غزل رضا اسماعیلی در رثای شهید علی خلیلی
رضا اسماعیلی در غزلی به روایتی دیگر از زندگی شهید علی خلیلی میپردازد. وی «کوچ غریبانه» را به ناهی منکری تقدیم میکند که به دور از همه اما و اگرها به دعوت سرورش، اباعبدالله الحسین(ع)، لبیک میگوید.
باید شبـی بوی گل چید، چیزی مهمتر از این نیست
گل را ز پروانه پرسید، چیزی مهمتر از این نیست
باید شبی مهربان شد، با یاکریم و پرستو
بر روی پروانه خندید، چیزی مهـمتر از این نیست
بــاید به آیینه سر زد، هر روز و هر روز و هر روز
از حال آیینه پرسید، چیزی مهـمتر از این نیست
چون آفتاب جوانمرد، باید سخاوت پراکند
بایــد درخشید و بخشید، چیزی مهمتر از این نیست
این زندگی، این پـری را، این خواب نیلوفری را
باید کـه پرسید و فهمید، چیزی مهمتر از این نیست
در سیب سرخـی که اکنون، در روبروی من و توست
باید خدا را شبی دید، چیزی مهمتر از این نیست
باید که عاشقترین شد، با لالهها همنشین شد
یک شب غریبانه کوچید، چیزی مهمتر از این نیست
منبع:فارس