مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

آداب امر به معروف و نهى از منکر (۱)

آداب امر به معروف و نهى از منکر (1)

“امر به معروف و نهى از منکر بزرگترین محور دین و مسئله مهمى است که براى آن ، خداوند تمام پیامبران را برانگیخت.”

چنانکه اگر بساط امر به معروف و نهى از منکر بر چیده و از نظر عملى و علمى مهمل گذارده شده بود، نبوت بیهوده مى گشت و دیانت نابود مى شود، سستى و گمراهى و جهل و فساد همه را فرا مى گرفت ، کج اندیشى فراگیر مى شد و شهرها ویران و مردمان هلاک مى گشتند و هر چند آن واقعه اى که از آن بیم داریم ، واقع مى شد اما چه بسا مردم تا روز قیامت از هلاک خود آگاه نمى شدند، بنابراین ؛ انا للّه و انا الیه راجعون ، زیرا از نظر علمى و علمى آثار این محور نابود شده و حقیقت و نشانه اش محو گردیده و نیرنگ آدمیان بر دلها چیره شده و مراقبت خداوند از دلها رخت بربسته و مردم در پیروى از مردم از هوى و هوس همچون چهارپایان افسار گسیخته شده اند و مؤمن راستین که ملامت کننده اى او را از راه خدا باز ندارد، در پهناى گیتى کمیاب گشته است . پس هر که در جبران این سستى و پر کردن این شکاف تلاش بکند، یا در عمل عهده دار آن شود و یا اقدام در اجراى آن کند، با این هدف که این سنت از میان رفته را بازسازى کند و بر آن اهتمام بورزد و در راه زنده کردن آن دامن همت بر کمر زند، چنین شخصى از میان مردم براى احیاى سنتى که سرانجام روزگار به نابودى آن انجامیده ، از خود گذشتگى کرده و مصمم به تقربى شده که تمام مراتب قرب در برابر آن ناچیز است ، و اکنون ما آگاهى و اطلاع از آن را در چهار باب شرح مى دهیم :
باب اول در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منکر.
باب دوم در ارکان و شرایط امر به معروف و نهى از منکر.
باب سوم در موارد انجام آن و بیان منکراتى که عادت معمول شده است .
باب چهارم در امر به معروف و نهى از منکر فرمانروایان .

باب اول : در وجوب و فضیلت امر به معروف و نهى از منکر و نکوهش ترک آنها
دلیل به این مطلب ، بعد از اجماع امت اسلامى و عنایت عقلهاى سالم بر آن ، آیات و اخبار و آثار وارد شده است .
اما آیات ، قول خداى تعالى : (وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ.)
(۱) در آیه فوق به طور وضوح ، وجوب آمده است ، زیرا کلمه (والتکن ) امر است و ظاهر امر ایجاب است و در این آیه توضیحى است مبنى بر این که رستگارى منوط بر آن است ، زیرا به طور حصر بیان کرده و فرموده است : ( و اولئک هم المفلحون .) و نیز در آیه آمده است که این عمل واجب کفایى است نه واجب عینى ، زیرا وقتى که گروهى اقدام کردند، از دیگران ساقط مى گردد، چون نفرموده است که همگى امر به معروف کنید، بلکه فرموده است : (باید جمعى از میان شما دعوت به نیکى کنند.) بنابراین هرگاه یک فرد و یا جمعى اقدام کنند، تکلیف از دیگران برداشته شده و رستگارى از آن کسانى خواهد بود که امر به معروف کرده اند ولى اگر تمام مردم از آن خوددارى کنند ناگزیر گناه متوجه تمام کسانى است که توانایى انجام آن را داشته اند.
خداى تعالى فرموده است : (لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّهٌ قَائِمَهٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ ، یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ. ) (۲)
در این آیه خداى متعال صالح بودن آنان را به صرف داشتن ایمان به خدا و روز واپسین گواهى نکرده است ، بلکه امر به معروف و نهى از منکر را نیز بر آن افزوده است .
خداى تعالى فرموده است : (وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاهَ. ) (۳)
مؤمنان را به انجام امر به معروف وصف کرده است . پس کسى که امر به معروف را ترک کند از جمع مؤمنان توصیف شده در این آیه خارج است .
خداى تعالى فرموده است : (لُعِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى لِسَانِ دَاوُدَ وَعِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ ذَلِکَ بِمَا عَصَوْا وَکَانُوا یَعْتَدُونَ ، کَانُوا لا یَتَنَاهَوْنَ عَنْ مُنْکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَفْعَلُونَ. ) (۴)
این نهایت سرزنش است ، زیرا آنان را به علت ترک (نهى از منکر) سزاوار لعن و نفرین دانسته است .
و خداى تعالى فرموده است : (ُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ. ) (۵)که این سخن دلیل بر فضیلت امر به معروف است ، زیرا بیانگر آن است که ایشان بدان وسیله بهترین امت بودند.
و خداى تعالى فرماید: فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُوا بِهِ أَنْجَیْنَا الَّذِینَ یَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِیسٍ بِمَا کَانُوا یَفْسُقُونَ. ) (۶)
به این ترتیب بیان کرده است که ایشان به دلیل نهى از بدى نجات یافتند. و این خود نیز دلیل بر وجوب (نهى از منکر) است .
خداى تعالى فرموده است : (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الأمُورِ. ) (۷)
در این آیه خداى متعال ، امر به معروف و نهى از منکر را در شمار صفات نیکان و مؤ منان ، با نماز و زکات برابر کرده است .
خداى تعالى فرماید: (وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلا تَعَاوَنُوا عَلَى الإثْمِ وَالْعُدْوَانِ.) (۸)
این دستور قاطعى است ، و معناى تعاون ، واداشتن دیگران به یارى رساندن به امر خیر و هموار کردن راه خیر و مسدود کردن راه هاى شر و تجاوز، در حد امکان است .
خداى تعالى فرموده است : (لَوْلا یَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِیُّونَ وَالأحْبَارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الإثْمَ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَصْنَعُونَ. ) (۹)
خداوند در این آیه بیان کرده است که آنان به دلیل ترک نهى از منکر، گناه کرده اند.
خداى تعالى فرموده : (فَلَوْلا کَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الأرْضِ إِلا قَلِیلا مِمَّنْ أَنْجَیْنَا…) (۱۰)
در این آیه خداوند بیان داشته است که همه آنان را، به جز اندکى که از فساد در روى زمین جلوگیرى مى کردند، هلاک کرده است.
و خداى تعالى فرموده است : (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ. ) (۱۱)
این مطلب همان امر به معروف به پدر و مادر و خویشاوندان است .
خداى تعالى فرماید: (لا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَهٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَیْنَ النَّاسِ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاهِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا. ) (۱۲)
و خداى تعالى فرموده است : (وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا) (۱۳)
اصلاح همان جلوگیرى از تجاوز و بازگرداندن به طاعت خداست ، و اگر متجاوز برنگشت ، خداوند دستور به مبارزه با او را داده و فرموده است : (فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ. ) (۱۴)
و این همان نهى از منکر است .
اما اخبار: از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: (هیچ گروهى نیستند که مرتکب گناهى شوند و در میان ایشان کسى باشد که بتواند آنها را نهى از منکر کند و نکند، مگر این که بزودى خداوند همه آنها را به عذابى از جانب خود گرفتار مى سازد.)(۱۵)
از ابوثعلبه خشنى نقل کرده اند که وى از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره تفسیر این آیه مبارکه پرسید: (لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم .) (۱۶)
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مى فرماید: (اى ابوثعلبه ، امر به معروف و نهى از منکر کن و هرگاه دیدى که مردم به دنبال حرص و آز هستند و از هواى نفس پیروى مى کنند و دنیا را برگزیده اند و هر صاحب نظرى ، فریفته نظر خویش ‍ است ، مواظب خودت باش و توده مردم را رها کن ، زیرا در پى شما آشوبهایى مانند پاره هاى تیره شب است ، کسى که در آن اوقات به دست آویزى همچون دست آویز شما چنگ زند، اجر و مزد پنجاه تن از شما را دارد. گفتند: یا رسول اللّه ، آیا اجر پنجاه تن از آن مردم را؟ فرمود: بلکه از شما را که نیکوکارى را یارى مى کند در حالى که آنها نمى کنند.) (۱۷)
از ابن مسعود درباره تفسیر این آیه پرسیدند، او گفت : اینک زمان تفسیر آن نیست ، امروز متن آیه قابل قبول است و لیکن نزدیک است که زمان تفسیر آن فرا رسد؛ آن وقت شما امر به معروف مى کنید، با شما چنین و چنان عمل مى کنند و سخن مى گویید، کسى از شما نمى پذیرد، در آن زمان است که (باید به خود بپردازید و هنگامى که شما هدایت یافتید، گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.) (۱۸)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (باید امر به معروف و نهى از منکر کنید اگر نه خداوند بدکاران شما را به شما مسلط مى کند و از آن پس نیکان شما هر چه دعا مى کنند، مستجاب نمى شود.) (۱۹) مقصود این است که هیبت و شکوه آنان در نظر اشرار از بین مى رود در نتیجه اهمیتى به آنها نمى دهند و از آنها نمى ترسند.
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (اى مردم ! خداى تعالى مى فرماید: اى مردم ! باید امر به معروف و نهى از منکر کنید، پیش از آن که دعا کنید و مستجاب نشود.) (۲۰)
آن حضرت مى فرماید: (کارهاى نیک در برابر جهاد در راه خدا به قدر آب دهان انداختن در دریایى ژرف است ، و تمام اعمال نیکو و جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهى از منکر بیش از آب دهان در برابر اقیانوسى ژرف نمى باشد.) (۲۱)
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (همانا خداى تعالى از بنده مى پرسد: چه باعث شد که منکر را دیدى و نهى از منکر نکردى ؟ هرگاه خداوند دلیلى را به بنده اش تلقین کند، مى گوید: پروردگارا! به تو اعتماد ورزیدم و از مردم فاصله گرفتم .)(۲۲)
آن حضرت فرمود: (مبادا میان معابر و بر رهگذرها بنشینید، گفتند: ما ناگزیر از نشستنیم ، زیرا رهگذرها انجمن ماست و در آنجاها گفتگو مى کنیم . فرمود: اگر نمى خواهید این مکانها را ترک کنید پس حق آن را ادا کنید، عرض کردند: حق راه چیست ؟ فرمود: چشم پوشیدن (از نامحرم ) و آزار نرساندن (به مردم ) و جواب سلام (دیگران ) را دادن و امر به معروف و نهى از منکر.)(۲۳)
پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (تمام سخنان فرزند آدم به زیان اوست نه به سود او، جز امر به معروف یا نهى از منکر و ذکر خدا.)(۲۴)
آن حضرت فرمود: (همانا خداوند خواص را به واسطه گناهان عامه مردم عذاب نمى کند مگر این که منکرى بین آنها ظاهر شود در حالى که خواص ‍ مى توانند نهى از منکر بکنند ولى نکنند.)(۲۵)
ابوامامه باهلى از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است که فرمود: (چگونه خواهید بود وقتى که زنان شما سرکشى کنند و جوانانتان فاسق شوند و شما جهاد را ترک کنید؟ عرض کردند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى شدنى است ؟ فرمود: آرى ، به خدایى که جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، پرسیدند: یا رسول اللّه ، بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى که امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ عرض کردند: یا رسول اللّه ، مگر چنان چیزى مى شود؟ فرمود: آرى ، قسم به آن جان من در دست اوست ، بدتر از آن خواهد شد، عرض کردند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهید بود وقتى که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید؟ گفتند: یا رسول اللّه آیا چنین چیزى ممکن است ؟ فرمود: آرى سوگند به آن که جان من در اختیار اوست بدتر از آن خواهد شد، گفتند: بدتر از آن چیست ؟ فرمود: چگونه خواهد بود وقتى که امر به منکر و نهى از معروف کنید، گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى مى شود؟ فرمود: آرى قسم به خدایى که جان من در دست اوست ، بدتر از آن هم خواهد شد، خداى تعالى مى فرماید: به ذات مقدسم سوگند خورده ام آنان را به آشوبى گرفتار سازم که شخص بردبار هم سرگردان بماند.)(۲۶)
عکرمه از ابن عباس نقل کرده که گفت : (رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده : مبادا نزد مردى بایستید که مظلومى را مى کشد، زیرا لعنت خدا بر کسى نازل مى شود که در آن وقت حاضر باشد و از او دفاع نکند.) (۲۷)
رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (سزاوار نیست براى کسى که در جایى شاهد حقى باشد مگر این که آن حق را بازگو کند زیرا گفتن حق نه باعث جلو آمدن اجل او مى شود و نه هرگز او را از روزى حتمى خود محروم مى سازد.)(۲۸)
این دو حدیث دلیل آن است که ورود به خانه هاى ظالمان و فاسقان جایز نیست و حضور در جاهایى که منکر را در آنها مى بیند و توان از بین بردن آن را ندارد روا نمى باشد، زیرا فرموده است بر کسى که در این قبیل جاها حاضر باشد لعنت خدا نازل مى شود، و مشاهده منکر در جایى که نیازى به رفتن وى نبوده ، با این بهانه که قدرت جلوگیرى نداشته جایز نیست ، از این رو جمعى از گذشتگان گوشه گیرى را برگزیدند به آن دلیل که منکر را در بازارها و جشنها و انجمن ها مى دیدند در حالى که نمى توانستند جلوگیرى کنند و این امر خود دورى از مردم را مى طلبید.
ابن مسعود مى گوید: رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: (خداوند هیچ پیامبرى را مبعوث نکرده مگر آن که یارانى داشته است ، آن پیامبر تا وقتى که خدا مى خواست بین ایشان مى ماند و در میان آنها به کتاب خدا و فرمان او عمل مى کرد، تا خداوند پیامبرش را از دنیا مى برد، آن یاران به کتاب خدا و فرمان او و سنت پیامبرش عمل مى کردند و چون آنان منقرض مى شدند، پس از آنها گروهى بالاى منبرها مى رفتند آنچه مى دانستند مى گفتند و آنچه را بد مى دانستند خود عمل مى کردند، پس هرگاه چنان زمانى را درک کردید، بر هر مؤمنى لازم است که با دستش جهاد و مبارزه کند، اگر نتوانست با زبانش و اگر با زبان هم نتوانست پس به قلبش (ناراحت شود)؛ اسلام چیزى جز این نیست .) (۲۹)
ابن مسعود مى گوید: مردم روستایى مرتکب گناه مى شدند و چهار نفر بودند که نهى از منکر مى کردند یکى از آنها به پا خاست و گفت : شما چنین و چنان مى کنید و شروع کرد به نهى از منکر و بازگو کردن عمل زشتى که مرتکب مى شدند و آنها جواد رد مى دادند و از کارهاى خود دست بر نمى داشتند، در نتیجه یکدیگر را دشنام مى دادند، و او به مبارزه با آنها برخاست و آنها بر او غالب شدند.
پس کناره گیرى کرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منکر کردم اطاعت نکردند، دشنام دادم ، آنها هم مرا دشنام دادند با آنها جنگیدم بر من غالب شدند، آنگاه به راه خود رفت ، سپس دیگرى قیام کرد و آنها را نهى از منکر نمود، اطاعت نکردند، پس به آنها دشنام داد، آنها نیز او را دشنام دادند، در نتیجه گوشه گیرى کرد و گفت : خدایا! من آنها را نهى از منکر کردم ، اطاعت نکردند و دشنام دادم ، آنها نیز مرا دشنام دادند و اگر با ایشان مى جنگیدم بر من غالب مى شدند، آنگاه سومین نفر قیام کرد و آنها را نهى از منکر نمود و آنها اطاعت نکردند و او از ایشان کناره گرفت و گفت : پروردگارا! من آنها را نهى از منکر کردم ولى آنها از من اطاعت نکردند و اگر دشنام مى دادم ، آنها نیز به من دشنام مى دادند و اگر مبارزه مى کردم بر من غالب مى شدند و بعد به راه خود رفت ، سپس چهارمى قیام کرد و گفت : خداوندا! اگر من آنها را نهى از منکر مى کردم نافرمانى مى کردند و اگر دشنام مى دادم ، دشنام مى دادند و اگر با آنها مى جنگیدم بر من غالب بودند و بعد رفت . ابن مسعود مى گوید: از میان شما نظیر این چهارمین نفر، با وجود این که مقام او پست تر از همه بود، نیز کم است !
ابن عباس مى گوید: (به رسول خدا عرض شد: آیا مردم قریه اى که در میان آنها افراد صالح وجود دارند، هلاک مى شوند؟ فرمود: آرى ، گفتند: چرا یا رسول اللّه ؟ فرمود: به دلیل این که گنهکاران را مى بینند و در برابر نافرمانیهاى خداى عزوجل ساکت مى مانند.) (۳۰)

فصل :
مى گویم :
از طریق خاصه (شیعه ) روایتى از امام باقر (علیه السّلام) در کافى آمده است که مى فرماید: (در آخر الزمان گروهى مورد اطاعت دیگرانند که در میان آنها عده اى نوخاستگان نادان ریا مى ورزند و به زهد و عبادت خودنمایى مى کنند. امر به معروف و نهى از منکر را واجب نمى دانند مگر وقتى که ایمن از ضرر باشند و براى یافتن راه هاى جواز و بهانه در پى لغزشها و عمل نادرست دانشمندان هستند. تا وقتى که به نماز و روزه رو مى آورند که به جان و مالشان صدمه اى نزند و اگر نماز به فعالیتهاى مالى و بدنى آنها ضرر داشته باشد به یقین آن را ترک مى گویند همان طور که بالاترین و ارزنده ترین واجبات را ترک کرده اند، زیرا امر به معروف و نهى از منکر واجب بزرگى است که بدان وسیله تمام واجبات انجام مى گیرد، آن وقت است که خشم خداى تعالى بر ایشان کامل مى شود و عذابش همه را فرا مى گیرد و در نتیجه نیکان ، در سراى تبهکاران و خردسالان ، در خانه بزرگسالان از بین مى روند.
براستى که امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران و روش صالحان است واجبى است بزرگ که بدان وسیله تمام واجبات به پا داشته مى شود و راه هاى دین از بدعتها و انحرافها ایمن مى گردد و کسبها حلال مى شود و حقوق مردم بازگردانده مى شود و زمین آباد مى گردد و از ستمگران انتقام گرفته مى شود و امور دین و دنیا راست مى گردد. بنابراین با دلهایتان نهى از منکر کنید و با زبانتان بگویید و به پیشانى (بدکاران ) بزنید و در راه خدا از ملامت ملامتگران نترسید. اگر پند گرفتند و به راه حق بازگشتند، ایرادى بر ایشان نیست ، (بلکه ایراد و مجازات بر کسانى است که به مردم ستم مى کنند و در زمین به ناحق ظلم روا مى دارند، براى آنها عذاب دردناکى است .)(۳۱) و اگر پند نگرفتند و به راه حق بازنگشتند به تن خود با ایشان مبارزه کنید و با قلبتان از آنها خشمگین باشید. (اما) در پى قدرت و جستجوى ثروت و براى پیروزى بر ایشان ، بر آنان ستم روا مدارید تا تسلیم فرمان خدا شوند و در خط طاعت در آیند. خداى تعالى به حضرت شعیب پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) وحى کرد که صد هزار از قوم تو را هلاک مى کنم ؛ چهل هزار از بدکاران و شصت هزار از نیکان ایشان را، شعیب (علیه السّلام) عرض کرد: پروردگارا! این گروه بدکاران به جاى خود، اما نیکان را چرا؟ خداى تعالى خطاب فرمود: چون ایشان گنهکاران را به حال خود گذاشتند و آنان را از کار زشتشان باز نداشتند و به سبب خشم من خشمگین نشدند.)(۳۲)
از امام صادق (علیه السّلام) است که فرمود: (قداست ندارد آن امتى که در میان آنها حق ضعیف از قوى بدون نگرانى و رنج باز ستانده نشود.)(۳۳)
از ابوالحسن (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: (یا باید امر به معروف و نهى از منکر کنید و یا آن که بدهاى شما بر شما گمارده مى شوند، پس ‍ نیکان شما دعا مى کنند و دعایشان مستجاب نمى گردد.)(۳۴)
از امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) نقل شده است : (واى بر گروهى که اطاعت خدا را در امر به معروف و نهى از منکر نمى کنند.)(۳۵)
از امام باقر (علیه السّلام) است که فرمود: (بد مردمانى هستند آن مردمى که امر به معروف و نهى از منکر را عیب مى دانند.)(۳۶)
از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) نقل شده است که حمد و ثناى خدا را به جا آورد و گفت : (بارى کسانى که پیش از شما بودند، به سبب گناهانى که مرتکب مى شدند و عالمان دینى و دانشمندان مسیحى آنان را نهى از منکر نکردند، هلاک شدند و چون در گناهان خود پایدار ماندند و علماى دینى و دانشمندان آنان را از آن رفتار منع نکردند، عذابها بر ایشان فرو ریخت . بنابراین شما امر به معروف و نهى از منکر کنید و بدانید که امر به معروف و نهى از منکر هرگز اجل را نزدیک و روزى را قطع نمى کند، زیرا آنچه خداوند مقرر فرموده همچون قطره اى باران از آسمان به زمین فرود مى آید و به هر کسى به مقدار زیاد یا کم که خدا مقدر کرده است ، مى رسد، پس اگر به کسى از شما مصیبتى در خانواده یا مال و یا جانتان رسید یا آن که از برادر مسلمانى درباره خانواده یا مال و یا جانتان خشونتى (۳۷) دیدید، نباید نسبت به او برآشفته شوید، زیرا که فرد مسلمان تا وقتى که مرتکب عمل پستى نشده از خیانت دور است ؛ عملى که هرگاه بین مردم فاش شود شرم مى کند و فرومایگان اصرار به نشر آنها دارند مانند قمارباز برنده اى که در نخستین موفقیت از تیر بازیش انتظار جلب منفعت و دفع ضرر دارد، همچنین شخص مسلمانى که از خیانت دور است ، از خداى تعالى یکى از دو نیکى را انتظار دارد؛ یا دعوت حق را لبیک مى گوید که آنچه نزد خداست براى او بهتر است و یا روزى خدا را مى خواهید براى این که داراى خانواده و ثروت شود و دیانت و شخصیت داشته باشد، زیرا مال و اولاد زراعت دنیا و عمل صالح زراعت آخرت است و گاهى خداوند هر دوى آنها را براى مردمانى فراهم مى آورد.)(۳۸)
از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که فرمود: (خداوند دو فرشته به سوى مردم شهرى ، فرستاد تا آن شهر را بر سر مردمش خراب کنند، وقتى که فرشتگان به آن شهر رسیدند، مردى را در حال دعا و تضرع دیدند، یکى از فرشتگان به رفیقش گفت : آیا این شخص را نمى بینى که دعا مى کند؟ او گفت : مى بینم ، اما دستور پروردگارم اجرا مى کنم . آن فرشته گفت : اما من دست به کارى نمى زنم بلکه نزد پروردگارم بر مى گردم . و به درگاه خداوند بازگشت و عرض کرد: پروردگارا! من به آن شهر رسیدم و فلان بنده تو را دیدم که به درگاه تو دعا مى کند و مى نالد. خداوند فرمود: برو و دستورى را که داده بودم اجرا کن ، زیرا او مردى است که هرگز چهره اش را به سبب معصیت من درهم نکشیده است .)(۳۹)
از آن حضرت نقل شده است که (مردى از قبیله خثعم نزد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه ، بالاترین چیز در اسلام چیست ؟ فرمود: ایمان به خدا عرض کرد: پس از ایمان چیست ؟ فرمود: صله رحم ، گفت : بعد از آن چیست؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منکر، آن مرد پرسید: حال کدام عمل نزد مبغوض تر است ؟ فرمود: شرک به خدا، عرض کرد: بعد از آن چیست ؟ فرمود: قطع رحم ، عرض کرد: بعد از قطع رحم ، چیست ؟ فرمود: امر به معروف و نهى از منکر.)(۴۰)
از آن حضرت است که مى گوید: (امیرالمؤ منین (علیه السّلام) فرموده است : رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به ما امر فرمود تا با گنهکاران با چهره درهم کشیده برخورد کنیم .)(۴۱)
از آن حضرت نقل شده است که فرمود: (امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق از آفریده هاى خدایند؛ هر کس آنها را یارى کند، خداوند او را عزیز گرداند و هر که آنها را خوار کند، خداوند او را خوار سازد.)(۴۲)
از آن حضرت نقل شده است : (که هرگاه بر جمعى مى گذشت که با هم در ستیز بودند، از آنها نمى گذشت مگر آن که سه مرتبه با صداى بلند مى فرمود: از خدا بترسید.)(۴۳)
از ابوالحسن الرضا (علیه السّلام) است که فرمود: (رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) مى فرمود: هرگاه امتم امر به معروف و نهى از منکر را به یکدیگر واگذارند باید به خداوند اعلام جنگ کنند.)(۴۴)
از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که مى گوید: پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: چگونه خواهید بود زمانى که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ عرض شد: یا رسول اللّه ، آیا چنین زمانى خواهد بود؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى که امر به منکر کند و نهى از معروف ؟ گفتند: یا رسول اللّه ، آیا چنین چیزى خواهد شد؟ فرمود: آرى ، و بدتر از آن هم خواهد شد، چگونه خواهید بود وقتى که منکر را معروف و معروف را منکر ببینید.)(۴۵)
از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده است : (همانا خداوند مؤمن ضعیف بى دین را دشمن مى دارد، عرض شد: مؤمنى که بى دین باشد، چگونه مؤمن است ؟ فرمود: آن که نهى از منکر نمى کند.)(۴۶)
در کتاب تهذیب از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است ، به گروهى از یارانش فرمود: (بر من لازم است که بى گناهان شما را به جرم مبتلایانتان مؤاخذه کنم ، چگونه بر من لازم نباشد در حالى که شما از زشتکارى کسى مطلع مى شوید و بر او اعتراض نمى کنید، از او فاصله ، نمى گیرید و او را نمى آزارید تا آن عمل را ترک کند.)(۴۷)
امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در پایان گفتارى فرمود: (هر کس نهى از منکر را با قلب ، دست و زبانش ترک کند، مرده اى در بین زنده هاست .) (۴۸)
غزالى این سخن امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را در بخش آثار به حذیفه نسبت داده و در همانجا از على (علیه السّلام) نقل شده است (۴۹) که فرمود: (نخستین چیزى که باعث غلبه و پیروزى شما مى شود؛ جهاد با دست ، سپس جهاد با زبان و پس از آن جهاد با دلهایتان است که اگر به دل هم امر به معروف و نهى از منکر نشود، آن دل واژگونه و زیر و رو خواهد شد.) (۵۰)

پی نوشت ها:
۱- آل عمران / ۱۰۴: باید از میان شما جمعى دعوت به نیکى کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند و آنها رستگارانند.
۲- آل عمران / ۱۱۳ و ۱۱۴: آنها همه یکسان نیستند، از اهل کتاب جمعیتى هستند که قیام (به حق و ایمان) مى کنند و پیوسته در اوقات شب آیات خدا را مى خوانند در حالى که سجده مى کنند به خدا و روز دیگر ایمان مى آورند، امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و در انجام کارهاى نیک بر یکدیگر سبقت مى گیرند و آنها از صالحانند.
۳- توبه / ۷۱: مردان و زنان با ایمان ولى (یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهى از منکر مى کنند و نماز را بر پا مى دارند.
۴- مائده / ۷۸ و ۷۹: آنها که از بنى اسرائیل کافر شدند، بر زبان داوود و عیسى بن مریم لعن شدند، این به سبب آن بود که گناه و تجاوز مى کردند، آنها از اعمال زشتى که انجام مى دادند یکدیگر را نهى نمى کردند چه بدکارى انجام مى دادند.
۵- آل عمران / ۱۱۰: شما بهترین امتى بودید که به سود انسانها آفریده شدید، زیرا امر به معروف و نهى از منکر مى کنید.
۶- اعراف / ۱۶۵: اما هنگامى که تذکراتى را که به آنها داده شده بود فراموش کردند، نهى کنندگان از بدى را رهایى بخشیدیم و آنها را که ستم کردند به عذاب شدیدى به سبب نافرمانیشان گرفتار ساختیم .
۷- حج / ۴۱: یاران خدا کسانى هستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا مى دارند و زکات را ادا مى کنند و امر به معروف و نهى از منکر مى نمایند.
۸- مائده / ۲: در راه نیکى و پرهیزگارى با هم تعاون کنید و (هرگز) در راه گناه و تعدى ، همکارى ننمایید.
۹- مائده / ۶۳: چرا دانشمندان نصارا و علماى یهود آنها را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام نهى نمى کنند؟ چه زشت است عملى که انجام مى دهند.
۱۰- هود / ۱۱۶: چرا در قرون (و اقوام ) قبل از شما دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند، مگر اندکى از آنها که نجاتشان دادیم .
۱۱- نساء / ۱۳۵: اى کسانى که ایمان آورده اید کاملا قیام به عدالت کنید، براى خدا گواهى دهید، اگر چه (این گواهى ) به زیان خود شما یا پدر و مادر یا نزدیکان شما بوده باشد.
۱۲- نساء / ۱۱۴: در بسیارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه ) آنها خیر و سودى نیست مگر کسى که (به این وسیله ) امر به کمک به دیگران یا کار نیک یا اصلاح در میان مردم کند، و هر کس براى خشنودى پروردگار چنین کند، پاداش بزرگى به او خواهیم داد.
۱۳- حجرات / ۹: هرگاه دو گروه از مؤ منان باهم به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید.
۱۴- حجرات / ۹: و اگر یکى از آنها بر دیگران تجاوز کند یا طایفه ظلم پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد.
۱۵- این حدیث را ابوداوود، در ج ۲، ص ۴۳۶ کتاب خود و ابن ماجه و ابن حیان – به طورى که در ( الجامع الصغیر ) آمده – به سنن حسن آورده اند.
۱۶- مائده / ۱۰۵: هنگامى که شما هدایت یافتید گمراهى کسانى که گمراه شده اند به شما زیانى نمى رساند.
۱۷- این حدیث را ابن ماجه به شماره ۴۰۱۴، ( کتاب الفتن ) نقل کرده است .
۱۸- این حدیث را عبد بن حمید و سعید بن منصور – به طورى که در ( درالمنثور، ج ۲، ص ۳۳۹ آمده – از وى نقل کرده است .
۱۹- این حدیث را طبرانى در ( الاوسط ) و بزاز از ابوهریره – به طورى که در ( مجمع الزوائد، ) ج ۷، ص ۲۶۶ آمده است – نقل کرده اند.
۲۰- این حدیث را اصفهانى در حدیثى از ابن عمر – به طورى که در ( الترغیب ) ، ج ۳، ص ‍ ۲۳۱ آمده – نقل کرده است .
۲۱- عراقى گوید: این حدیث را ابومنصور دیلمى در مسند ( الفردوس ) با اکتفاى به سطر اول از حدیث جابر با اسناد ضعیف نقل کرده ولى سطر دیگر را على بن معبد در کتاب ( الطاعه و المعصیه ) از روایت یحیى بن عطا به طور مرسل نقل کرده است که من این شخص را نمى شناسم . مى گویم : در کافى ، ج ۵، ص ۵۹ نظیر همین آمده است .
۲۲- این حدیث را ابن ماجه در سنن به شماره ۴۰۱۷، از قول ابوسعید خدرى نقل کرده است .
۲۳- این حدیث را مسلم در ج ۷، ص ۳ از قول ابوسعید خدرى نقل کرده است .
۲۴- این حدیث را ابن سنى در کتاب ( عمل الیوم و اللیله ، ) ص ۳ نقل کرده و ابوداوود و ابن ماجه از قول عدى بن عدى نظیر آن را نقل کرده است .
۲۵- این حدیث را احمد در مسند خود، ج ۳، ص ۱۹۲ از قول عدى بن عمیره نقل کرده و ابوداوود در سنن ، ج ۲، ص ۴۳۸ از حدیث عدى بن عدى نظیر آن را آورده است .
۲۶- عراقى گوید: این حدیث را ابن ابى الدنیا با اسناد ضعیف ، بدین عبارت : ( چگونه خواهید بود آن وقتى که امر به منکر و نهى از معروف ) و ابویعلى از قول ابوهریره در حالى که به سه سؤال و جواب اول اکتفا کرده بدون دو سؤال بعدى نقل کرده اند و اسناد آن ضعیف است و از کتاب کافى نیز نظیر آن خواهد آمد.
۲۷- این حدیث را طبرانى و بیهقى با سندى حسن – به طورى که در ( الترغیب ، ج ۳، ص ۳۰۴ آمده – نقل کرده اند.
۲۸- این حدیث را بیهقى در ( الشعب ) از قول ابن عباس با همان سند حدیث قبلى نقل کرده است (المغنى ).
۲۹- نظیر این حدیث را مسلم در صحیح ، ج ۱، ص ۵۱ نقل کرده است .
۳۰- این حدیث را طبرانى در ( الکبیر و الاوسط ) نقل کرده است ، در سلسله سند آن یحیى بن یعلى اسلمى وجود دارد و او ضعیف است ، همچنین – به طورى که در ( مجمع الزوائد، ) ج ۷، ص ۲۶۸ آمده است – بزاز نیز آن را روایت کرده است .
۳۱- شورا / ۴۲.
۳۲- کافى ، ج ۵، ص ۵۶.
۳۳- کافى ، ج ۵، ص ۵۶.
۳۴- کافى ، ج ۵، ص ۵۶.
۳۵- کافى ، ج ۵، ص ۵۶.
۳۶- همان مأخذ، ص ۵۷، به شماره ۵.
۳۷- در متن کلمه ( جفوه ) به معناى خشونت و تندى آمده است اما در مأخذ اصلى (ج ۵ کافى ) ( غفیره ) آمده است که صحیح تر است و معناى جمله چنین مى شود: در برادر مسلمانى مال و اولاد فراوانى دیدید، باعث حسد شما نسبت به او نشود.
۳۸- کافى ، ج ۵، ص ۵۷، شماره ۶.
۳۹- همان مأخذ، ص ۵۸، شماره ۸.
۴۰- همان مأخذ، همان ص ، شماره ۹.
۴۱- همان مأخذ، همان ص .
۴۲- همان مأخذ، ص ۵۹.
۴۳- همان مأخذ، ص ۵۹.
۴۴- همان مأخذ، ص ۵۹.
۴۵- همان مأخذ، ص ۵۹.
۴۶- همان مأخذ، همان ص .
۴۷- ( التهذیب ، ) ج ۲، ص ۵۶.
۴۸- ( التهذیب ، ) ج ۲، ص ۵۶.
۴۹- بخش آثار از همین کتاب ؛ ( احیاء العلوم . )
۵۰- این حدیث را آمدى در ( غررالحکم ) نقل کرد، همان طورى که در مستدرک ، ج ۲، ص ‍ ۳۶۱ آمده است.

ادامه دارد …

 ————————————-

برگرفته از: کتاب محجه البیضاء فى تهذیب الاحیاء
منبع : http://imamjawad.net

br /