مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

امر به معروف در نهج البلاغه

امر به معروف در نهج البلاغه

۴ ـ امربه معروف و نهی از منکر
یکی دیگر از عوامل تغییر در نهج البلاغه امر به معروف و نهی از منکر است که دارای کارکرد مراقبت اجتماعی است . نظام مراقبت اجتماعی در هر جامعه ارزش و آثار مهمی دارد. در فرهنگ اسلامی و از جمله در کلمات امیرالمومنین علیه السلام بهای فراوانی به این پدیده داده شده است . علاوه بر نظارت های رسمی که در حیطه نظام قضایی و سیاسی جا می گیرد و آن حضرت در دستوراتشان به والیان و نمایندگانشان به کرات مورد توجه و تاکید قرار می دهند بر نظارت اجتماعی عمومی و غیر دولتی نیز تاکید می کنند به طوری که آن را از عوامل رشد و تعالی و یا انحطاط و سقوط جامعه می دانند. نظارتی که از ناحیه عموم مردم مسلمان اعمال می شود در قالب « امر به معروف و نهی از منکر » مطرح می گردد. توصیه به نیکی ها و منع از تخلفات شرعی و اجتماعی علاوه بر آثاری که بر دیگران دارد موجب تحکیم و تقویت باور و توجه خود آمران به معروف و ناهیان از منکر می شود. بنابراین دستور مزبور علاوه بر آثار بیرونی اثرات روانی و درونی هم دارد که وقتی عمومیت و شمول پیدا کند تبدیل به نتایج اجتماعی می گردد.
در فرهنگ اسلامی امر و نهی افراد هم خطاب به عموم مردم است و هم متوجه مسوولان حکام و زمامداران . در صدر اسلام و زمان حاکمیت امیرالمومنین علیه السلام موارد فراوانی از این گونه برخوردها و تذکرها از ناحیه مردم عادی خطاب به شخص اول جامعه مشاهده شده است .
این پدیده اجتماعی دارای آثار و نتایج گسترده ای می باشد. « هر جامعه هنگامی عمر می کند که عوامل پیونددهنده افراد نهادها و بخش های آن که عبارت از عوامل ذهنی معنوی و فرهنگی است همچنان مقاوم و مستحکم باقی بماند و خللی شیرازه درونی آن را سست نکند. تواصی به ارزش ها هنجارها و معروف های جامعه و تناهی از زشتی ها کژی ها و منکرهای اجتماعی بر قوت و استحکام شیرازه و نظام باطنی و معنوی جامعه می افزاید و آن را از آسیب پذیری مصونیت می بخشد. بنابراین نظارت ملی و مراقبت عمومی شرط بقای موجودیت جامعه است . » (۱۱ ) با این مقدمه چند جمله از بیانات آن حضرت را درباره امر به معروف و نهی از منکر مرور می کنیم :
« فان الله سبحانه لم یلعن القرن الماضی بین ایدیکم الا لترکهم الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فلعن الله السفها لرکوب المعاصی و الحکما لترک التناه ی » (۱۲ ) .
همانا خدای سبحان مردم دوران گذشته را که پیش از شما بودند از رحمت خود دور نساخت جز برای آنکه امر به معروف را واگذاشتند و مردمان را از منکر باز نداشتند. پس خدا بی خبرانشان را به دلیل نافرمانی کردن و خردمندنشان را به دلیل مخالفت نکردن با گناه لعنت کرد.
طبق این فقره از بیانات حضرت رفتاری که دارای آثار اجتماعی است علاوه برفعل ترکش نیز موثراست بخصوص باتوجه به اینکه امربه معروف و نهی از منکر مقوله ای است که مربوط به گروهی می شود که از توانایی بیش تری نسبت به عموم مردم برخوردارند; یعنی علم آگاهی و قدرت تاثیرگذاری بر دیگران دارند. امر به معروف ونهی ازمنکر از جمله فروع دین اسلام و احکام مهمی است که کاملا جنبه اجتماعی و عمومی دارد. این حکم اگرچه برای یکایک مومنان الزام شرعی دارد و آنان را به عمل وامی دارد دیگران را نیز در عمل به احکام دین ملزم می کند و از تخلف باز می دارد. از این رو یک تکلیف و عبادت فردی محسوب می گردد.
اما فلسفه تشریع و نتیجه وجودی امر به معروف و نهی از منکر مربوط به کلیت جامعه و فضای حاکم بر آن است . بنابراین کسانی که به این دو کار اقدام می کنند در واقع دست به کنش اجتماعی زده اند که آثار آن در جامعه انعکاس خواهد داشت . بر همین منوال ترک این دو وظیفه نیز پیامدهایی در سطح جامعه خواهد داشت و خلاهایی پدید خواهد آورد. از این رو آن حضرت موکدا مردم را از ترک امر به معروف و نهی از منکر پرهیز می دهند و عواقب آن را گوشزد می نمایند :
« لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم » ;(۱۳ )
امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید تا بدترین شما حکمرانی تان را به دست نگیرند آنگاه دعا کنید و پذیرفته نشود.
حضرت علی علیه السلام در عبارت مزبور به تبعات کلان سیاسی و اجتماعی ترک این وظیفه مهم می پردازند و جبران ناپذیری آن را یادآوری می نمایند. اگر مردم نسبت به موقعیت اجتماعی خود و رفتار دیگران بی تفاوت بوده احساس مسوولیت نداشته باشند آنگاه که رفتارهای مزبور مسیر انحرافی بپیماید و هنجارشکنی و نقض قواعد اجتماعی رواج یابد بر اثر فقدان واکنش های نظارتی مناسب عادی گردند و در نهایت نقش ها و منزلت اجتماعی دگرگون گردد و موقعیت های حساس به نااهلان سپرده شود راه برای اصلاح مسدود خواهد شد و زمان برای ترسیم کاستی های جامعه از دست خواهد رفت . لذا تلاش و تقاضای مردم بی اثر خواهد ماند.
بنابراین حفاظت از سلامت فضای جامعه و جلوگیری از نقض مقررات پذیرفته شده آن وظیفه عموم افراد است و عواقب بی توجهی بدان دامنگیر همگان خواهد شد. در مقابل آنگاه که احساس مسوولیت اجتماعی فراگیر شود و یکایک اعضای جامعه نسبت به سرنوشت جامعه حساسیت داشته در جریانات اجتماعی موضع گیری کنند و رفتار مقتضی داشته باشند سلامت و صلابت ساختار جامعه محفوظ خواهد ماند ناهنجاری ها اصلاح می گردد و هنجارشکنان بر جای خود نشانده می شوند. امام علی علیه السلام درباره آثار اصلاحی امر به معروف و نتایج نهی از منکر چنین می فرمایند :
« فمن امر بالمعروف شد ظهور المومنین و من نهی عن المنکر ارغم انوف المنافقین » ;(۱۴ )
پس آن که به کار نیک واداشت پشت مومنان را استوار داشت و آن که از کار زشت منع نمود بینی منافقان را به خاک سود.
طبق این بیان رفتار هر یک از افراد دارای اثر و نتیجه اجتماعی است و با امر به معروف و نهی از منکر جماعت مومنان (ملتزمان به هنجارها و قوانین دین ) پرتوان و استوار و جمع منافقان (مخالفان و متخلفان از هنجارها) ضعیف و سرافکنده خواهند شد.
بنابراین از بیانات نهج البلاغه می توان چنین استنباط کرد که « امر به معروف » و « نهی از منکر » به عنوان دو تکلیف دینی از جمله عواملی هستند که در سرنوشت جامعه اسلامی صلاح و فساد و دگرگونی آن نقش عمده و تاثیر اساسی دارند.
۵ ـ رهبری و حاکمیت
رهبری و حاکمیت سیاسی از ارکان اصلی هر جامعه مدنی است که در تحولات و دگرگونی های آن نقش اساسی ایفا می نماید. اقتدار و اختیارات حاکم او را قادر می سازد تاثیر گسترده ای بر حرکت کلی جامعه و ابعاد آن بگذارد. اگر قدرت حاکم با پذیرش فکری و گرایش عاطفی همراه گردد توان تاثیرگذاری او بر جامعه به مراتب افزون می گردد. در این صورت اختیارات قانونی و پذیرفته شده حاکم با انقیاد و تبعیت عمومی همراه می گردد و آثار اجتماعی او را عمیق تر و وسیع تر می سازد. در نتیجه حاکم یا رهبر علاوه بر نقشی که از موضع رسمی و قانونی ایفا نموده و بر بخش های حکومتی جامعه (و به واسطه آنها بر کل جامعه ) اثر می گذارد مستقیما نیز توده مردم و اعضای جامعه را تحت تاثیر قرار داده جهت و مسیر اجتماعی آنان را هدایت و تعیین می نماید. از این رو قدرت و اقتدار سیاسی حکام در آثار مربوط به تغییرات اجتماعی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است . در کتاب استفان واگو چنین می خوانیم :
« سیاست به طور موثری در ایجاد تغییرات نقش دارد … سیاست در سطوح مختلف موجب تغییر در جامعه می شود . » (۱۵ )
در نهج البلاغه مطالب فراوانی درباره نقش رهبر و قدرت سیاسی درجریانات اجتماعی و سرنوشت جامعه بیان شده است . امام علیه السلام با تاکید بر اهمیت و ضرورت وجود حاکم در جامعه به بیان تاثیرات اجتماعی آن و کارکردها شرایط ویژگی ها و نوع روابط حاکم با گروه های گوناگون جامعه می پردازد. اینک برخی از این مطالب را تحت عناوین فرعی به بحث می گذاریم :
الف ـ اهمیت حاکم و حکومت
در نگاه نهج البلاغه حکام و جوامع به دلیل موقعیت و نقش ویژه ای که دارند خصوصیتی نمادین پیدا کرده اند و الگویی برای حرکت مردم می شوند :
« انما الناس مع الملوک » (۱۶ ) مردم آنجا روند که حاکمان روی آوردند .
الگوگیری مردم نه تنها به دلیل ویژگی نمادین حکام بلکه همچنین ناشی از خصلت فایده گرایی عموم آدمیان است که به دنبال جلب منافع خود حرکت اجتماعی و موضع گیری هایشان را تنظیم می نمایند. بنابراین قهرا مردم آنجا می روند که قدرت تصمیم گیری و تاثیرگذاری متمرکز باشد.
البته گروه های گوناگون مردم منافع خود را به اشکال گوناگون ارزیابی و تفسیر می کنند لیکن هیچ گروه و دسته نیست که به نحوی از انحا نیاز به حاکم و حکومت نداشته باشد. لذا آن حضرت می فرماید
(لابد للناس من امیر بر او فاجر » ; (۱۷ )
مردم را حاکمی باید نیکوکار یا جفاکار.
درعین حال ارزش واهمیت حاکم عادل مورد توجه و تمجید امام قرار گرفته و به برتری او در میان خلق خدا اشاره شده است :
« فاعلم ان افضل عبادالله امام عادل هدی و هدی فاقام سنه معلومه و امات بدعه مجهوله … و ان شرالناس عندالله امام جائر ضل به فامات سنه ماخوذه و احیی بدعه متروکه » ; (۱۸ ) بدان که فاضل ترین بندگان خدا امامی است دادگر هدایت شده و راهبر که سنتی را که شناخته است به پا دارد و بدعتی را که ناشناخته است بمیراند… و بدترین مردم نزد خدا امامی است ستمگر خود گمراه و موجب گمراهی کسی دیگر که سنت پذیرفته شده را بمیراند و بدعت واگذارده را زنده گرداند.
در این فقره نقش حاکم عادل و جائر بیان شده و نتیجه حاکمیت هر یک برای جامعه تشریح شده است . به همین دلیل حضرت امیرعلیه السلام بر حساسیت انتخاب رهبر صالح و خطرات حکومت جور تاکید و تاثیر شگرف تغییرات حکومتی بر ابعاد جامعه را گوشزد می نمایند و می فرمایند :
« اذا تغیر السلطان تغیر الزمان » ; (۱۹ ) چون اندیشه سلطان بازگردد زمانه دگرگون شود .
ایشان وقتی مالک اشتر را به حکومت مصر انتخاب می نمایند و به آن سامان می فرستند برای توجیه مصریان درباره اهیمت حکومت و ویژگی های حاکم چنین می نویسند :
« فلولا ذلک ما اکثرت تالیبکم و تانیبکم و جمعکم و تحریضکم و لترکتکم اذ ابیتم و ونیتم » ; (۲۰ )
اگر از حکومت اینان (معاویه و یارانش ) بر شما نمی ترسیدم شما را بر نمی انگیختم و سرزنشتان نمی کردم و به فراهم آمدنتان نمی خواندم … (و تحریک نمی کردم ) و آن هنگام که سر باز زدید و سستی کردید رهاتان می ساختم .
آن حضرت در این عبارت خطرات و مضرات حکومت نااهلان را برجسته کرده وبه عنوان علت تلاش وسعی خود برای جمع کردن مردم و متحد ساختن آنها (با وجود مشکلات فراوان آنها را) معرفی نموده است . بنابراین معلوم شود نوع حکومت و خط مشی حاکم دارای تاثیر ونقش عمده ای بر روند حرکت جامعه می باشد.
ب ـ وظایف حاکم و رهبر در قبال توده مردم
برای آنکه رهبر بتواند نقش خود را به خوبی ایفا کند باید در قبال عموم مردم و رعایای خود روابط و عملکردهایی داشته باشد که موجب دوری آنان ویا بروزنابسامانی درجامعه نگردد. برخی از این وظایف شامل روابط اجتماعی و برخی از زمره ارتباطات اخلاقی است . در نهج البلاغه تاکید بسیاری برحفظ رابطه نزدیک و مستقیم حاکم با مردم شده و پیامدهای اجتماعی قطع این رابطه بیان گردیده است . در نامه ۶۸ خطاب به یکی از والیان می نویسند :

« و لایکن لک الی الناس سفیر الا لسانک و لا حاجب الا وجهک » ; و جز زبانت پیامرسان و جز رویت دربان مردمان نباشد.
اگر مردم نتوانند با حاکم رابطه داشته باشند و مسائل خود را به او منعکس نمایند نسبت به او بی اعتماد می شوند و پیش داوری منفی پیدا خواهند کرد و قضاوت منصفانه ای درباره عملکرد او و اطمینان کافی برای همکاری و مشارکت اجتماعی نخواهند داشت . برای اجتناب از چنین خطری توصیه حضرت علی علیه السلام آن است که زمان دوری و یبت حاکم از میان مردم به طول نینجامد تا بدگمانی ها و سو ظن ها شکل نگیرد :
« فراوان خود را از رعیت پنهان نکن که پنهان شدن والیان از رعیت نمونه ای از تنگ خویی و کم اطلاعی در کارهاست . و نهان شدن از رعیت والیان را از دانستن آنچه بر آنان پوشیده است باز می دارد; پس کار بزرگ نزد آنان خرد به شمار آید و کار خرد بزرگ نماید زیبا زشت شود و زشت زیبا و باطل به لباس حق درآید . (۲۱ )
قطع ارتباط متقابل موجب بی اطلاعی حاکم از حقایق و رخدادهای جامعه و ناکامی او در اداره امور و استیفای حقوق و سو برداشت توده مردم می گردد. در نتیجه قضاوت های غیر واقعی باب می شود بستر تعاملات اجتماعی نظام سیاسی و بدنه جامعه متزلزل می گردد. در این صورت برنامه های اصلاحی و اجرایی دستگاه حاکم قرین توفیق نخواهد بود و با بی میلی و دلسردی مردم مواجه خواهد بود. از این رو توصیه می کنند که در چنین شرایطی تلاش حاکم بر رفع بدگمانی رعایا متمرکز گردد و با توجیه مردم و آماده سازی افکار عمومی مسیری مناسب برای اجرای برنامه ها و توفیق فعالیت ها فراهم شود :
« و ان ظنت الرعیه یک حیفا فاصحر لهم بعذرک » ;(۲۲ )
و اگر رعیت بر تو گمان ستم برد آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار از بدگمانی شان درآور که بدین رفتار نفس خود را به فرمان آورده باشی و با رعیت مدارا کرده حاجت خویش را برآورده و رعیت را به راه راست واداشته ای .
جالب توجه آن است که درشرایطی که بدگمانی در جامعه پدید آید و در بستر اجتماعی روابط سیاسی آلوده گردد وظیفه حاکم است که پاپیش نهد و با تواضع و از خودگذشتگی مشکلات را برطرف نماید. این گونه عملکرد علاوه بر نتایج مطلوب اجتماعی آثار مثبتی بر روحیه و شخصیت حاکم و رعایا خواهد داشت .
در فراز دیگری از نامه ۵۳ آن حضرت به مالک اشتر دستور می دهند که از موضع والی و حاکم خود به سراغ طبقات فرودست جامعه برود و به وارسی امور آنها بپردازد; زیرا آنان به حاکم دسترسی ندارند و علی رغم مشکلات فراوان بدون آنکه راهی برای حل آن داشته باشند در جامعه تحقیر می شوند. بنابراین اگر قرار باشد انسجام جامعه حفظ شود و گروه های گوناگون جامعه حول محور رهبر گرد آیند لازم است مسائل این قشر مورد توجه هیئت حاکم قرار گیرد :
« به کارهای کسانی که به تو دسترسی ندارند بنگر; آنان که در دیده ها خوارند و مردم خردشان می شمارند . » (۲۳ )
در صورتی که روابط حاکم با مردم این گونه باشد آنگاه حاکم می تواند محور اجتماع بوده و نقش اصلاحی خود را در جامعه به نحو مقبولی ایفا نماید.
۶ ـ انسجام اجتماعی
عامل دیگری که برای دگرگونی های اجتماعی در نهج البلاغه بر شمرده شده انسجام اجتماعی است . وحدت و تفرقه از جمله مفاهیمی هستند که بارها در بیانات امیرالمومنین علیه السلام آمده و آثار و نتایج هر یک توضیح داده شده است . همچنین مفاهیمی از قبیل الفت و ائتلاف جمع و اجتماع فرقه و تشتت اختلاف و تشعب و مانند آنها در همین زمینه به کار برده شده اند.
ازنظر آن حضرت انسجام و وحدت اعضای جامعه از جمله مهم ترین عواملی است که موفقیت آنها را تضمین نموده جامعه را به سوی رشد و تعالی به پیش می برد. از سوی دیگر تفرقه و پراکندگی دربسیاری از جوامع موجب زوال و انحطاط است . در خطبه قاصعه تحلیل جالبی از علل ظهور و سقوط تمدن های پیشین و نقش وحدت و تفرقه در این موضوع ارائه شده است :
« فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملا مجتمعه و الاهوا موتلفه و القلوب معتدله و الایدی مترادفه و السیوف متناصره و البصائر نافذه و العزائم واحده الم یکونوا اربابا فی اقطار الارضین و ملوکا علی رقاب العالمین فانظروا الی ما صارواالیه ف یآخر امورهم حین وقعت الفرقه و تشثت الالفه و اختلفت الکلمه و الافئده و تشعبوا مختلفین و تفرقوا متحاربین قد خلع الله عنهم لباس کرامته و سلبهم غضاره نعمته و بقی قصص اخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین » ; (۲۴ )
پس بنگرید چه سان می نمودند آنگاه که گروه ها فراهم بودند و همگان راه یک آرزو می پیمودندوراست وبا هم سازوار و دست ها یکدیگر را مددکار بود. شمشیرها به یاری هم آخته و دیده ها به یک سو دوخته و اراده ها درپی یک چیز تاخته آیا مهتران سراسر زمین نبودند و بر جهانیان پادشاهی نمی نمودند پس بنگرید که پایان کارشان به کجا کشید چون میانشان جدایی افتاد والفت به پراکندگی انجامید و سختی ها در دل هاشان گونه گون گردید. از هم جدا شدند و به حزب ها گراییدند و خدا لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد و نعمت فراخ خویش را از دستشان بدر کرد و داستان آنان میان شما ماند و آن را برای پند گیرندگان عبرت گردانید.
« فاذا تفکرتم فی تفاوت حالهم فالزموا کل امر لزمت العزه به شانهم و زاحت الاعدا له عنهم و مدت العافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم من الاجتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصی غ بها و اجتنبوا کل امر کسر فقرتهم و اوهن منتهم من تضاغن القلوب و تشاحن الصدور و تدابر النفوس و تخاذل الاید ی » ; (۲۵ )
و چون در خوشبختی و بدبختی شان اندیشیدید آن را عهده دار شوید که عزیزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند و زمان بی گزندی شان را به درازا کشاند و با عافیت از نعمت برخوردار و پیوند رشته بزرگواری با آنان استوار ساخت و آن از پراکندگی دوری نمودن و به ساز فردی روی آوردن بود و بپرهیزید از هر کاری که پشت آنان را شکست و نیرویشان را گسست ; چون کینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن .
تحلیل فوق کاملا مبتنی بر عوامل اجتماعی است و نیازی به تفسیر و توضیح بیشتر ندارد. روشن است که انسجام یگانگی و اتحاد مردم یک جامعه اسباب حرکت آنها به سمت هدف های مطلوب است و موجب رشد جامعه گردد در حالی که تفرق ناهماهنگی و اختلاف درونی جامعه موجب می شود قدرت و قوام جامعه دچار تزلزل گردد و امتیازات موجود از دست برود.
امیرالمومنین علیه السلام با تکیه بر همین اصل مردم جامعه خود را توبیخ می کند و شکست آنان را علی رغم برخورداری از رهبر صالح و پذیرش ارزش های دینی پیش بینی می نماید : « به خدا سوگند می بینم که این مردم به زودی بر شما چیره می شوند. آنان بر باطل خود فراهم اندو شما درحق خود پراکنده ; شماامام برحق خود را نافرمانی می کنید و آنان در باطل پیرو امام خویش اند » .
طبق این عبارت اهمیت وحدت و انسجام اجتماعی در تغییر سرنوشت جامعه حتی از رهبری و ارزش های دینی هم بالاتر است و در شرایطی که جامعه از انسجام درونی برخوردار نیست حتی رهبری بزرگ مردی چون امام علی علیه السلام هم کارساز نخواهد بود. در موارد دیگر آن حضرت صریحا همدلی و انسجام اعضای جامعه را موجب قدرتمندی و توفیق آنان می شمارد و جمعیت کثیر آنها را در صورتی که همراه با هماهنگی نباشد بی اثر و خالی از فایده تلقی می کنند.
ایشان در خطبه ۱۴۶ درباره موفقیت اعراب صدر اسلام می فرمایند :
« عرب امروز اگر چه در شمار اندک اند اما با یکدلی و یک سخنی در اسلام نیرومند و بسیارند » .
در خطبه ۱۱۹ نیز می فرمایند :
« سودی ندارد که شما در شمار بسیارید مادام که دل با یکدیگر ندارید » .
براساس خطبه ۱۱۹ از نظر امیرالمومنین علیه السلام تاثیر انسجام اجتماعی و اتحاد اعضای جامعه و متقابلا اختلاف و عدم انسجام مردم تا جایی است که کمیت افراد و کثرت جمعیت بدون برخورداری از این خصوصیت بی اثر خواهد ماند و حتی رهبر و حاکم توانمند نیز در شرایطی که جامعه از همدلی برخوردار نبوده دچار تفرق باشد و به یگانگی نرسد امکان اقدامی اساسی در تحول جامعه نخواهد داشت .
پی نوشت ها :
۱۱ ـ مسائل جامعه شناسی از دیدگاه امام علی علیه السلام هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه ۱۳۷۲ ص ۱۷۵ ـ۱۷۶
۱۲ و۱۳ ـ خطبه ۱۹۲ ; نامه ۴۷
۱۴ ـ حکمت ۲۰۸
۱۵ ـ استفان واگو درآمدی به تئوریها و مدلهای تغییرات اجتماعی ترجمه غروی زاد ص ۱۳۳ ـ۱۳۴
۱۶ ـ و۱۷ ـ خطبه ۲۱۰ ; خطبه ۴۰
۱۸ و۱۹ ـ خطبه ۱۶۴ ; نامه ۳۳
۲۰ و ۲۱ ـ نامه ۶۲ ; نامه ۵۳
۲۲ و۲۳ ـ نامه ۲۲ ; نامه ۵۳
۲۴ و ۲۵ ـ خطبه ۱۹۲
سید ضیا هاشمی
فصلنامه معرفت شماره ۲۱
در نگاه نهج البلاغه حکام و جوامع به دلیل موقعیت و نقش ویزه ای که دارند خصوصیتی نمادین پیدا کرده اند و الگویی برای حرکت مردم می شوند
برای آنکه رهبر بتواند نقش خودرا به خوبی ایفا کند باید در قبال عموم مردم و رعایای خود روابط و عملکردهایی داشته باشد که موجب دوری آنان و یا بروز نابسامانی در جامعه نگردد

—————————————————————————

 دانلود فایل ۷۸KB