رساله آیت الله العظمی وحید خراسانی
.
از بزرگترین واجبات بر مکلّفین امر به معروف و نهى از منکر است.
خداوند متعال مى فرماید: ( وَالْمُؤمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْض یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ )» ، (و مردان و زنان مؤمن ، بعضى از ایشان دوستان بعضى دیگر هستند ، امر مى کنند به معروف و نهى مى کنند از منکر).
امر به معروف و نهى از منکر راه انبیاى خداست ، و به این فریضه الهیه ، بقیه فرایض و مقرّرات دین اجرا مى شود ، و کسب و کار حلال ، و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ ، و حقّ به حقّ دار مى رسد ، و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها آباد مى شود.
و به روایتى از امام ششم(علیه السلام) اکتفا مى شود که فرمود: «رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: چگونه است حال شما ، زمانى که زنان شما فاسد ، و جوانان شما فاسق شوند ، و حال آن که امر به معروف و نهى از منکر نکرده اید؟
گفته شد: چنان خواهد شد یا رسول الله؟
فرمود: بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما ، زمانى که امر کنید به منکر ، و نهى کنید از معروف؟
گفته شد: یا رسول الله چنان خواهد شد؟
فرمود: بلى ، و بدتر از آن هم خواهد شد ، چگونه است حال شما زمانى که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید!»
مسأله ۲۰۶۸ ـ امر به معروف و نهى از منکر با شرایطى که بیان مى شود ، واجب کفایى است ، به این معنى که اگر به مقدار کافى کسانى این وظیفه را انجام دادند از دیگران تکلیف ساقط مى شود ، و گرنه همه گناهکارند.
مسأله ۲۰۶۹ ـ وجوب امر به معروف و نهى از منکر مشروط به شرایطى است:
(اوّل) آن که امر کننده به معروف و نهى کننده از منکر ، عالم به معروف و منکر باشد ، پس جاهل به معروف و منکر نباید متصدّى امر و نهى شود ، و امر و نهى جاهل به معروف و منکر ، خود منکرى است که باید از آن نهى شود.
(دوم) آن که احتمال تأثیر بدهد ، و اگر بداند تارک معروف و فاعل منکر ، به امر و نهى ترتیب اثر نمى دهد ، واجب نیست.
(سوم) آن که تارک معروف ، و فاعل منکر ، از ترک و فعل منصرف نباشد ، ولى اگر برایش انصراف حاصل شده باشد ، یا احتمال انصراف باشد ، واجب نیست.
(چهارم) آن که در ترک معروف و فعل منکر معذور نباشد ، و معذور مثل آن است که مقلّد کسى باشد که آن فعل را واجب یا حرام نمى داند ، هرچند به حسب اجتهاد یا تقلید آمر یا ناهى ـ امر کننده و نهى کننده ـ واجب و حرام باشد.
(پنجم) آن که اگر نداند امر و نهى او تأثیر مى کند ، ضررى ـ از امر و نهى او ـ بر جان یا عرض یا مال مسلمانى وارد نشود ، و اگر بداند تأثیر مى کند ، باید اهمّ و مهم را ملاحظه نماید ، پس چنانچه امر به معروف و نهى از منکر ـ از جهت اهمیت فعل معروف و ترک منکر ـ شرعاً اهمّ از آن ضرر باشد ، وجوب امر به معروف و نهى از منکر ساقط نمى شود.
مسأله ۲۰۷۰ ـ هر گاه شرایط وجوب امر به معروف و نهى از منکر ، براى مکلّف ـ به علم یا اطمینان ـ ثابت شد ، امر به معروف و نهى از منکر واجب مى شود ، و اگر وجود یکى از شرایط مشکوک باشد واجب نیست.
مسأله ۲۰۷۱ ـ اگر تارک معروف و فاعل منکر ادّعا کند که در ترک و فعل عذر شرعى دارد ، امر و نهى واجب نیست.
مسأله ۲۰۷۲ ـ بر هر مسلمانى واجب است از بدعت گذاران در دین ، و کسانى که موجب افساد در دین و تزلزل عقاید حقّه هستند ، اظهار برائت و بیزارى کند ، و دیگران را از فتنه و فساد آنان بر حذر دارد.
مسأله ۲۰۷۳ ـ سرکشى کردن به خانه دیگران و تجسّس براى اطّلاع از ترک معروف و فعل منکر جایز نیست.
مسأله ۲۰۷۴ ـ امر به معروف و نهى از منکر ، در مواردى که براى امر کننده و نهى کننده موجب حرج و مشقّت غیر قابل تحمّل از نظر عرف باشد ، واجب نیست ، مگر در امورى که اهمیت آنها در شرع مقدّس به مرتبه اى باشد که تکلیف به آنها به واسطه حرج رفع نشود ، مانند حفظ دین و نفوس مسلمین.
مسأله ۲۰۷۵ ـ بر هر مکلّفى به مقتضاى فرمان خداوند متعال ( یأَیهَا الَّذینَ ءامَنُوا قُوْا اَنْفُسَکُمْ وَاَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ وَالْحِجَارَهُ ) (اى کسانى که ایمان آورده اید ، نگهدارید خود را و اهل خود را از آتشى که آتش افروز آن مردم و سنگ است) ، واجب موکّد است که اهل خود را امر به معروف و نهى از منکر کند ، و به آنچه خود را به آن امر مى کند ، آنان را امر کند ، و از آنچه خود را نهى مى کند ، آنان را نهى نماید.
مسأله ۲۰۷۶ ـ بر هر مکلّفى واجب است که به قلب خود ، از منکر کراهت داشته باشد ، هرچند نتواند از آن جلوگیرى نماید.
و در مقام امر به معروف و نهى از منکر ، اوّل به اظهار کراهت قلبى ، هر چند به ترک معاشرت با تارک معروف و فاعل منکر ، و به وسیله زبان به موعظه و نصیحت ، و بیان ثواب معروف و عذاب منکر ، او را وادار به معروف نماید ، و از منکر باز دارد.
و اگر این دو اثر نکرد ، و جلوگیرى متوقّف بر زدن بود ، باید به گونه اى باشد که موجب دیه و قصاص نشود ، و گرنه ، چنانچه ـ مثلا ـ موجب به جراحتى شود ، در صورتى که به عمد باشد ، مجروح مى تواند قصاص کند و اگر از روى خطا باشد ، مى تواند دیه بگیرد.
مسأله ۲۰۷۷ ـ وظیفه آمر به معروف و ناهى از منکر آن است که در امر به معروف و نهى از منکر غرض شارع مقدّس را ـ که ارشاد گمراه و اصلاح فاسد است ـ در نظر داشته باشد ، و این مهمّ حاصل نمى شود ، مگر به آن که مبتلا به گناه را مانند عضو فاسد پیکر خود بداند ، و همچنان که به علاج پاره تن خود مى پردازد ، به معالجه مبتلایان به مفاسد و امراض روحى بپردازد ، و آمر به معروف و ناهى از منکر نباید غفلت کند که شاید در صحیفه عمل آن گناهکار حسنه اى باشد که خدا او را به آن ببخشد ، و در دفتر عمل خودش سیئه اى باشد که او را به آن مؤاخذه کند.
مسأله ۲۰۷۸ ـ امر به معروف در مستحبات مستحبّ است.
خاتمه :
هرچند هر گناهى بزرگ است ـ چون عظمت و جلال و کبریاى خداوند ، محدود به حدّى نیست ، پس نافرمانى خداوند متعال هم با توجه به این که معصیتِ خداوند علىّ عظیم است ، بزرگ است ، و روایت شده: «نظر نکن به آنچه معصیت کردى ، بلکه ببین چه کسى را معصیت کردى» ـ ولى در مقایسه گناهان به یکدیگر ، بعضى بزرگتر و عذاب آن شدیدتر است ، و بر برخى از گناهان به طور صریح یا ضمنى ، تهدید و وعید به عذاب و آتش شده ، و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت(علیهم السلام)از آنها تعبیر به کبیره شده است ، و به مقتضاى آیه کریمه ( اِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیئاتِکُمْ )
(اگر دورى کنید از گناهان کبیره اى که نهى شده اید از آن ، مى پوشانیم از شما بدیها و سیئات شما را).
اجتناب از آنها موجب آمرزش گناهان دیگر است.
و بعضى از فقهاء (اعلى الله مقامهم) آنها را تا هفتاد و بعضى بیشتر از آن شمرده اند ، و قسمتى از آنها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر مى شود:
۱ ـ شرک و کفر به خداوند متعال ، که با هیچ گناه کبیره اى قابل قیاس نیست.
۲ ـ یأس و ناامیدى از رَوح و رحمت خداوند متعال.
۳ ـ امن از مکر خداوند متعال.
۴ ـ قسم دروغ به خداوند متعال.
۵ ـ انکار آنچه خداوند نازل فرموده است.
۶ ـ محاربه با اولیاى خداوند متعال.
۷ ـ محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین.
۸ ـ حکم به غیر آنچه خداوند نازل فرموده است.
۹ ـ دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا.
۱۰ ـ منع از ذکر خداوند ، در مساجد و سعى در خراب کردن آنها.
۱۱ ـ منع زکاتى که واجب است.
۱۲ ـ تخلّف از جهاد واجب.
۱۳ ـ فرار از جنگ مسلمین با کفّار.
۱۴ ـ اضلال ـ گمراه کردن ـ از راه خداوند متعال.
۱۵ ـ اصرار بر گناهان صغیره.
۱۶ ـ ترک عمدى نماز و سایر واجبات الهیه.
۱۷ ـ ریا
۱۸ ـ اشتغال به لهو ، مانند غنا و تار زدن.
۱۹ ـ ولایت ظالم.
۲۰ ـ اعانه ـ کمک کردن ـ ظالم.
۲۱ ـ شکستن عهد و قسم.
۲۲ ـ تبذیر (فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن آن).
۲۳ ـ اسراف.
۲۴ ـ شرب خمر.
۲۵ ـ سحر.
۲۶ ـ ظلم.
۲۷ ـ غنا.
۲۸ ـ عقوق والدین (اذیت و بدرفتارى با پدر و مادر).
۲۹ ـ قطع رحم.
۳۰ ـ لواط.
۳۱ ـ زنا.
۳۲ ـ نسبت دادن زنا به زن محصنه.
۳۳ ـ قیادت (جمع کردن بین مرد و زن به زنا ، یا دو مرد به لواط).
۳۴ ـ دزدى.
۳۵ ـ ربا
۳۶ ـ خوردن سُحت (خوردن حرام) مانند بهاى خمر ، و اجرت زن زناکار ، و رشوه اى که حاکم براى حکم مى گیرد.
۳۷ ـ کم فروشى.
۳۸ ـ غشّ مسلمین.
۳۹ ـ خوردن مال یتیم به ظلم.
۴۰ ـ شهادت دادن به ناحقّ.
۴۱ ـ کتمان شهادت.
۴۲ ـ اشاعه فاحشه و گناه بین مؤمنین.
۴۳ ـ فتنه.
۴۴ ـ سخن چینى کردن که موجب تفرقه بین مؤمنین شود.
۴۵ ـ ناسزا گفتن به مؤمن و اهانت به مؤمن و ذلیل کردن او.
۴۶ ـ بهتان بر مؤمن (تهمت زدن به مؤمن)
۴۷ ـ غیبت ، و آن ذکر عیبِ مستور و پوشیده مؤمن ، در غیاب او است ، چه آن عیب را به گفتار بیان کند ، یا به رفتار بفهماند ، هرچند در اظهار عیب مؤمن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد ، و اگر به قصد اهانت ، عیب مؤمن را اظهار نماید ، دو گناه مرتکب شده است.
و مرتکب غیبت باید توبه کند ، و بنابر احتیاط واجب از کسى که غیبت او را کرده ، حلیت بطلبد ، مگر آن که حلیت طلبیدن موجب مفسده اى شود.
و در مواردى غیبت جایز است:
۱ ـ متجاهر به فسق ، یعنى کسى که آشکارا و علنى گناه مى کند ، که غیبت کردن از او در همان گناه جایز است.
۲ ـ غیبت کردن مظلوم از ظالمى که بر او ظلم کرده ، نسبت به آن ظلم.
۳ ـ در مورد مشورت ، که اظهار عیب به قصد نصیحت مشورت کننده ، در حدّى که نصیحت محقّق شود ، جایز است.
۴ ـ غیبت بدعت گذار در دین ، و کسى که موجب گمراهى مردم مى شود.
۵ ـ غیبت براى اظهار فسق شاهد ، یعنى اگر کسى که شهادت مى دهد فاسق است، غیبت او به اظهار فسق او ، براى آن که به شهادت او حقّى ضایع نشود، جایز است.
۶ ـ غیبت کردن از شخصى براى دفع ضرر از جان یا عرض یا مال آن شخص.
۷ ـ غیبت کردن از گناهکار به قصد بازداشتن او از آن گناه ، در صورتى که به غیر آن بازداشتن او ممکن نباشد.