«من سیب زمینی نیستم!» نگاه متفاوت به شهادتِ یک طلبه و رگ گردنهایی که بیرون میزنند.
خون شهادت «تو» اینگونه عمل کرده است؟!
و البته که وظیفه ماست پیگیر خون به ناحق ریختهات باشیم اما میدانی علی آقا راستش این است که از دیگرانی که ادعای شهداء و ولایت و… ندارند که توقعی نیست! توقع از ماست که مدعی هستیم و جانم فدای رهبر میگوییم و جانم فدای اسلام، اما حتی حاضر نیستیم زبانمان را برای امر ولی و اسلام و واجبی مثل امر به معروف و نهی از منکر هزینه کنیم! «تو» خونت را برای اسلام و امر مولایت میدهی و ادعایی هم نداری و برخی از ما پر از ادعاییم و فقط ادعا!
واقعا فرق یک درخت در بیابانهای کویر لوت با برخی از ما چیست؟! فرق یک ماهی مرده در حاشیه دریای خزر با برخی از مایی که داد و هوار میکنیم چیست؟ فرق یک کُنارِ گندیدهی زیر درخت سدر، افتاده در اطراف کازرون شیراز با برخی از ما که رگ گردنمان میزند بیرون چیست؟ فرق برخی از ما با سیب زمینی چیست؟!
همان قدر که درختی در کویر لوت و ماهیای مرده در حاشیه دریا و کناری گندیده و سیبزمینی نسبت به امر به معروف و نهی از منکر عامل هستند برخی از ما نیز همانقدر عاملیم! فرق «ما» با «تو» چیست؟
چرا خدا «تو» را انتخاب میکند و ما را نه؟ چرا «تو» در پرچم سه رنگ پیچیده میشوی و کلمه زیبای شهید در کنار اسمت قرار میگیرد و ما… چرا «تو» به معنی دقیق کلمه «خلیل» خدا میشوی و ما نمیشویم؟!
سرم را بالا میآورم. نگاه میکنم به آیههایی که آن بالا منتظر خوانده شدن هستند و هر روز خودشان را نشانم میدهند. سوره عصر است.
«إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ … إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْر»
«که انسانها همه در خسران و زیانند … مگر افراد و اقلیتى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند و یکدیگر را به حق سفارش کرده و به صبر توصیه نمودهاند.»
ایمان تنها کافی نیست. اعمال صالح در زندگیام کجا هستند؟ سفارش به حق کجاست؟ باید که عمل کرد و صبر کرد و انتظار کشید. این پیام خداست، انتظار.
«فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ»
«و گروهی از آنان شهید شدهاند و گروهی دیگر نیز در همین انتظارند.»
«سوره احزاب، آیه ۲۳»