مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

امر به معروف، مبنای فقهی انقلاب اسلامی

امر به معروف، مبنای فقهی انقلاب اسلامی
به مناسبت سالروز رحلت آیت الله گلپایگانی
امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی فقهی برای انقلاب اسلامی

در دیدگاه آیت‌الله گلپایگانی، امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی برای مبارزه با رژیم طاغوت و برای برقراری حکومت اسلامی است.

خبرگزاری فارس: امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی فقهی برای انقلاب اسلامی

چکیده

در فقه شیعه، برای مبارزه با طاغوت، مبانی فقهی متعددی همچون جهاد، نفی سلطه کفار، امر به معروف و نهی از منکر و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی مطرح شده است. امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهم‌ترین آنها است. در دیدگاه آیت‌الله گلپایگانی، امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی برای مبارزه با رژیم طاغوت و برای برقراری حکومت اسلامی است. در این پژوهش ابتدا به تبیین فقهی امر به معروف و نهی از منکر از نظر آیت‌الله گلپایگانی و سپس، با رویکردی تاریخی – تحلیلی به تطبیق این مبانی بر مواضع ایشان از دهه چهل تا پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته شده است.

آیت‌الله گلپایگانی، با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، تلاش‌ می‌کند ابتدا با نصیحت، منکرات رژیم پهلوی را تذکر ‌دهد و با توسعه دامنه منکرات و نیز با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، با اعمال انزجار از اعمال رژیم، آنها را محکوم می‌کند. ایشان با اوج گرفتن مبارزات انقلابی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷،‌ بر بذل جان و مال برای اجرای احکام اسلام و برقراری نظام اسلامی، که عالی‌ترین مراتب امر به معروف و نهی از منکر است، تأکید کرده خواستار رسیدن به هدف نهایی، یعنی اسقاط رژیم پهلوی و برقراری نظام اسلامی می‌شوند.

کلیدواژه‌ها: امر به معروف و نهی از منکر، انقلاب، مبانی فقهی، مواضع، آیت‌‌الله گلپایگانی.

مقدمه

تبیین مبانی فقهی لزوم مبارزه با حاکمان جور و طاغوت و نیز قیام و انقلاب علیه آنها، به عنوان یک تفکر اصیل در فقه سیاسی شیعه ضروری است، الوردی از مورخان و دانشمندان معروف اهل سنت دراین باره معتقد است: شیعه نخستین گروهی است که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضدطغیان به دوش کشید و همواره نظریات شیعه، روح انقلاب را با خود همراه داشت (عمید زنجانی، ۱۳۶۷، ص ۱۲۲). با وجود این، برخی نویسندگان غربی تلاش می کنند تا این تفکر را تفکری غیراصیل و مربوط به تعداد کم شماری از علما و فقها نشان دهند.

در تبیین جایگاه آیت الله گلپایگانی در حوزه علمیه دیدگاه هایی به ویژه از سوی نویسندگان غربی مطرح شده است:

۱٫آنان در تحلیل تحولات فکری دهه چهل تا پیروزی انقلاب اسلامی با طیف بندی عالمان دینی بهغیرسیاسی، محافظه کار و سنتی سعی در جریان شناسی و تحلیل آن در جهت منویات خود، یعنی غیرسیاسی خواندن رویکرد اصلی حوزه داشته و دارند (دفرونزو، ۱۳۷۹،ص ۵۲). این گروه در مقابل جریان انقلابی، دخالت در سیاست را وظیفه علما ندانسته و یا به تعبیر برخی، سیاست را امر پلیدی می دانستند که باید از آن اجتناب کرد (آبراهامیان، ۱۳۷۷، ص۴۳۶). در مقابل، جریان انقلابی را براساس آموزه های فرهنگ غربی تندرو، افراطی و بنیادگرا می خواندند (دفرونزو، ۱۳۷۹، ص۵۲) و یا چنین وانمد می کردند که دخالت در سیاست در ایدئولوژی شیعه نبوده و از ابداعات حضرت امام است (معدل، ۱۳۸۲، ص ۱۶۶ – ۱۶۹)، آنان در تلاش بودند که این جریان را در حوزه یک اقلیت، غیرعلمی و غیراصیل تحلیل کنند و یا انقلاب ایران را انقلاب حجت الاسلام ها معرفی کنند (روآ، ۱۳۷۸، ص ۱۸۵).

این نگاه اندیشمندان خارجی، ناشی از پیش فرض های اندیشه غربی ها مبنی بر منحصر کردن دین در قلمرو خصوصی است که آن را به اسلام و تشیع نیز نسبت می دهند. ازاین رو، ادعا می کنند: هیچ گونه سابقه ایدئولوژیکی در شیعه برای توجیه حاکمیت مستقیم علما در جامعه وجود نداشته و مخالفت مراجع بزرگ با آن، نشان دهنده همین واقعیت است (معدل، ۱۳۸۲، ص ۱۷۹)؛ انتساب این مطالب به شیعه، جدای از انگیزه های خاص، حداقل به عدم شناخت درست اسلام و تشیع برمی گردد وگرنه، بحث رابطه دین و سیاست (موسوی خمینی، ۱۳۷۹الف، ص ۱۸۴ و ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۱۲۷) و یا زعامت فقیه بر حکومت و اداره جامعه، از موضوعات مسلم و بدیهی است (نجفی، بی تا، ج ۲۱، ص ۳۹۷؛ موسوی خمینی، ۱۳۷۹ب، ج ۲، ص ۴۶۷).

۲٫برخی دیگر در تقسیم بندی جریانهای حوزوی، با اشاره به جریان روحانیت میانه رو، آیت الله گلپایگانی را از جمله نمایندگان این گروه معرفی می کنند که صرفاً خواستار اجرای کامل قانون اساسی مشروطه و تحقق سلطنت مشروطه حقیقی بودند (آبراهامیان، ۱۳۷۷، ص ۴۳۶ ـ ۴۳۷). اما مواضع آیت الله گلپایگانی در تقابل با رژیم پهلوی بوده و در سال های پس از تبعید امام به نجف، تا قیام عمومی سال ۵۶، به عنوان یک مرجع معارض رژیم شناخته می شد. (جعفریان، ۱۳۸۱، ص ۲۱۵ ـ ۲۱۷؛ حسینیان، ۱۳۸۳، ص ۶۷۸ ـ۶۷۹). همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند: در دوران اختناق و در مقابله با حوادث سهمگین سال هاى تبعید امام خمینى ره، مواردى پیش آمد که صداى این مرد بزرگ، تنها صداى تهدید کننده یى بود که از حوزه علمیه قم برخاست و به نهضت، شور و توان بخشید (حدیث ولایت، ۱۸/۹/۱۳۷۲).

۳٫ از دیدگاه برخی دیگر، آیت الله گلپایگانی پس از امام از شاخص ترین و پرنفوذ ترین مراجع انقلابی به شمار می رفت که به دلیل اعتقاد به ولایت فقیه، در بسیاری از امور سیاسی دخالت می کرد. ایشان علاوه بر همراهی با قیام های سال های آغازین دهه چهل، در تحولات سال های ۱۳۵۴ به بعد به صورت فعال شرکت داشت (حسینیان، ۱۳۸۳، ص۶۷۸ ـ ۶۷۹).

مقاله پیش رو با هدف تبیین امر به معروف و نهی از منکر، به مثابه مبنایی فقهی برای مبارزه با طاغوت و قیام و انقلاب علیه آن این پرسش را بررسی می کند که، آیا می توان موضع گیری آیت الله گلپایگانی از دهه چهل تا پیروزی انقلاب اسلامی را در چارچوب این مبنای فقهی تحلیل کرد؟

امر به معروف و نهی از منکر، مبنایی فقهی برای انقلاب اسلامی

الف. اهمیت امر به معروف و نهی از منکر

آیت الله گلپایگانی در بیان اهمیت فریضه امر به معروف و نهی از منکر، آن را یکی از تعالیم مهم اسلامی می شمارد که حیثیت، شرافت، بقاء عزّت، ترقی و تعالی مسلمانان، اجرای احکام، جلوگیری از فساد و تأمین امنیت اجتماعی به آن وابسته است (گلپایگانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۵۱۴). همچنین ایشان در پاسخ این سؤال که چرا کتاب امر به معروف و نهی از منکر، در کتب فقهی، پس از پایان کتاب جهاد قرار دارد و حتی برخی از فقها در ضمن کتاب جهاد آن را بحث کرده و کتاب مستقلی به آن اختصاص ندادند، معتقد است: جهاد به معنای اعم شامل امر به معروف و نهی از منکر می شود. علاوه بر آن، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر برای اعلاء کلمه الله و اجرای احکام الهی می باشند (همان، ص ۵۱۵).

حاکمیت های جائر و طاغوتی، معمولاً در تقابل با اهدافی چون اجرای احکام، بقای عزت و تعالی مسلمانان و به طور کلی اعلاء کلمه الهی قرار می گیرند. ازاین رو، امر به معروف و نهی از منکر، که ضامن بقاء آنهاست، با توجه به شرایط آن، واجب خواهد بود، تا با مبارزه با این حاکمیت، آن اهداف تحقق یابد. با همین نگاه، آیت الله گلپایگانی در بحث قضاء با توجه به آیه تحاکم به سوی طاغوت (نساء: ۴۰)، مقبوله عمربن حنظله (حرعاملی، ۱۴۱۱، ج ۲۷، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷) و برخی روایات دیگر (حسینی میلانی، ۱۴۰۱، ج ۱، ص ۶۳ ـ ۶۷)، چنین جمع بندی می کند که: لا یجوز الترافع إلى قضاه الجور فی صوره التمکن من العادل حتى مع العلم بکونه محقا؛ رجوع به قضات جور، در صورت امکان رجوع به قضات عادل جایز نیست، ولو علم داشته باشد که در مسئله مورد نزاع، حق با اوست (همان، ص ۶۷).

ایشان به روایتی از امام حسین علیه السلام به نقل از امیرالمؤمنین علیه السلام استناد می کند (حرانی، ۱۴۰۴، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۸)، که در آن امام تأکید بسیاری بر امر به معروف و نهی از منکر کرده، ردّ ظلم ها، مخالفت با ظالم و پایداری دین را مشروط به انجام این فریضه الهی می شمارد. البته در ادامه این روایت، به اینکه مجاری امور به دست علما باید باشد، اشاره می کند و آیت الله گلپایگانی از آن استفاده می کند که این روایت، ولایت فقها را اثبات کرده، نشان می دهد که ظالمان و معاندان حق آنها را غصب کردند . البته اگر آنها سستی نکرده و بر مصائب صبر می کردند و از بلا و تبعید نمی ترسیدند، ظالمان بر آنها و بر شؤون مسلمانان سلطه پیدا نمی کردند (صابری همدانی، ۱۳۸۳ ق، ص ۳۸ ـ ۳۹).

آیت الله گلپایگانی با توجه به اهمیت امر به معروف و نهی از منکر در قالب رساله مستقلی، به بیان شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر می پردازد. ایشان با بیان اینکه اگر معروفی ترک شود، امر به آن واجب و یا منکری انجام شود، نهی از آن واجب می گردد و با توجه به شرایط آن، به تبیین شرایط امر به معروف و نهی از منکر می پردازد (گلپایگانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۵۱۴).

ب. شرایط امر به معروف و نهی از منکر

آیت الله گلپایگانی در بیان شرایط امر به معروف و نهی از منکر، به شناخت معروف و منکر از سوی آمر و ناهی، احتمال تأثیر، اصرار بر ترک واجب و فعل حرام، منجز بودن وجوب معروف و حرمت منکر در حق فاعل و عدم مفسده و ضرر برای آمر و ناهی اشاره می کند (همان، ص ۵۲۰ ـ ۵۲۲).

در پرسشی از آیت الله گلپایگانی آمده است: با توجه به تأکیدات زیادی که درباره امر به معروف و نهی از منکر آمده، تا جایی که این فریضه سبب اقامه فرائض، آبادی زمین، ایمنی راه ها و جلوگیری از اجحاف ها محسوب شده است، چگونه با علم به ضرر و یا ظن به آن، ولو ضرر جانی نباشد، ساقط می شود؟ ایشان با اشاره به اینکه در صورت احتمال ضرر، الزامی به امر به معروف نیست؛ زیرا تحمل ضرر برای اینکه غیرمتضرر نشود، اگرچه ضرر معنوی باشد، لازم نیست. اظهار می دارد: بلی اگر ترک امر به معروف یا نهی از منکر، موجب ضایع شدن حکمی از احکام و متروک شدن آن شود، آن مسئله دیگر است و نظیر جهاد که تحمل ضرر مال، بلکه جانی، برای حفظ آن واجب است. البته ایشان در صورتی که ضرر مالی و جانی برای حفظ احکام لازم باشد، بذل مال و جان را برای آن واجب می داند (گلپایگانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۵۱۸ ـ ۵۱۹).

ج. مراتب امر به معروف و نهی از منکر

آیت الله گلپایگانی، در بیان مراتب امر به معروف و نهی از منکر، اظهار کراهت، هرچند با اعراض و ترک معاشرت و مراوده را اولین مرتبه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر می شمارد. مرتبه دوم را حسن خلق و کلام نیکو و مرتبه سوم را غلظت کلام، خشونت و سرزنش، البته با مراعات ترتیب درجات زبری و خشونت می داند. ایشان مرتبه چهارم از مراتب امر به معروف را زدن شمرده که در صورت احتمال تأثیر و عدم ضرر جانی، مالی و عرضی برای خود و مسلمان دیگر واجب می شود. البته به شرطی که منجر به جرح و قتل نشود (همان، ص ۵۲۲ ـ ۵۲۳).

ایشان در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر منجر به جرح شود، به احتیاط واجب، اذن فقیه را در آن شرط دانسته، اما قتل را موجب انتفاء موضوع امر به معروف و نهی از منکر می داند؛ زیرا یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر، احتمال تأثیر است که با قتل، دیگر محلی برای تأثیر باقی نمی ماند (همان، ص ۵۲۱ ـ ۵۲۲). در بحث حدود نیز به این نکته اشاره دارد که امر به معروف و نهی از منکر نباید منجر به قتل شود. اما بر فرض اینکه نوبت به مرتبه قتل برسد، آن را نیازمند اذن امام معصوم علیه السلام می داند (مقدس نجفی، بی تا، ج ۱، ص ۱۸۴).

اما آیت الله گلپایگانی، در بحث مربوط به ولایت فقیه، اجرای حدود و تعزیرات از جمله ضرب، قتل، قطع، نفی و حبس را مختص به امام معصوم علیه السلام ندانسته، آن را مرتبه عالیه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر می شمارد که بر عهده فقیه است. ایشان معتقد است: امر به معروف و نهی از منکر، گاهی به زبان است و این بر هر مسلمان عالم به معروف و منکر واجب است و مرتبه دیگر آن تهدید، وعده، وعید و مشاجره است. این هم بر هر بالغ متمکنی واجب است. اما مرتبه سوم از امر به معروف و نهی از منکر، که شدید تر از دو مرتبه قبل است، مانند قطع دست، رجم و قتل، و عمل به آن، توسط هر کسی ممکن نیست؛ زیرا موجب فساد، تفرقه و درگیری می شود و اگر بگوییم این مرتبه از امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، آثار دین از بین رفته و امور مسلمین مختل می شود و اگر قائل به جواز آن باشیم، برای هر فردی نیز باز فساد و هرج و مرج بوجود می آید. بنابراین، جامعه در این امور نیازمند رهبری است، و قدر متیقن فقیه می باشد (صابری همدانی، ۱۳۸۳ ، ص ۴۳ ـ ۴۴). از نظر ایشان، هرچند مؤمنان می توانند مراتبی از امر به معروف و نهی از منکر را اعمال کنند، اما مراتبی را که مستلزم اعمال ولایت و سلطه است، فقط فقیه مجاز به تصرف در آن است (همان، ص ۶۳).

به هرحال، باید مراتب امر به معروف و نهی از منکر ملاحظه شود و در صورت عدم تأثیر هر مرتبه، مرتبه بعد جائز می شود (گلپایگانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۵۲۲).

مواضع آیت الله گلپایگانی در مبارزه با سلطنت پهلوی

آیت الله گلپایگانی، براساس شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، تلاش می کند تا منکرات را به رژیم شاه تذکر دهد و تا جایی که احتمال تأثیر آن وجود دارد، به این امر ادامه داده، حتی تذکرات خود را تندتر کند. البته با توجه به وجود شرایط، این نهی از منکر توسعه بیشتری پیدا کرده و در صورت نبود آن، اظهار عدم تکلیف و یا اقدام به مراتب پایین تر صورت می پذیرد. به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم.

الف. مواضع آیت الله گلپایگانی از سال ۱۳۴۱ ـ ۱۳۴۳

آیت الله گلپایگانی در آغاز مبارزات مرجعیت و روحانیت در سال ۱۳۴۱، درباره انتخاب بانوان در مجلس، فردی از دربار را احضار و تذکراتی در مفاسد این اقدام به او می دهد، و دعا می کند که مؤثر واقع شود (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۲۵). همچنین پس از انتشار تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی، ایشان در نامه ای به شاه، با بیان اینکه تصویب نامه برخلاف قوانین شرع و مصالح مملکت است، از او می خواهد تا دولت را از این گونه اقدامات منع کند (همان، ص ۲۶). همچنین ایشان از دولت نیز می خواهد تا شرط مرد و مسلمان بودن در انتخاب کننده و انتخاب شونده را صریحاً در تصویب نامه قید کند (همان، ص ۲۸).

با اعتراضات علما و این مرجع مبارز، کاری از سوی دولت انجام نشد. ازاین رو، آیت الله گلپایگانی نامه دیگری به شاه نوشته و در این نامه لحن تندتری نسبت به نامه اول دارد. ایشان با بیان اینکه با تعطیلی مجلسین، تنها مرجع رسیدگی به کارهای دولت، منحصر در شخص شاه است، و اگر مقام سلطنت، دست دولت را در بعضی اقدامات باز بگذارد، موجب یأس و ناراحتی خواهد شد. با وجود قوانین تغییرناپذیر اسلام و با عنوان حکومت مشروطه، سپردن جعل قانون و مقدرات کشور به دست افراد معدودی، توهین به ملت و بازگشت به دوره های قبل از اسلام و روش های قرون وسطایی است. ازاین رو، از شاه می خواهد تا به خاطر سوگندی که به قرآن خورده تا حامی دین و مذهب جعفری باشد، با لغو تصویب نامه، وفاداری خویش را به عهدی که کرده ، تأیید کند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۳۴ ـ ۳۵).

البته نامه دوم آیت الله گلپایگانی به نخست وزیر، تندتر از نامه به شاه می باشد. ایشان با اظهار تأسف از اینکه دولت در مقام تدارک اشتباه خود برنیامده، جعل قانون و مقرراتِ خلاف قوانین مقدسه اسلامی را غیر قابل اغماض دانسته، و بعد از تذکرات علما و طبقات مختلف، هرگونه مسئولیتی را متوجه شخص نخست وزیر می داند. ایشان به نخست وزیر تذکر می دهد که در دنیای امروز، یک نفر خود را صاحب اختیار و حاکم بر مقدرات بیست میلیون مردم تلقی کند، از نظر هر قاعده و منطقی و از نظر تمام ملل متمدن، غیرصحیح و بی احترامی به عقاید و حقوق افراد است و حتی اگر تصویب نامه را لغو نکنید، از نظر ملت مسلمان خود به خود ملغی است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۳۶ ـ ۳۸).

با تذکرات علما و فشارهای طبقات مختلف مردم، اسدالله علم، طی تلگرافی به آیت الله گلپایگانی اظهار می دارد که طبق مصوبه هیئت دولت، تصویب نامه قابل اجرا نخواهد بود (همان، ص ۴۴). اما آیت الله گلپایگانی در تلگراف سومی، با اظهار تأسف از اینکه تلگراف نخست وزیر هدف را تأمین نمی کند، از وی می خواهد، سریعاً برای رفع اضطراب عموم، لغو و یا رفع ابهام صراحتاً در جراید درج شود (همان، ص ۴۴ ـ ۴۵). با تذکرات و فشارهایی که از سوی مراجع و علما و طبقات مختلف به دولت وارد آمد، دولت مجبور به انتشار لغو آن در جراید شد. آیت الله گلپایگانی در اعلامیه هایی از علما و مردم در مخالفت با تصویب نامه، که منکر بزرگی محسوب می شد، تشکر کردند و دوام این همکاری و اتحاد را خواستار شدند (همان، ص ۵۳ ـ ۵۵).

در برگزاری رفراندوم، که جنبه حیاتی برای رژیم داشت، آیت الله گلپایگانی طی اعلامیه ای با بیان اینکه به وسائل مختلفه تذکرات لازمه را داده و حق نصیحت را ادا کرده است، اظهار امیدواری می کند که مورد توجه واقع شده، و اضطراب ها خاتمه یابد. همچنین اعلام می دارد که روحانیت جز خیرخواهی، بیان مصلحت و انجام تکالیف شرعیه مقصدی ندارد و به وظیفه خود عمل خواهد کرد (همان، ص ۵۷).

ایشان در یورش مأموران پلیس به مسجد حاج سیدعزیز الله در تهران، برای این منکری که توسط رژیم صورت گرفته، ابراز انزجار می کند (همان، ص ۶۱ ـ ۶۲) همچنین در اعلامیه مراجع تقلید و آیات عظام قم، که به امضای آیت الله گلپایگانی نیز می رسد، با بیان برخی منکرات که از سوی رژیم انجام شده است، فشار و اهانتی را که دولت به روحانیت می کند، مانع از عمل به وظیفه تذکر مصالح و مفاسد و نصیحت مشفقانه به زمامداران ندانسته و در مخالفت با تصویب نامه شرکت نسوان در انتخابات، که با اختناق مطبوعات و نیز فشار قوای انتظامی از طبع و نشر این نصایح جلوگیری می شود، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور کرده، تا دولت ها نگویند ما تصویب نامه صادر کردیم و علما مخالفت نکردند. البته بعد از این مرتبه امر به معروف، دولت را تهدید به اقدام عملی کرده، اظهار می دارند که به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام برای جلوگیری می کنند (همان، ص ۶۶ ـ ۶۸).

پس از حمله رژیم به مدرسه فیضیه در دوم فروردین ۱۳۴۲، ایشان حمله مزدوران رژیم شاه به فیضیه را توطئه ای خطرناک برای اضمحلال اسلام می شمارند (امامی، ۱۳۸۲، ص ۱۰۰). وی در پاسخ به پیام های تسلیت بسیاری که به همین مناسبت به ایشان رسیده بود، گویا در این مرحله، با توجه به تذکرات قبلی، امر به معروف و نهی از منکر را مؤثر ندیده، این جمله را می آورند: انما اشکوا بثی و حزنی الی الله (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۷۹، ۹۲ و ۹۸). البته تقاضای آیت الله حکیم از ایشان برای مهاجرت به نجف را نمی پذیرند (همان، ص ۸۹ ـ ۹۰). حتی آن را در حکم فرار از میدان جنگ شمرده، حرام می دانند (انصاری قمی، ۱۳۷۳، ص ۶۷ ـ ۶۸ و ۹۹ ـ ۱۰۰).

ایشان، مهاجرت علما به نجف را موجب اضطراب عموم و انحلال حوزه علمیه قم دانسته، راه منحصر نجات اسلام و مسلمانان را در مجاهده دانسته، اظهار می دارند: در صورتی که مصادر امور خطرات حوادث واقع شده و علاقه روحانیت به رفاه، امنیت و ترقی مملکت را درک کرده و تصمیمات ضد دینی را ابطال کند، امید است تشنجات مرتفع و استقلال مملکت حفظ شود. اگر اوضاع ناگوار ادامه یابد، چه بسا موجب توجه تکالیف بیشتری شود (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۹۰ ـ ۹۱).

آیت الله گلپایگانی، طی نامه ای به آیت الله میلانی پس از واقعه فیضیه، با بیان اینکه مطبوعات، جراید و وسائل انتشار اخبار در اختیار ملت مسلمان ایران نیست، انتظارشان از مبلغان در دوران غربت اسلام، تلاش برای نصرت دین و عدم هراس از محرومیت و محدودیت ها می باشد. ایشان همچنین اظهار می دارند که در این مدت، هرچه توانسته اند حق نصیحت و خیرخواهی را ادا کردند، علما، مراجع و مردم نیز هریک به نوعی اعلام خطر کردند، اما متأسفانه در گوش هیئت حاکمه کلامی که تأثیر نمی کند، کلام روحانیت و ملت مسلمان است. ایشان، با اشاره به اینکه روحانیت غیر از خیر و صلاح مملکت هدف دیگری ندارد، می نویسد: چون احتمال می دهم که این مکتوب منتشر شود، می خواهم به این وسیله یک بار دیگر هیئت حاکمه را نصیحت کنم و تذکر دهم که مصادر امور، حق ندارند به عقاید ملت ایران بی اعتنایی کنند… اگر خودشان را مسلمان و حامی مذهب شیعه می دانند، چرا در مقابل احکام اسلام و فقه جعفری خاضع نمی شوند (همان، ص ۱۱۲ ـ ۱۱۴).

قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، که به دنبال دستگیری حضرت امام صورت گرفت و در آن جمع زیادی کشته و مجروح شدند، آیت الله گلپایگانی ضمن اظهار نگرانی شدید از آثار سوء اقدامات هیئت حاکمه و اتلاف نفوس مردم بی گناه، تذکر می دهند که ملت شیعه با کشتار و ارعاب، از دین و مذهب خود دست بردار نیست (همان، ص ۱۲۲ـ ۱۲۳). همچنین ایشان اعتراضات روحانیت را براساس تکالیف شرعی می داند که باید در مورد تصمیمات خلاف شرع، نصایح و اعتراضاتی بکند و هیئت حاکمه هم شرعاً و قانوناً، مکلف است به تذکرات علما و مراجع توجه کند. اما آنها بی اعتنایی می کنند و ایشان مکرر عواقب سوء رویه هیئت حاکمه را تذکر دادند، اما متأسفانه مؤثر واقع نشده است (همان، ص ۱۳۳ ـ ۱۳۴).

ب. مواضع آیت الله گلپایگانی از سال ۱۳۴۳ ـ ۱۳۵۶

با تبعید امام خمینی ره، در سال ۱۳۴۳، زمینه اقدامات عملی علیه رژیم از بین رفت ازاین رو، در طول این سا ل ها تا آغاز مبارزات سال ۱۳۵۶، آیت الله گلپایگانی در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر، به مبارزه با منکرات رژیم شاه پرداختند.

پس از تبعید امام خمینی ره، شاه در صدد بود به شهر قم آمده، با مراجع قم دیدار کند. اما با پاسخ قاطع و منفی آیت الله گلپایگانی روبه رو می شود. در زمان تاج گذاری شاه و انتخاب پسر شاه به عنوان ولیعهد، فرستاده رژیم از وی درخواست می کند که پیام تبریک بدهند، ولی ایشان با عصبانیت می فرمایند: خواسته شما درست مانند آن است که یزید به امام زین العابدین علیه السلام بگوید: حال که پدرت امام حسین علیه السلام را کشتم، بیا و برای این جریان تبریک بگو. ایشان در ادامه از فرستاده شاه می خواهند که عیناً کلماتشان را به شاه برساند (امامی، ۱۳۸۲، ص ۱۱۱).

ایشان در نامه ای به رئیس مجلس سنا، با اشاره به انتشار خبر امضا برای طرح قانون خانواده از سوی سناتورها، که مخالف اصول مسلم اسلام، صریح آیات قرآن و قانون اساسی است، اظهار می دارد: با اینکه از آنها انتظار مخالفت می رفت، اما مخالفتی صورت نگرفت. ازاین رو، از آنها می خواهد تا در جراید عدم رسمیت آن را منتشر کنند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۳۰۰).

آیت الله گلپایگانی، درباره دخالت اوقاف در امور حوزه، بیان می کند که به مقامات بالا درباره دخالت در امور روحانیت تذکر داده و آنها را برخلاف مصلحت می داند (همان، ص ۳۰۴). همچنین اظهار می دارد که در هر مورد که احتمال تأثیر بدهم، اقدام می کنم (همان، ص ۳۲۸). این امر، بیانگر عمل ایشان در چارچوب شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر است.

پس از شهادت آیت الله سعیدی به دست مزدوران رژیم، آیت الله گلپایگانی در نامه ای به آیت الله آشتیانی، با بیان اینکه در شرایطی فعلی راهی برای استیضاح این موضوع نداشته و تحت فشارهای مستقیم و غیرمستقیم قرار دارد، اما ادامه این اوضاع و حبس، تبعید و توهین به روحانیت، تهدید و تضییق روحانیون و تبلیغات دینی را به صلاح مملکت نمی داند، از آیت الله آشتیانی می خواهد تا مقامات مربوط را نصیحت فرموده، تذکر دهد که این نحو مؤاخذه، حبس، زجر و به خاک سپردن یک روحانی مورد احترام، بدون ارائه مدرک جرم، نشان دهنده عدم اعتنا به قانون، فقدان آزادی و بی احترامی به معتقدات اسلامی است (همان، ص ۳۳۸).

آیت الله گلپایگانی، در ادامه، مقابله خود با منکرات رژیم شاه، در سال ۱۳۵۰ و در آخرین جلسه درس خود، پیش از ایام ماه مبارک رمضان، از حضور طلاب در درس و نیز ارشاد مردم در ایامی که اسلام در خطر است، تقدیر می کنند. سپس، با اشاره به تلاش رژیم در اختلاط مدارس و فسادی که به دنبال آن است، از طلاب می خواهند تا در ایام تبلیغ مردم را نسبت به این مسائل آگاه کرده، هشدار دهند که این بی حجابی خلاف قرآن است (امامی، ۱۳۸۲، ص ۳۷۸).

با توجه به دخالت اوقاف در امور مذهبی و روحانیت، آیت الله گلپایگانی در نامه ای به آیت الله خوانساری، با اشاره به اینکه قوانین و برنامه هایی که در مملکت اجرا می شود، برخلاف قوانین اسلام است، به خصوص مداخله اوقاف در امور اسلامی و روحانیت، از ایشان می خواهد که از اولیای امور جداً بخواهد تا از این مداخلات خودداری کنند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۳۴۱ ـ ۳۴۲ و ۳۴۹ ـ ۳۵۰).

عده ای از علمای تهران، در نامه ای به آیت الله گلپایگانی، با بیان اینکه عده ای از جوانان متدین با اتهامات ناروایی دستگیر شدند و با توجه به مراجعه مکرر خانواده های آنها، از ایشان می خواهند که اقدام فرمایند (همان، ص۳۵۳). آیت الله گلپایگانی، در پاسخ با بیان اینکه دستگاه به عناوین مختلف دین را تضعیف، فحشا و منکرات را اشاعه می دهد و به تذکرات علما ترتیب اثر نمی دهد، اظهار می دارد: نمی توانم مستقیما اقدام نمایم. در حد امکان، غیرمستقیم اقدام و به وظیفه شرعی عمل نموده ام (همان، ص ۳۵۳ ـ ۳۵۴).

آیت الله گلپایگانی، در حمله ای که رژیم در سال ۱۳۵۴ به مدرسه فیضیه می کنند، در نامه ای به آیت الله خوانساری، از ایشان می خواهند تا عاجلاً برای منع از مدرسه فیضیه و دارالشفاء و آزادی طلاب و زندانیان بیگناه اقدام فرمایند. همچنین تقاضا می کنند که به جراید تذکر دهند تا از توهین به مقدسات اسلامی خودداری کنند (همان، ص ۳۹۲).

تغییر تاریخ هجری شمسی به شاهنشاهی، از اقدامات منکری بود که رژیم شاه انجام داد. به دنبال آن، آیت الله گلپایگانی در نامه های جداگانه ای به رئیس مجلس سنا و مجلس شورای ملی، ضمن اظهار نگرانی شدید از این اقدام، آن را توهین به اسلام و صاحب شریعت مقدسه تلقی کرده، از آنها می خواهد تا با الغای آن، احترام خود را به دین اسلام، تاریخ و شعائر اسلامی نشان دهند (همان، ص ۴۰۰ ـ ۴۰۱).

آیت الله گلپایگانی، با اینکه فردی معارض با رژیم شاه محسوب می شود، اما سال های پس از تبعید امام خمینی ره تا آغاز قیام های مردمی در سال های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ را برای قیام علیه رژیم شاه، که مرتبه عالی امر به معروف و نهی از منکر است، مناسب نمی داند. با اینکه در مقابل منکرات رژیم موضع گیری می کند، اما در مواقعی به دلیل عدم حصول زمینه، برای اقدام عملی علیه رژیم و درمقابل، برخی منکرات صورت گرفته از سوی رژیم شاه، می فرماید:

من آن مقداری که وظیفه شرعی خودم بود، هم قبلاً با لسان نصیحت و بعد هم یک مقداری تشدد و بعد هم با این مقدار اظهار تنفر، پیش خودم خیال می کنم وظیفه خودم را اداء کرده باشم، حالا اگر تأثیر نکند، خداوند عالم می فرماید… اگر شما وظیفه را گفتید آنها عمل نکردند، باید دیگر بخدا سپرد (امامی، ۱۳۸۲، ص ۳۴۸).

ج. مواضع آیت الله گلپایگانی از سال ۱۳۵۶ تا پیروزی انقلاب اسلامی

با قیام ۱۹ دی مردم قم در اعتراض به توهینی که در روزنامه اطلاعات ۱۷ دی ۱۳۵۶ به امام خمینی ره و روحانیت شده بود، آیت الله گلپایگانی ضمن اظهار انزجار از این اقدام، اعلام می دارد که ایشان همیشه مخالفت خود را با تصویبات و مقررات ضداسلامی به وسیله نامه، تلگراف و تذکرات شفاهی صریحاً اظهار داشته، حجت را بر همه تمام نموده است و مسئولیت این حوادث فجیعه، همه متوجه مصادر امور است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۲). ایشان همچنین در پیام های متعددی، در پاسخ به نامه های علمای شهرهای مختلف، به مناسبت قیام ۱۹ دی قم، با بیان انزجار و نگرانی از توهین و نیز قتل و کشتار مردم، بزرگترین عامل شکست توطئه دشمنان اسلام را بیداری، آگاهی و اتحاد مسلمانان می شمارد و مسئولیت مؤمنان را در این شرایط، سنگین می داند (همان، ص ۴۱۷ ـ ۴۲۳).

آیت الله گلپایگانی، در پی جنایات رژیم شاه در تبریز، با بیان اینکه تلاش های بسیاری برای مبارزه با اسلام و قرآن صورت گرفته است… با بیداری مردم که از هرگونه فداکاری در حمایت از دین دریغ نکرده، هرگز تسلیم برنامه های ضد اسلامی نشده، خواستار اجرای احکام اسلامی هستند (همان، ص ۴۳۱ – ۴۳۲). این در حقیقت، آخرین مرتبه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر است و اقدامی عملی برای مقابله با منکر بزرگی چون حاکمیت رژیم شاه، برای احیای معروف بزرگی مانند اجرای احکام و برقراری نظام اسلام می باشد.

ایشان، همچنین در پیامی به علمای یزد، به مناسبت وقایع خونین این شهر، با اشاره به اینکه تظاهرات ملت برای حمایت از اسلام و احکام قرآن مجید، نشانه شعور مذهبی آنهاست، فشارها، محدودیت ها، زندان، تبعید و شکنجه، نه تنها آنها را تضعیف نمی کند، بلکه بیدارتر شده و هیچ گاه تسلیم برنامه های ضد اسلامی نمی شوند و خواسته آنها اجرای احکام قرآن، آزادی و عدالت اجتماعی در سایه نظام کامل اسلامی است (همان، ص ۴۵۳ ـ ۴۵۴)۰

آیت الله گلپایگانی، در پاسخ به نامه جامعه روحانیت زنجان، به مناسبت حمله مزدوران رژیم شاه به بیت ایشان، سبب اصلی ناراحتی و نگرانی خود را اهانات به اسلام و مسلمین و نیز کشتار، تبعید و زندانی کردن طلاب و جوانان متدین دانسته، این صدمات در راه حمایت از اسلام را موجب افتخار می داند. البته مردم نیز با ابراز احساسات، تعطیل کسب و کار، بذل نفوس و اموال ثابت کردند که در حفظ از اسلام و مسلمین از هیچ فداکاری دریغ نمی کنند (همان، ص ۴۶۱ ـ ۴۶۲). تمام این تلاش ها در حقیقت اقدام عملی برای مقابله با برنامه ها و اقدامات ضددینی رژیم شاه، بلکه با خود رژیم است.

این فقیه معارض رژیم شاه، در خرداد ۱۳۵۷ با انتشار اعلامیه ای، با بیان اینکه بیش از نیم قرن، این رژیم با ترویج فحشا، فساد، جشن های فرهنگ و هنر، برنامه های ضددینی آموزش و پرورش، اختلاط مدارس و مراکز فرهنگی، پیمان های فرهنگی با کفار و دهها موضوع دیگر، درصدد تغییر شخصیت اسلامی این مملکت است، اما در این مقطع تصور نکند که با هجوم به خانه علما، مدارس دینی و دانشگاه ها، می تواند جامعه روحانیت و مردم را از وظیفه خود برگرداند؛ زیرا این مردم به دنبال اجرای احکام قرآن و برقراری نظام اسلامی هستند (همان، ص ۴۷۰). این مرحله از نظر آیت الله گلپایگانی، عالی ترین مرحله امر به معروف و نهی از منکر است (صابری همدانی، ۱۳۸۳ ، ص ۴۳ ـ ۴۵).

ایشان با اظهار تأسف از اینکه مسئولان، به جای توجه به احساسات مذهبی مردم مسلمان، هر روز به نحوی قلوب آنها را جریحه دار می کنند و بر فشار ها و محدودیت های خود ادامه می دهند، بیان می دارد: این مطلب باید معلوم باشد که روحانیت و ملت تا پیروزی نهایی که اجرای احکام قرآن و برقراری نظام اسلامی می باشد، به مبارزات خود ادامه می دهند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۴۸۳). همچنین ایشان با بیان اینکه به وظایفی که تشخیص می دهد، عمل نموده و تا نیل به مقصود وظایف خود را انجام خواهد داد (همان، ص ۴۸۶)، از مردم می خواهد تا فریب تغییرات صوری رژیم را نخورده، با هوشیاری مبارزه را ادامه دهند و بازگشت به عقب جایز نیست (همان، ص ۴۸۹ ـ ۴۹۰).

با وجود تذکرات، هشدارها، تظاهرات و اعتصابات، رژیم در شهر های مختلف، هر روز فاجعه ای می آفرید. در اعلامیه مراجع ثلاث قم، ایشان ضمن محکوم کردن، فجایع، مظالم و کشتارهای بی رحمانه مردم، به اطلاع عموم می رسانند که روحانیت شیعه، به پشتیبانی مردم تا کسب آزادی های مشروع و قانونی از فردی و اجتماعی تا لغو لوایح و قوانین ضد اسلامی و تا ایجاد یک نظام عادلانه در ایران، به مبارزات منطقی خود ادامه خواهد داد (همان، ص ۵۰۰ ـ ۵۰۱).

آیت الله گلپایگانی، تبعید و زندانی کردن اهل علم را مانع قیام روحانیت به وظائف شرعیه ندانسته، اهانت مسئولان به جامعه روحانیت، هرگز در عزم روحانیت در انجام وظیفه و بیان حقایق و ملت در مطالبه مطالب مشروعه خود خللی وارد نخواهد کرد؛ البته تحمل این مصائب در راه حمایت از دین مبین اسلام را موجب افتخار می دانند (همان، ۵۰۲ ـ ۵۰۴).

این فقیه مبارز، با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، در اعلامیه های متعددی ضمن محکوم کردن اعمال رژیم، بر ادامه مبارزه تأکید می کنند. البته این مبارزات به شکل های مختلف از جمله، تعطیلی دروس و نماز جماعت، تعطیلی کسب و کار و راهپیمایی در کمال آرامش و هوشیاری، مخالفت خود را رژیم و اقدامات آن اعلام می کنند (همان، ص ۵۱۰، ۵۱۲ ـ ۵۱۴، ۵۲۵، ۵۳۵، ۵۳۶، ۵۴۰ ـ ۵۴۱، ۵۴۶).

با تمام تلاش های صورت گرفته، رژیم به اقدامات خود ادامه می دهد. آیت الله گلپایگانی در نامه ای با بیان اینکه مظالم حکومت استبداد و تجاوز آن به نوامیس و مقدسات و قتل نفوس محترمه در شهرهای مختلف، مردم را به ستوه آورده، عمر استبداد را سپری شده دانسته و اقدامات رژیم را موجب پایداری بیشتر مردم و نزدیک شدن به نتیجه مبارزه می داند. البته ایشان رژیم را تهدید می کند که در صورت اجرای برخی نقشه های خطرناک، طبق مراتب امر به معروف و نهی از منکر، روحانیت ناچار به اتخاذ تصمیمات شدیدتری خواهد شد (همان، ص ۵۵۵ ـ ۵۵۶).

البته نکته ای که در برخی از اعلامیه ها و نامه های آیت الله گلپایگانی، در اوج مبارزات انقلابی در سال ۵۷ دیده می شود، اجرای احکام اسلامی و برقراری نظام اسلامی است. این موضوع درحقیقت، عالی ترین مرتبه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر می باشد (همان، ص ۵۶۱، ۵۶۵ ـ ۵۶۸، ۵۸۱ ـ ۵۸۲، ۵۸۵، ۵۸۷).

آیت الله گلپایگانی، با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، در نامه ای به ازهاری نخست وزیر، سران ارتش، درجه داران و افسران، که آن را برحسب وظیفه شرعی می داند، تذکر می دهد تا این تذکر موجب فکر صحیح و اتخاذ ترتیب مشروع و منطقی از سوی آنان شود. ایشان، با بیان اینکه سلب آزادی های فردی و اجتماعی، ایجاد اختناق، سانسور و کشتار، موجب بقاء حکومت استبدادی نشده و ملت را آرام نکرده و روحانیت را از انجام وظیفه باز نخواهد داشت، به آنها اتمام حجت می کند که حفظ سلطنت، خواسته ملت و به مصلحت مملکت نبوده و مجوزی برای اقدامات خشونت بار نیست. مردم به چیزی جز پایان حکومت استبدادی و برقراری نظام اسلامی راضی نخواهند شد (همان، ص ۵۷۳ ـ ۵۷۴).

پخش این تلگرام در آن شرایط خفقان آور و حاکمیت رعب و وحشت و حکومت مسلسل و گلوله، اعجاب همگان را برانگیخت و شور و شوق زیادی ایجاد کرد. با وجود مقررات شدید منع عبور و مرور، در فرصتی کوتاه اعلامیه ها پخش شد. این اطلاعیه به حدی مهم بوده که فرزند آیت الله گلپایگانی اظهار می دارند که حاج احمدآقا فرزند امام خمینی ره، در تماس تلفنی گفته بودند که حضرت امام این اعلامیه را بالای سرشان نصب کرده و فرموده بودند: از طرف من چندین مرتبه دست آیت الله گلپایگانی را ببوسید (امامی، ۱۳۸۲، ص ۱۴۸).

ایشان همچنین در اعلامیه دیگری، با اخطار به کسانی که با اعمال خشونت آمیز و کشتار مردم، به دنبال ادامه حکومت ظالمانه هستند، این اقدامات را بازدارنده روحانیت مجاهد و ملت مسلمان از انجام وظایف نمی داند و حکم می کند که تیراندازی ارتش به مردم، تحت هیچ شرایط و بهانه ای جایز نبوده، بلکه این عمل حرام مؤکد است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۵۹۵ ـ ۵۹۶).

در اعلامیه مراجع، که به امضای آیت الله گلپایگانی نیز رسید، با بیان اینکه ملت ایران از امام حسین علیه السلام درس حمایت از حق و مبارزه با ظلم را فرا گرفته است، و تظاهرات دهها میلیونی مردم در روز عاشورا، که همان کلام امام حسین علیه السلام: الا ترون الی الحق لایعمل و الی الباطل لایتناهی عنه، را فریاد می زدند، در حقیقت رژیم باطل ایران را محکوم و غیرقانونی اعلام نمودند (همان، ص ۶۰۹). این امر بیانگر این است که هدف قیام مردم ایران، به تأسی از امام حسین علیه السلام، امر به معروف و نهی از منکر است.

آیت الله گلپایگانی، با صدور اعلامیه ای در اوج مبارزات مردم، با بیان اینکه این قیام با الهام از تعالیم عالیه اسلام و پیروی از مکتب حیاتبخش امام حسین علیه السلام علیه حاکمیت جور صورت گرفته و با تبلیغات روشن بینانه موجب حضور همه طبقات در این قیام شده است، خواسته همه مردم را پایان دادن به رژیم پهلوی و برقراری نظام اسلامی می دانند (همان، ص ۶۲۴)، که مرتبه عالی امر به معروف و نهی از منکر است.

رژیم تلاش کرد با توجه به راهپیمایی ها و اعتراضات مردم، برخی اصلاحات را انجام دهد. اما آیت الله گلپایگانی و سایر مراجع، این مقدار رفع منکرات را صوری خوانده، و با توجه به فجایع خونین رژیم در شهرهای مختلف، تصمیم مردم برای پایان دادن به حکومت دیکتاتوری و استقرار نظام عدل و حق اسلامی را قطعی خواندند و از همه تقاضا کردند تا از هرگونه کمک به نظام ظالم، که کمک به منکر بزرگی چون استقرار نظام جبار است، خودداری نمایند (همان، ص ۶۳۱ ـ ۶۳۲).

با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی و فراهم شدن شرایط برای مرحله نهایی امر به معروف و نهی از منکر، که اجرای احکام اسلامی و درحقیقت، استقرار نظام اسلامی است، آیت الله گلپایگانی بر ادامه مبارزه تا رسیدن به پیروزی نهایی تأکید کرده، از مردم می خواهند تا با توجه به همه قربانی هایی که در راه این انقلاب تقدیم شده است، بر هوشیاری تا رسیدن به نتیجه کامل اهتمام کنند (همان، ص ۶۴۸ـ۶۵۰).

نتیجه گیری

در دیدگاه آیت الله گلپایگانی، امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان مبنایی برای مبارزه با طاغوت و قیام و انقلاب علیه آن است. ایشان، در بیان مراتب امر به معروف و نهی از منکر، مرتبه اول را اظهار کراهت، مرتبه دوم، حسن خلق و کلام نیکو، مرتبه سوم، غلظت کلام، خشونت و سرزنش و مرتبه چهارم را زدن البته در صورت احتمال تأثیر و عدم ضرر جانی و مالی و عرضی، و نیز منجر نشدن به جرح و قتل می دانند. البته، اگر منجر به جرح یا قتل شود، در یک کلام، آن را نیازمند اذن امام معصوم می دانند. اما در بحث ولایت فقیه، اجرای حدود و تعزیرات از جمله ضرب، قتل، قطع، نفی و حبس را مرتبه عالیه از مراتب امر به معروف و نهی از منکر می شمارد که به عهده فقیه است و به شکل کلی، اجرای احکام اسلامی را عالی ترین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر می شمارد.

آیت الله گلپایگانی، با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، در مواجهه با اقدامات رژیم پهلوی از دهه چهل، که با تصویب نامه انجمن های ایالتی و ولایتی آغاز شد و تا سال ۱۳۴۳ ادامه داشت و نیز در ایام تبعید امام تا شروع مبارزات جدّی در سال ۱۳۵۶، در قالب نامه ها، تلگراف ها و اعلامیه های خود، تلاش می کند ابتدا با عباراتی نصیحت گونه، منکراتی را که در برنامه ها و اقدامات رژیم پهلوی است، تذکر می دهد. البته با توسعه منکرات و نیز با توجه به شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از عباراتی چون، تذکر، تأسف، انزجار و محکومیت استفاده می کنند و با اوج گرفتن مبارزات انقلابی، در سال های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷، علاوه بر استفاده از واژه های فوق، بر اجرای احکام اسلام و برقراری نظام اسلامی که عالی ترین مراتب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده و در این مرحله حتی بذل جان و مال و هرگونه صدمات را در راه حمایت از اسلام باعث افتخار می دانند، و نیز با توجه به تظاهرات مردم و حتی کشته شدن عده ای، ایشان بازگشت به عقب را جایز ندانسته و ادامه مبارزه تا رسیدن به هدف نهایی که اسقاط رژیم پهلوی و برقراری نظام اسلامی را خواستار می شوند.

منابع

امامی، محمدمهدی، ۱۳۸۲، زندگی نامه آیت الله العظمی گلپایگانی به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

انصاری قمی، ناصرالدین، ۱۳۷۳، آیت الله گلپایگانی، فروغ فقاهت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.

آبراهامیان، یرواند، ۱۳۷۷، ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند و دیگران، تهران، نشر مرکز.

جعفریان، رسول، ۱۳۸۱، جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

حرانی، حسن بن شعبه، ۱۴۰۴ق، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین.

حرعاملی، محمدبن حسن، ۱۴۱۱ق، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت علیها السلام.

حسینیان، روح الله، ۱۳۸۳، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران (۱۳۴۳ ـ ۱۳۵۶)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

حسینی میلانی، سیدعلی، ۱۴۰۱ق، کتاب القضاء، ج ۱، تقریر أبحاث السیدمحمدرضا الموسوی الگلپایگانی، قم، خیام.

ـــــ، بی تا، کتاب القضاء، ج ۲، تقریر أبحاث السیدمحمدرضا الموسوی الگلپایگانی، قم، دارالقرآن الکریم.

دفرونزو، جمیز، ۱۳۷۹، انقلاب اسلامی ایران از چشم انداز نظری، ترجمه حمیرا مشیرزاده، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.

روآ، اولیویه، ۱۳۷۸، تجربه اسلام سیاسی، ترجمه محسن مدیر شانه چی و حسین مطیعی، تهران، هدی.

صابری همدانی، احمد، ۱۳۸۳ق، الهدایه الی من له الولایه، تقریر ابحاث آیت الله محمدرضا الگپایگانی، قم، دارالقرآن الکریم.

عمید زنجانی، عباسعلی، ۱۳۶۷، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی.

کدی، نیکی، ۱۳۷۵، ریشه های انقلاب اسلامی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، چ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

الگار، حامد، ۱۳۵۹، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، چ دوم، تهران، توس.

گلپایگانی، محمدرضا، ۱۴۰۳ق، مجمع المسائل، چ دوم، قم، دارالقرآن.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۴، اسناد انقلاب اسلامی، چ دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۸۵، حضرت آیت اللّه العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی .

معدل، منصور، ۱۳۸۲، طبقه، سیاست و ایدئولوژی در انقلاب ایران، ترجمه محمد سالار کسرایی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.

مقدس نجفی، محمدهادی، بی تا، تقریرات الحدود و التعزیرات لأبحاث آیت الله محمدرضا الگلپایگانی، بی جا، بی نا.

موسوی خمینی، سیدروح الله، ۱۳۷۸، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.

ـــــ، ۱۳۷۹(الف)، تحریرالوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی ره.

ـــــ، ۱۳۷۹(ب)، کتاب البیع، ج ۲، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.

ـــــ، ۱۳۸۱، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ره.

نجفی، محمدحسن، بی تا، جواهر الکلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.

نرم افزار حدیث ولایت، پیام مقام معظم رهبری به مناسبت رحلت آیت الله گلپایگانی، ۱۸/۹/۱۳۷۲٫

حسین‌ ارجینی :استادیار دانشگاه معارف اسلامی.

فصلنامه معرفت سیاسی، سال ششم، شماره اول، پیاپی ۱۱،

انتهای متن/