مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

شهید مهندس فرخ رضا فقیهی فر

شهید مهندس فرخ رضا فقیهی فر

 
تاریخ تولد :۱۵ آبانماه ۱۳۵۷

محل تولد : مشهد مقدس

رشته تحصیلی : مهندسی برق قدرت

محل تحصیل : دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد

مسئولیت ها :

– فرمانده پایگاه بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد

– مسئول سیاسی حوزه بسیج دانشجویی ومراکز آموزش عالی بجنورد

– ضابط قضایی بسیج

تاریخ شهادت : ۲۲ آبانماه ۱۳۸۰

محل شهادت : جاده بابا امان بجنورد

محل تدفین : در جوار آرامگاه خواجه ربیع

شخصیت و فعالیت های دانشجویی

این شهید بزرگوار اهل و ساکن مشهد مقدس بود.کودکی خویش را در دامان خانواده ای مذهبی و در جوار حرم پاک رضوی طی کرده بود و با معنویات اهل بیت (ع) رشد یافته بود. این بزرگوار دارای روح بسیار لطیف و تاثیر گذاری در بین دوستان بود. ما در اینجا صرفاً به اندکی از فعالیتهای این شهید و نحوه شهادت ایشان اشاره می کنیم . این عزیز در سال ۱۳۷۶ در رشته مهندسی برق دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد پذیرفته شد و از همان بدو ورود به دانشگاه ، شخصیت جذاب وی مسئولین دانشگاه و بسیج دانشجویی را به خود متمایل کرد. گذشته از صفای باطنی ، اخلاق حسنه و شوخ طبعی های این عزیز دو خصلت بارز در شخصیت وی نمود داشت:

اول این که ایشان مداح اهل بیت (ع) بود. مداحی های وی همیشه در خاطره ها باقی خواهد ماند ، هنوز فیلم های مداحی و نوارهای کاست این شهید که بصورت مجموعه ای آماده شده است در بین دوستان در حال چرخش است. ایشان هیئت دانشجویی سید الشهدا (ع) را در دانشگاه بجنورد پایه گذاری نمود و هر هفته جلسه زیارت عاشورا با مداحی وی سیل دانشجویان مشتاق را جذب می کرد. همچنین چندین جشن میلاد معصومین (ع) در دانشگاه و سطح شهر بجنورد توسط ایشان برگزار گردید که جمعیتهای چند هزار نفری را به سوی خود جلب می کرد.

دومین ویژگی این شهید تبحر خاص ایشان در زمینه آگاهی از مسائل سیاسی و اعتقادی بود تا جایی که بارها و بارها نیروهای معاند را به پای مناظره کشانده و با استدلال و منطق خاص خود ایشان را مجاب می کرد. این امر باعث شد تا از سوی بسیج دانشجویی بجنورد به دوره پنجم طرح ولایت ، جهت کسب آگاهی و معرفت بیشتر اعزام شود. این ذوق و قریحه باعث شد تا در همان سال مسئولیت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد به ایشان واگذار شود. از ویژگیهای دیگر این شهید بزرگوار ، معنویت و ارتباط قلبی ایشان با امام زمان(عج) بود.

شهید از زبان پدر:

درنیمه شب یکی از شبهای آبان ماه سال ۱۳۵۷ ساعت ۱۲ شب درست در زمان حکومت نظامی رژیم طاغوت که شب ها بدون مجوز ، تردد امکان نداشت به کلانتری ۳ مشهد مراجعه و با مجوزی که داده شد مادر شهید را به بیمارستان مادر مشهد انتقال دادم. حدود ۱۰ صبح روز بعد خداوند عنایت نمود و این شهید بزرگوار چشم به جهان گشود ، که به نام  امام هشتم نامش را فرخ رضا نهادیم.

در اوان کودکی بچه بسیار آرامی بود به طوری که هیچ گاه مشاهده نگردید که شبی را با گریه و زاری مزاحم خواب والدین شود. بچه ای بسیار خوش رو ، دائماً متبسم و در عین حال بسیار مظلوم بود. همان طوری که بزرگ و بزرگتر می شد مظلومیتش را بیشتر نمایان می ساخت، بطوری که همین عوامل موجب گردیده بود که نه تنها والدین بلکه اقوام دور و نزدیک علاقه غیر قابل وصفی نسبت به او پیدا کنند. اکثراً همراه من بود حتی شبها نیز نزد بنده به خواب می رفت.

از همان کودکی علاقه خاصی به امام رضا(ع) داشت ، روزی را بیاد دارم که در زمانی که نوزادی بیش نبود او را همراه خودم با شیشه شیرش به حرم مطهر امام رضا (ع) برده بودم. اطراف ضریح مطهر نشسته بودیم. در موقع خوردن شیر با دیدن آینه های مضجع شریف رضوی و زرق و برق آینه ها ذوق و شوق خاصی از خود نشان داد و سعی کرد روی پاهایش بلند شود ولی قادر نبود. وقتی به سن ۵ سالگی رسید عازم کودکستان شد ، بچه‌ای بسیار با هوش و مهربان بود . هر چند سن و سالی نداشت ولی با گفتار کودکانه اش همه را به تفکر وامیداشت. اولیای کودکستان از نحوه اخلاق و رفتارش بسیار خرسند بودند و در مواقع مراجعه اینجانب به کودکستان ، داشتن چنین فرزندی را به من تبریک می گفتند.

تا این که وارد دبستان شد و در دبستان شهید عباس افشاری به تحصیل مشغول گردید. اکثراً نمراتش در سطح بالا و مورد تحسین معلمین کلاس مربوطه اش وسر آمد دیگر دانش آموزان بود . در فعالیتهای فرهنگی دبستان بسیار فعال بود ، در اغلب مسابقات برنده می شد. مثلاً درمسابقات قرآن از اکثر همکلاسیانش جلوتر بود و درخشش خاصی داشت .

با نمرات و معدل بسیار خوب وارد مدرسه راهنمایی ابن سینا شد و دو سال بعد را در مدرسه راهنمایی غیر انتفاعی مفید به ادامه تحصیل پرداخت. در این مقطع تحصیلی نیز پیش دبیران ارج و قرب فراوانی برای خودش کسب کرده بود و این درحالی بود که علاوه بر تحصیل و انجام کارهای خانه ، از خواهر و برادرهای کوچکترش نیزمراقبت کامل می نمود. و بایستی گفته شود که حق بسیار زیادی به گردن یکایک فرزندانم دارد ، زیرا خودم مدیر مدرسه در دو شیفت بودم و مادرش نیز در دبستان به تدریس اشتغال داشت و اصولاً یک شیفت را در منزل نبودیم و رضا می‌ماند و نگهداری ازخواهر و برادران کوچکترش.

هر چه رضا بزرگتر میشد نبوغ خاصی از خود بروز میداد . در کارهای فرهنگی و اجتماعی همیشه پیشقدم بود تا اینکه وارد محیط دبیرستان شد و در دبیرستان شهید هاشمی نژاد به ادامه تحصیل مشغول شد. از همان دوران با عضویت دربسیج دانش آموزی سعی می کرد برای دانش آموزان دیگر  نمونه و الگو باشد. این روند ادامه داشت تا این که وارد دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد شد و در رشته برق الکتروتکنیک (قدرت) به ادامه تحصیل مشغول گردید. از خصوصیات اخلاقی و نحوه برخورد ، رفتار و گفتار و کردارش ، دانشجویان بسیجی دانشگاه بیشتر از هرکس دیگری باخبرند . تعهد و اخلاص خاصی نسبت به نظام مقدس جمهوری اسلامی داشت و درپایان تحصیل نیز جان عزیزش را فدای مبارزه با مفاسداجتماعی نمود.

روحش شاد وراهش پررهرو باد.

خاطراتی از شهید فرخ رضا:

شهادت در رکاب امام زمان(عج)

روز میلاد مسعود منجی عالم بشریت حضرت ولی عصر ارواحناله‌الفداء بود. جشن بزرگی به همین مناسبت با حضور گسترده اقشار مختلف شهر در سالن ورزشی آزادی بجنورد برگزار شده بود. بعنوان مجری مراسم، برنامه ها را آغاز کردم.

پس از تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید، چند تن از مداحان اهل بیت (ع) به مدیحه سرایی پرداختند ، با توجه به این که رضا نیز از جمله مداحانی بود که باید از صدای زیبایش در این جشن بزرگ استفاده می شد و در آمدنش تاخیر ایجاد شده بود ، همچنان منتظر و چشم به راهش بودم ، از برو بچه ها سراغ رضا را گرفتم ، ولی رضا درمحل حضور نداشت ، یکی از برادران بسیجی را با وسیله نقلیه ای برای آوردن ایشان به محل سکونتش فرستادم . بعد از دقایقی با لبخند همیشگی اش از درب سالن ورزشی واردشد. نگرانیم بر طرف شد ، وجودم سرشار از شوق و شادی گشت ، چرا که حضور و مدیحه سرایی رضا بدون شک در هر مجلسی حاضرین را منقلب و حال و هوایی دیگر در محفل ایجاد می کرد. از رضا دعوت کردم تا برای خواندن مولودی به جایگاه بیاید ، رضا با خونسردی و متانت خاصی پشت تریبون قرار گرفت. من که با میکروفون بی سیم روبروی او که بر روی جایگاه بود با فاصله زیادی ایستاده بودم سئوال کردم: آقا رضا شما به عنوان مداح اهل بیت (ع) قبل از شروع مولودی بفرمائید که اگر یک زمانی توفیق زیارت مولایت امام زمان (عج) را یافتی اولین سخن و خواسته تو از مولایت چیست ؟ سرش را به نشانه خضوع پائین انداخت ، انگار در محضر مولایش ایستاده است ، سخنانش را به آرامی با نام و یاد خداوند متعال شروع کرد و گفت: سئوال سختی است من که چنین لیاقتی ندارم ، اما اگر زمانی مولایم امام زمان(عج) را زیارت کنم از او می خواهم که توفیق شهادت در رکابش را نصیب من گرداند.

ارادت و محبت

یکی از دوستان تعریف میکند: چند روز قبل از شهادت ایشان یکی از دوستان به منزل دانشجویی که در آن به اتفاق شهید فقیهی فر ساکن بودیم تلفن زد. اتفاقاً این عزیز گوشی را برداشت ، دوست دیگر که اهل ذوق و مداح اهل بیت (ع) بود ، پس از سلام بیتی شعر در فراق امام زمان (عج) قرائت کرد. ما که از ماجرا بی خبر بودیم ناگهان دیدیم بدون صحبت خاصی اشک از دیدگان این شهید بزرگوار سرازیر شد ، بعدها فهمیدیم که قضیه از چه قرار بوده است. صفا ، صداقت و عدالتخواهی این عزیز باعث شده بود که همیشه تعدادی از بچه های بسیجی همچون پروانه گرد شمع وجود او بگردند. ایشان چند روز پس از قضیه مذکور به زیارت حضرت معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران که ارادتی خاص بدان محل داشت رفت ، حالات عجیبی را از این شهید در طی این سفر نقل کرده اند.

نحوه شهادت شهید فرخ رضا

این بزرگوار ، امر به معروف و نهی از منکر را واجب شرعی می شمرد ، پس از طی دوره های مختلف آموزش ، به عنوان ضابط قضایی از سوی مرکز اجرایی امر به معروف و نهی از منکر شهرستان بجنورد به ماموریتهای ویژه اعزام می شد. روز ۲۲ آبان سال ۱۳۸۰ ایشان پس از مدتها که به دیدار خانواده در مشهد مقدس نرفته بود عازم دیدار خانواده بود که خبر رسید تعدادی از اعضای مرکزی ستاد امر به معروف از جمله ایشان جهت امر مهمی سریعاً به این مرکز مراجعه کنند. ایشان نیز که به وظیفه خویش بیش از هر چیز دیگر می اندیشید دیدار خانواده را به تعویق انداخت.

برنامه این گونه بود که در یکی از روستاهای اطراف شهر ، باندی فاسد مرکزی دایر کرده بودند که به انواع مفاسد می پرداختند . طبق دستور مرجع قضایی می بایستی اعضای ستاد به صورت سریع وارد عمل می شدند. این کار با همان سرعت پیش بینی شده انجام شد و بحمداله این ماموریت با موفقیت صد در صد انجام گرفت . منزل پس از محاصره در مدت کوتاهی پاکسازی شد و کلیه اعضای باند اعم از زن و مرد دستگیر شدند. در هنگام مراجعت ، کثرت متهمین موجب کمبود جا در وسایل نقلیه برای تعدادی از مامورین شد ، به شهید بزرگوار فرخ رضا فقیهی فر پیشنهاد شد که با گروه اول متهمین به شهر بازگردد ولی با روحیه ایثاری که در این شهید موج می زد با لبخندی دوستان سپاهی و بسیجی را راهی کرد و خود به همراه یکی از برادران سپاه در کنار جاده ایستادند تا با وسیله دیگری به شهر بازگردند. اکنون شب شده بود و تاریکی بر فضای جاده حاکم بود. ناگهان اتوبوسی از راه میرسد و بعلت تاریکی شب و لغزندگی جاده ناشی از بارش باران به سمت این برادر متمایل شده و در لحظه ای به سر مبارک این عزیز اصابت می کند ، وی مظلومانه به پشت پرتاب شده و مجدداً از پشت سر به زمین اصابت می کند و در کمتر از لحظه ای جان به جان آفرین تسلیم می نماید.

وقتی بر سر پیکر این عزیز حاضر شدیم ، همان گونه که مدتها آرزویش را داشت در خون خود غلطیده بود و لبخندی از رضایت بر لب داشت . پیکر مطهر این شهید در خواجه ربیع مشهد مقدس در کنار مزار دیگر دوستان شهیدش به خاک سپرده شد. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.