم، خیرش نصیب ما می شود و لذا اگر بگوئید که چنین کسی حق امر به معروف و نهی از منکر، را ندارد، باید عالمان بی عمل را از این صحنه بکلی خارج کنیم مگر آن که بگوئیم بله باید از صحنه ی امر به معروف و نهی از منکر خارج ساخت هر چند که مجازند به تبلیغ و تعلیم بپردازند. در قرآن آمده است: ” یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آَمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ (*) کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ” ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا چیزی را به زبان می آورید که خود در مقام عمل به آن پایبند نیستید؟ این عمل که سخنی بگوئید و خلاف آن عمل کنید، بسیار سخت خدا را به خشم می آورد. و در حدیث آمده است: “لعن الله الآمرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به” “خدا لعنت می کند بر امر کنندهى به نیکى که خود آن را ترک می گوید و بر نهى کنندهى از بدى که خود به آن عمل می کند.”
البته این شرط اولاً و بالذات به خاطر منتفع شدن خود آمر و ناهی، از امر و نهی خویش است و در مرحله ی دوم جهت تأثیر بیشتر در مأمور و منهی است و الا عمل نکردن آمر و ناهی به محتوای امر و نهی خود، موجب نمی شود که مأمور یا منهی، معذور از پذیرش باشند. به عبارت دیگر، مأمور و منهی باید امر و نهی را بپذیرند هر چند که آمر و ناهی خود عامل بدان نباشد؛ چرا که پذیرش امر و نهی دیگران، به نفع خود اوست؛ مثل این که من مسواک نزنم و یا سیگار بکشم و به کسی دیگر بگویم سیگار نکش و یا مسواک بزن که اصولاً باید از من بپذیرد. از مطالب بالا روشن می شود که جاهل عادل یا فقیه فاسق، حق امر به معروف و نهی از منکر ندارند و حق ولایت و سرپرستی و تصدی امور مسلمین را که ایجاب می کند دائماً مشغول امر و نهی باشند، را به طریق اولی ندارند. قرآن در این زمینه می فرماید: “أَفَمَن یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ یَهِدِّی إِلاَّ أَن یُهْدَى فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ” آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند (و عالم است) به اطاعت سزاوارتر است؟ یا کسی که خود هدایت نمی شود جز به هدایت دیگران؟ پس بر شما چه شده است؟ چگونه حکم می کنید؟
وجوب عینی یا کفائی امر به معروف و نهی از منکر
در این مسأله دو قول وجود دارد: برخی گفته اند: امر به معروف و نهی از منکر واجب عینی است. اینان برای خود دلائلی آورده اند: از جمله: آیه ی “وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى آلْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ آلْمُنکَرِ وَأُولَـلـِکَ هُمُ آلْمُفْلِحُونَ” بنا بر این که “من” را “بیانیه” بگیریم نه “بعضیه” تا وظیفه ی همگانی باشد؛ و همینطور آیات دیگر که نسبت به قیام به امر به معروف و نهی از منکر، دستور جمعی می دهد؛ در حالی که اکثر مفسرین آن را تبعیضیه گرفته اند و لذا واجب کفائی است؛ زیرا چه یک نفر، انسان را امر به معروف و نهی از منکر کند و چه همه این کار را بکنند، غرض شارع حاصل می شود و لذا وجوب کفائی صحیح تر است. مسعده بن صدقه از امام صادق(علیه السّلام) نقل می کند که از وی سوال شد آیا امر به معروف و نهی از منکر، بر همه ی امت واجب است؟ فرمود: نه سوال شد: چرا؟ فرمود: انما هو علی القوی المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا علی الضعیف الذی لایهدی سبیلاً الی ای؟ من ای؟ یقول من الحق الی الباطل و الدلیل علی ذلک کتاب الله عزّ و جلّ قوله: “وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى آلْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ آلْمُنکَرِ” فهذا خاص غیر عامّ کما قال عز و جلّ ” و من قوم موسی امّه یهدون بالحق و به یعدلون” و لم یقل: علی امّه موسی و لا علی کلّ قومه و هم یومئذ امم مختلفه و الامّه واحد فصاعداً کما قال الله عزّ و جلّ “انّ ابراهیم کان امّه قانتاً لله” یقول مطیعاً لله عز و جل و لیس علی من یعلم ذلک فی هذه الهدنه من حرج اذا کان لاقوّه له و لا عدد و لا طاعه”
دلیل دیگر برای وجوب کفائی امر به معروف و نهی از منکر، سیره ی مستمرّه مسلمین در جمیع اعصار و امصار است که همگی به فاعل منکر و تارک معروف هجوم نکرده اند. دلیل دیگر بر واجب کفائی بودن امر به معروف و نهی از منکر، این است که آن از اقسام جهاد است و جهاد خود از واجبات کفائی است. و دلیل آخر این که واجب عینی در جائی است که قابلیت تکرار داشته باشد؛ در حالی که در امر به معروف و نهی از منکر، قابلیت تکرار نیست. البته می توان بین مراتب امر به معروف و نهی از منکر، فرق گذاشت به این که امر به معروف و نهی از منکر قلبی که رضا به فعل معروف و عدم رضا به فعل منکر است واجب عینی است و همچنین امر به معروف و نهی از منکر زبانی که تذکر لسانی است آن هم در جایی که مردم بطور انفرادی شاهد ترک فعل منکر و ترک معروف شده اند، واجب عینی است اما در جایی که به طور دسته جمعی، شاهد انجام منکر و ترک معرف شده اند، واجب کفایی است چرا که لزومی ندارد همه همزمان و هماهنگ و یکجا وی را امر و نهی کنند و همچنین امر به معروف و نهی از منکر یدی که مستلزم جرح و قتل است، یک واجب کفائی برای عده ای مشخص باشد که از حاکم اذن دارند مثل دفن و کفن مرده که برای همه واجب است اما با حضور ولی باید از وی اجازه گرفت.
حمزه بن عبدالعزیز دیلمى معروف به سلار :
در کتاب “مراسم” می فرماید: “اگر امر به معروف و نهى از منکر، موقوف بر قتل و جرح باشد، به سلطان یا مأمور او محوّل است. بنابر این اگر مانعى در کار باشد و سلطان حق نتواند به وظیفهى خود عمل نماید، فقهاء از جانب آن حضرت (علیه السّلام) اختیار دارند که حدود و احکام را اقامه نمایند بدون آن که از حدّ مقرّر تجاوز نمایند و مردم شیعه نیز موظفند مادامى که فقهاء از طریق حق عدول نکردهاند، به آنها کمک کنند…” و همچنین می توان فرق گذاشت بین جائی که با قیام یک فرد به امر به معروف و نهی از منکر، غرض حاصل می شود و جائی که با قیام یک فرد به امر به معروف و نهی از منکر، غرض حاصل نمی شود و نیاز است که عده ی کثیری در این امر مشارکت کنند که در مورد اول واجب کفائی می شود و در مورد دوم نسبت به حضور آن عدّه، واجب عینی می شود. به هر حال، نظارت فعال و همگانى عموم مردم از طریق نصیحت و خیر خواهی و امر به معروف و نهى از منکر مردم و حتی حاکمان انجام می گیرد.
در اصل هشتم قانون اساسى آمده است:
“در جمهورى اسلامى ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهى از منکر، وظیفه اى است همگانى و متقابل بر عهدهى مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت،…
“و المؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعض یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر…و یطیعون الله و رسوله…” یعنى: “مردان و زنان با ایمان، ولىّ یکدیگرند؛ امر به معروف و نهى از منکر می کنند…و خدا و پیامبرش را اطاعت می کنند…” دعوت به خیر یکى از وظایف مهم مردم نسبت به یکدیگر است. قرآن در این زمینه می فرماید: “ادع الى سبیل ربّک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن…” یعنى: “با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ و با آنها به روشى که نیکوتر است استدلال و مناظره کن…”
امام خمینی(ره) می فرمودند: “انتقاد برای ساختن، برای اصلاح امور لازم است…. انتقادها باید باشد؛ زیرا تا انتقاد نشود، اصلاح نمی شود… چون سرتاپای انسان عیب است و باید این عیب ها را انتقاد کرد تا جامعه اصلاح شود.” و در جای دیگر می فرماید: “آن روزی که دیدند انحراف در مجلس پیدا شد، انحراف از حیث قدرت طلبی و از حیث مال طلبی در کشور، در وزیرها، در رئیس جمهور پیدا شد، باید جلویش را بگیرند. مردم باید مواظب شما باشند و مواظب همه این ها باشند.”
و باز می فرماید: “همه ی ما مسئولیم؛ نه مسئول برای کار خودمان؛ بلکه مسئول کارهای دیگران هم هستیم. مسئولیت من هم گردن شماست. مسئولیت شما هم گردن من است، اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید، اگر نگویید که چرا پایت را کج گذاشتی، باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟” البته باید توجه داشت که انتقاد سالم با انتقام و بدگوئی و تضعیف نیامیزد. حضرت امام(ره) در این باره می فرماید: “انتقاد غیر انتقامجوئی است. انتقاد، انتقاد صحیح باید بشود. هر کس از هر کس می تواند انتقاد صحیح بکند؛ اما اگر قلم که دستش گرفت انتقاد کند برای انتقامجوئی ، این همان قلم شیطان است.”
مراتب امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر، دارای مراتبی است که انکار قلبی، هم اولین مرحله و هم آخرین مرحله ی آن است؛ که در ذیل مختصراً توضیح داده می شود:
۱- مرحله ی قلبی که در قلب خود، از ترک واجب و فعل منکر، اعراض نماید؛ هر چند در جائی که بتواند امر و نهی کند؛ چرا که بدون انکار قلبی، نوبت به زبان و سایر اعضاء و جوارح انسان نمی رسد تا بخواهد چیزی بگوید یا کاری انجام دهد.
۲- مرحله ی فعلی بدون انجام کاری در مورد فاعل منکر یا تارک معروف مثلاً کاری کند که نشان دهنده ی انزجار قلبی وی از کار ناپسند باشد مثل این که به هنگام مواجهه با زشتی ها، روی ترش کند یا روی برگرداند یا از مجلس خارج شود.
۳- مرحله ی زبانی که به صورت زبانی امر به معروف و نهی از منکر کند که خود دارای مراتب بیشماری است؛ مثلاً در ابتداء معروف و منکر را بر وی بشناساند؛ چرا که چه بسا فاعل منکر یا تارک معروف، حکمش را نمی داند. سپس با سخن نرم و موعظه و ارشاد، وی را امر به معروف و نهی از منکر کند و اگر موثر نشد، در مرحله ی بعدی رسماً امر و نهی اش کند و در مرحله ی چهارم، با سخن درشت و تهدید او را امر و نهی کند.
۴- مرحله ی عملی که با اعمال قدرت، فرد را باید به عمل نیک واداشت و یا از کار زشت بازداشت که خود دارای مراحل بیشماری است مثل این که در مرحله ی اول با قهر و تسلط، وی را از معصیت باز داشت مثل این که شراب را به زمین ریخت یا آلات قمار را از بین برد و یا مال غصبی را از غاصب گرفته و به صاحبش برگرداند. و در مرحله ی دوم، فرد عاصی را با کتک کاری تنبیه کرد و در مرحله ی سوم فرد عاصی را مجروح یا مقتول ساخت که انجام همه ی این مراحل، نیاز به اذن و اجازه ی از حاکم شرع دارد و الا موجب هرج و مرج می شود.
۵- مرحله ی انکار قلبی آن هم در جائی که قدرت امر به معروف و نهی از منکر زبانی و عملی را ندارد.
از این مراتب پنجگانه، مرتبه اول و آخر، همگانی است یعنی از عهده ی همه بر می آید ولی مرتبه دوم و سوم با جمیع مراتب خودشان، نیاز به شرایطی دارد که آمر و ناهی باید ابتدا آن را یاد بگیرد و آنگاه به کار ببرد و مرتبه چهارم فقط در صلاحیت حاکم شرع است که یا خود انجام دهد و یا اذن انجام آن را به کسی صادر فرماید.
تفاوت روحیات افراد در پذیرش امر به معروف و نهی از منکر
انسانها را از نظر قابلیت پذیرش امر به معروف و نهی از منکر، می توان به سه دسته تقسیم کرد:
۱ – برخی داوطلبانه و بلکه با اصرار از مردم و بزرگان دین می خواهند که آنان را نصیحت و موعظه نموده و امر و نهی شان کنند. امام صادق(علیه السّلام) خود می فرمایند: محبوبترین برادران من کسانی هستند که عیب های مرا به من هدیه کنند. امر به معروف و نهی از منکر این گونه افراد، صعوبت چندانی ندارد و فقط باید انسان عارف به مسأله باشد تا بتواند آنان را هدایت نماید.
۲ – برخی دیگر متکبر و خودخواه اند و از هرگونه انتقادی بیزارند و به کسی اجازه نمی دهند که مثل آینه عیبهای آنها را گوشزد کنند . امر به معروف و نهی از منکر این گونه افراد در نهایت صعوبت قرار دارد و از عهده ی هر کسی بر نمی آید.
۳ – دسته ی سوم که در اکثریت اند کسانی هستند که غالباً در بی خبری به سر می برند و اگر آنها را با شرایط خاص خود امر و نهی کنند و آگاهیهای لازم را به آنان بدهند، اینان با کمال میل حریم های الهی را مراعات می کنند و مخاطب ما در این فعالیتها عمدتاً همین گروه است.
نقش زبان در اقامه ی فریضه امر به معروف و نهی از منکر
در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر زبانی همین بس که خداوند نیز به عنوان یک متکلم، تمامی اراده تشریعی خود را در قالب زبان بیان داشته است. قرآن خود یک نوع امر به معروف و نهی از منکر زبانی است و پیامبر و ائمه نیز از همین ابزار استفاده کرده اند و بخش مهمی از سنّت نیز امر به معروف و نهی از منکر زبانی است و همچنین تمامی امثال و حکم و اشعار و قطعات ادبی و قصه و داستان و …. نوعی امر به معروف و نهی از منکر زبانی بحساب می آید. به هر حال، یکی از ویژگی های انسان که او را از سایر موجودات متمایز کرده و بر آن ها برتری بخشیده، توانائی سخن گفتن است تا از آن برای بیان مقاصد و رفع نیازهای خود و رسیدن به کمال لایق استفاده کنند. این توانائی نیز مانند دیگر توانائی های بشر هم می تواند در مسیر صحیح به کار گرفته و نقش مثبتی در رشد انسان بازی کند و هم می تواند در مسیر باطل قرار گرفته و موجب تنقیص انسان گردد. از آنجائی که زبان تکه گوشتی است که به هر طرف می چرخد و هر چه که بخواهد می گوید، از یک طرف تنوع گناه دارد و از طرف دیگر وسعت ثواب؛ خصوصاً جلوی گناهان زبانی را فقط باید با تذکرات زبانی گرفت. و شاید به همین جهت است که خداوند به خاطر تأثیر تربیتی که علم الهی، روی اقوال و افعال بشر دارد، می فرماید: “انّ الله سمیع بصیر” و در این عبارت، مسأله ی “سمع” را بر “بصر” مقدم می دارد.
تذکر زبانی در حقیقت پلی است بین دنیای متکلّم و مخاطب که می تواند افکار و اعمال آن دو را به هم نزدیک کند و مطابقت دهد؛ به طوری که اگر این تذکر زبانی رخ ندهد، بی اطلاعی از افکار و عقاید هم حاکم خواهد بود و این خود آسیب زا است. البته تذکر زبانی باید صحیح، صریح، صادقانه، متین، معتدل، جدّی، مختصر، سالم و بدون نیش و تحقیر و توهین و فحش و بدگوئی باشد تا تأثیر بیشتری روی مخاطب داشته و او را به اصلاح بکشاند نه به عناد و لجاجت. همه می دانیم که هر کلمه و واژه ای بار معنائی و عاطفی خاصی دارد و چون واژه های گوناگون، آینه ی معانی گوناگون شده اند، و این معانی و الفاظ، زیاد هستند؛ پس مراتب زبانی امر به معروف و نهی از منکر و شیوه های ادای آن، بی حدّ و حصر است. علاوه بر وجود الفاظ مختلف برای ادای فریضه ی امر به معروف و نهی از منکر، زمان، مکان، شخصیت آمر و ناهی، شخصیت مأمور و منهی و شخصیت سایر حاضرین در جلسه و نوع واجب و حرامی که ترک شده یا به انجام رسیده و ….در نوع تذکر لسانی ایجاد فرق و تفاوت می کند و اینجاست که مسأله از پیچیده گی خاصی برخوردار می شود که هر کسی نمی تواند از عهده ی امر به معروف و نهی از منکر آنطور که خدا و پیامبر از ما خواسته است بر آید. در امر به معروف و نهی از منکر، انسان در حقیقت نائب مناب خدا و پیامبر و عقل می شود و لذا لازم است نهایت دقت را در انتخاب واژه ها و شیوها داشته باشد.
نویسنده: عباس عباس زاده استادیار دانشگاه تبریز
منبع: خبرگذاری فارس