مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

کارکرد تربیتی امر به معروف در سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله

کارکرد تربیتی امر به معروف در سیرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله

یکی از مهمترین بحث‌ها در عرصۀ علوم انسانی، تربیت انسان است، زیرا مهمترین هدفِ رسالت انبیا را تربیت و تزکیه تشکیل می‌دهد. و انسان یگانه موجودی است که بیشترین نیاز را به تربیت  و رسیدن به کمال دارد؛ زیرا جانداران دیگر بر اساس غریزه از نخستین لحظه‌های تولد راهشان را می‌یابند و بر همین اساس از خود دفاع کرده، به زندگیشان ادامه می‌دهند. اما انسان اینگونه نیست؛ اگر دست حمایتِ مربیان از سر او برداشته شود،  نه تنها به کمال دست نمی‌یابد بلکه  از همان آغاز، راه فنا را در پیش می‌گیرد. چنانکه نوزاد انسان از هر زنده جانی ضعیف تر و به تعبیری:
حیوان بالفعل است که هیچ قدرت دفاع و زیستن ندارد و  کمالی در او مشاهده نمی‌شود ولی همین موجود ضعیف، با تربیت و آموزش، به جایی می‌رسد که سیارات آسمانی را در اختیار می‌گیرد و با قوۀ اندیشه و فکر به همۀ اشیا مسلط می‌شود. اگر انسان تربیت شود و در مسیر کمال و بلند پروازی قرارگیرد، آنچنان شاهین روحش اوج می‌گیرد که ستیغ سعادت را به آسانی فتح  می‌کند و تا بلندای آسمان انسانیت به پرواز در می‌آید. و بر قله‌های پیروزی  و کمال  یکی پس از دیگری سیطره می‌یابد به فرمودۀ زیبای سعدی:

رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند ***  بنگر که تا چه حدست مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پای بند شهوت   ***  به درآی تا ببینی، طیران آدمیت [۱]

انسانی که این همه آمادگی برای تربیت شدن دارد، شایسته است که خداوند بهترین راه‌ها را برای تربیت او در نظر گرفته باشد، که یکی از این راه‌ها «امر به معروف و نهی از منکر» است که در تربیت فرد و جامعه کاربرد فراوان دارد. پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیز برای این مبعوث گشت که انسان را هدایت و تربیت کند و استعدادهای نهفتۀ آنان را ـ که خداوند در نهادش به ودیعه نهاده بود، ـ شکوفا سازد؛ از طرفی «امر به معروف و نهی از منکر» یکی از سنت‌های مهم در اسلام است که جلو فساد را می‌گیرد و نوعی خیزش و مشارکت همگانی است در برابر فسادها و نارسایی‌ها و شاهراهی است برای رسیدن به کمال.
در این مقاله کارکرد تربیتی «امر به معروف و نهی از منکر» را در «سیرۀ پیامبر» به بررسی می‌نشینیم امید است که بتوانیم از عهده برآییم.
این موضوع با همۀ اهمیتی که دارد، کمتر مورد بحث واقع شده است؛ از این جهت یکی از مشکلات جدی در این حوزه کمبود منبع است که نوشتن در این عرصه را با مشکل رو به رو می‌سازد. زیرا سیره نویسان به نوعی رجال نویسی کرده‌اند و در برخی از کتاب‌های سیره نیز تاریخ نگاری را به جای سیره نویسی ادامه داده‌اند.
ما در این نوشته اول از کلیات ـ که شامل شرح و تعریف واژگان می‌گردد، ـ آغاز کرده‌ایم آنگاه در ادامه از کاربرد امر به معروف و نهی از منکر در سیرۀ پیامبر به بحث نشسته‌ایم امید است که مورد رضای حق قرارگیرد و از این خوان گسترده ما را نیز بهره‌ای باشد.

فصل اول: کلیات
در این بخش لازم است که به تعریف و توضیح برخی از واژه‌ها بپردازیم تا مشخص شود که به دنبال چه هدفی هستیم زیرا تا مشخص نباشد که منظور از واژگان چیست بحث روشن نخواهدشد و مشکلات بسیاری در برابر نگارنده خودنمایی خواهدکرد. عنوانی که در این مقاله انتخاب کرده‌ایم از چند واژه مرکب شده است که برخی از واژگان نیاز به تعریف دارند و عبارتند از: «معروف»، «منکر»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «تربیت»، «سیره» و «سیرۀ تربیتی» که قبل از ورود به بحثِ اصلی، واژگانِ یادشده را در ذیل به اختصار توضیح می‌دهیم:

مفهوم سیره
سیره بر وزن فعله از ریشۀ «س ی ر» در لغت عبارت است از: «روش، حالت و هیأت»[۲] و به معنای رفتن و سیرکردن در زمین است؛ و بر گذشتن، روان شدن و حرکت کردن دلالت می‌کند. و در اصطلاح: ثبات حالت، هیأت و روش مستمر است که آن را می‌توان سنت، مذهب، روش، رفتار، راه و رسم سلوک، طریقۀ خاص زندگی معناکرد.[۳] یکی از معانی سیره نیز «سنت» است که عبارت است از: «مجموعۀ رفتار و گفتار پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل‌بیت او.»[۴] گاهی افزون بر رفتار و گفتار، تقریر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل‌بیت او را نیز شامل می‌شود که در این صورت سیره عبارت است از: «رفتار، گفتار و تقریرِ (امضای) معصوم».[۵] چنانکه معصومی در برابر یک عمل سکوت کند و شخص انجام دهنده را راهنمایی نکند به معنای این است که آن عمل را پسندیده است و از آن خوشنود است یا دست کم از آن ناراضی نیست وگرنه باید یادآوری می‌کرد. که این اصطلاح بیشتر در علم اصول به کار می‌رود.
سیرۀ تربیتی: سیرۀ تربیتی پیامبر نیز عبارت است از: رفتارهایی که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مقام تربیت دیگران انجام داده است. بنابراین هر رفتاری که پیامبر به منظور اثرگذاری بر شناخت‌ها، باورها، احساسات، عواطف یا رفتارهای دیگران انجام داده است، سیرۀ تربیتی آن حضرت را تشکیل می‌دهد.[۶] با توجه به این تعبیر باید به بررسی بنشینیم که «امر به معروف و نهی از منکر» چه کارکردِ تربیتی در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارد. که در فصل آینده به این بحث می‌پردازیم.

مفهوم تربیت
تربیت که در فارسی پرورش خوانده می‌شود، به معنای: «پرورانیدن، پروردن و آموختن و…»[۷] آمده است و این واژه در اصل عربی است و از مادۀ ربو به معنای: زخم، زمین، فزون یافتن، زمین بلند و… به کار می‌رود.[۸] و راغب از آن چنین تعبیر می‌کند: «تربیت پدید آوردن حالت تدریجی در چیزی است تا به حد کمال برسد.»[۹]
و در بیان معنای اصطلاحی تربیت، کتاب‌های مختلف در زمینۀ تربیت، تعریف‌های متفاوت ارائه کرده‌اند، که نمونه‌های آن را در ذیل می‌بینیم:
۱٫ «تربیت عبارت است از انتخاب رفتار و گفتار مناسب، ایجاد شرایط و عوامل لازم و کمک به شخص مورد تربیت تا بتواند استعدادهای نهفته‌اش را در تمام ابعاد وجود، و به طور هماهنگ پرورش داده‌، شکوفا سازد و به سوی هدف و کمال مطلوب تدریجا حرکت کند.»[۱۰]
۲٫ «تربیت کردن، آگاه ساختن، شکل دادن و بالاخره رشد و نمو بخشیدن، همگی دارای ریشۀ واحدی هستند و آن فعل لاتینی «Educare» است.»[۱۱]
۳٫ «تربیت به معنای به فعلیت رساندن استعداد و به کمال رساندن مستعد کمال است.»[۱۲]
۴٫ «پرورش به جریان یا فرایند منظم و مستمر گفته می‌شود که هدف آن هدایتِ رشد جسمانی و روانی، یا به طور کلی هدایتِ رشد همه جانبۀ شخصیتِ پرورش یابندگان در جهت کسب و درک معارف بشری و هنجارهای مورد پذیرش جامعه و نیز کمک به شکوفا شدن استعدادهای آنان است».[۱۳]
از مجموع تعریف‌های ارائه شده می‌توان تعریفی را برگزید که هم مختصر و هم جامع اکثر این تعاریف باشد و آن عبارت است از: «آماده سازی شرایط و عوامل مناسب برای شکوفا ساختن استعدادهای بالقوۀ مستعد در همۀ ابعاد انسانی و رساندن تدریجی متربی به کمال مطلوب.»
اکنون لازم است که معروف و منکر نیز روشن شود و آنگاه با توجه به همان معنا به بررسی «کار کرد تربیتی امر به معروف و نهی از منکر در سیرۀ پیامبر گرامی اسلام» می‌پردازیم:

مفهوم معروف و منکر
معروف و منکر نیز مانند بسیاری از واژگان دیگر به دو معنای لغوی و اصطلاحی به کار می‌روند ولی معنای لغوی و اصطلاحی این دو از هم دور نیستند. بنابراین معروف در لغت از ماده «عرف» ضد نکر، هر چیز پسندیده‌ای است که نفس آن را می‌شناسد و به آن انس می‌گیرد و آرامش می‌یابد،[۱۴] و مُنْکَر: خلاف معروف، هر امری است که شرع آن را زشت بشمارد و حرام و ناخوشایند بداند.[۱۵] به تعبیر دیگر: «معروف اسم هر کاری است که حسنِ آن را عقل و شرع تشخیص دهند و منکر آن است که عقل و شرع آن را انکار نمایند»[۱۶]
و در اصطلاح فقهی: «معروف: هرکار پسندیده‌ای است که افزون بر خوبی، دارای وصف زائد باشد، (از قبیل استحباب، وجوب و…) که یا خود انجام دهنده آن را بشناسد (به واسطۀ اجتهاد و…)، یا به آن راهنمایی‌اش کنند (در صورتی که مقلد باشد) و منکر: کار زشتی است که یا خود انجام دهنده آن را بشناسد، یا از طریق دیگران بشناسد، (از طریق مجتهد).»[۱۷] از آنجا که منکر و معروف هم به فرهنگ وابسته است و هم عقل آن را می‌شناسد، یعنی برخی از منکرات در همۀ فرهنگ‌ها منکر است و برخی از معروف‌ها در همۀ فرهنگ‌ها معروف به حساب می‌آید. ولی برخی از مصادیق معروف و منکر را از طریق شرع باید شناخت به همین دلیل کسانی که برخی از مصادیق منکر را انجام می‌دهند و برخی معروف‌ها را ترک می‌کنند، و در شناختن آن نیز کوتاهی نکرده‌اند و از روی لجاجت نیز نیست قاصر شناخته می‌شوند و در پیشگاه خداوند معذورند. که جای بحثش در این مختصر نمی‌گنجد و باید به کتاب‌های فقهی مراجعه کرد.
امر و نهی: امر فرمان دادن به کاری است و نهی بازداشتن و منع کردن از چیزی. و یا نهی طلب واگذاشتن حاجتی است خواه برآورده شود یا نشود. وقتی مفهوم معروف و منکر و امر و نهی روشن گشت، امر به معروف و نهی از منکر نیز به تبع آن روشن می‌گردد زیرا: امر به معروف، فرمان دادن به معروف و کارهای نیک است که در اسلام معروف و شناخته شده است و نهی از منکر بازداشتن و منع کردن از ممنوعات شرعیه و ارتکاب بدی‌ها و زشتی‌ها است؛[۱۸]

فصل دوم: امر به معروف و نهی از منکر در سیرۀ پیامبر
مهمترین وظیفۀ تربیتی پیامبر
خداوند اولین مربیِ عالم است و بعد از خداوند، پیامبران مربیان انسان‌ها در این کرۀ خاکی هستند که این وظیفۀ مهم بر دوش آنان نهاده شده است و در پایان، پیامبر اکرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان معصوم: این مسؤلیت سنگین را بر عهده دارند، تا انسان‌ها را به گونه‌ای تربیت کنند که مصداق درست خلیفۀ خدا در روی زمین باشند، چنانکه خداوند در کتاب مقدسش در بارۀ حضرت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده است: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَث فِیهِمْ رَسولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَاتِهِ وَ یُزَکیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَاب وَ الْحِکمَهَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضلَالٍ مُّبِینٍ﴾‏؛[۱۹] به یقین‏، خدا بر مؤمنان منت نهاد [که] پیامبری از خودشان در میان آنان برانگیخت‏، تا آیات خود را برایشان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد، قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.
از آنجا که وظیفۀ اصلی پیامبر طبق این آیه تربیت است باید دید در این راه از امر به معروف و نهی از منکر چگونه استفاده نموده و سیره‌اش چه بوده است؟ آنچه را که به جرأت می‌توان ادعا کرد این است که در سیرۀ پیامبر بیشترین و مهمترین کارکرد تربیتی را «امر به معروف و نهی از منکر» داشته است و پیامبر هم در مراحل مختلف از روش و شیوه‌های امر به معروف و نهی از منکر برای تربیت انسان‌ها استفاده می‌نموده است، که از آن میان، چند مورد از سیرۀ آن حضرت را در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، بر می‌رسیم که از آن جمله می‌توان داستان سمره بن جندب را یاد کرد که در مبحث بعدی مفصل آن را بیان می‌کنیم.[۲۰] و نیز داستان مرد صحرانشین را که از پیامبر تقاضای کمک کرد و چون پیامبر به او مقداری کمک کرده بود که در نظر آن مرد ناچیز و اندک جلوه کرده بود، به پیامبر اهانت کرد و اصحاب آن حضرت را به خشم آورد؛ که نزدیک بود به او آسیبی برسانند، ولی رسول اکرم او را به خانه برد و دوباره کمک کرد و در ضمن این کار را کرد تا وضع زندگی آن حضرت را از نزدیک ببیند. پس از آن که وضع پیامبر را تماشا کرد و دانست که به شاهان شباهت ندارد و سیم و زری نیندوخته است به دلیل اهانتش از پیامبر عذرخواهی کرد ولی پیامبر به او امر فرمود تا عذرخواهی را در حضور اصحاب تکرار کند تا کینه‌ای که اصحابش نسبت به او داشتند برطرف شود پیامبر با این کارش او را رام و وادار به عذرخواهی کرد و در دل او محبت ایجاد کرد و او را از جملۀ مشتاقان دین ساخت و به سعادت و افتخار نزدیک نمود، و نیز به اصحابش فهماند که همواره مدارا و بردباری بیش از خشونت کاربرد تربیتی دارد چنانکه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در بارۀ همان شخص به اصحابش خطاب می‌فرماید: «داستان این مرد شبیه داستان مردی است که شترش رمیده بود و مردم به قصد کمک به دنبال شتر می‌دویدند و شتر بیشتر می‌رمید. صاحب شتر به مردم گفت: «به شترم کاری نداشته باشید من می‌دانم چگونه رامش کنم». آنگاه مقداری علف به دست گرفت و آرام به طرف شتر رفت و او را نوازش کرد و مهارش را گرفت و با خود آورد. پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: اگر من نیز شما را در برابر اهانت و گفتۀ آن مرد رها می‌کردم، او را می‌کشتید و با این حال داخل در آتش می‌شد.[۲۱] اما با او مدارا کردم از آتش نجات یافت و به دین گروید. و عاقبت نیکو یافت.[۲۲] و در نهایت از تربیت شدگان مکتب حیات بخش به حساب آمد.
و از دیگر مصادیق کاربرد امر به معروف و نهی از منکر، در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، فرستادن پیک‌ها و نامه‌های تربیتی آن حضرت به اطراف و اکناف عالم را می‌توان برشمرد که همه از کارکرد امر به معروف و نهی از منکر در سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حکایت دارند که در ذیل تا حد توان از آن بحث خواهیم کرد.

سیرۀ پیامبر در اجرای امر به معروف و نهی از منکر
یکی از سیره های پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) این بود که امر به معروف و نهی از منکر را با مراحل آن اجرا می‌کردند، یعنی از کم آغاز می‌نمودند و آنگاه شدت می بخشیدند از آنجا که گفته‌اند: «امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان یک امر اجتماعی در موارد گوناگون جنبۀ ارشادی دارد و از این جهت نیز یک روش تربیتی اساسی است. انسان طبیعتا ارشاد را بهتر از دستور دادن تحمل می‌کند.»،[۲۳] پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به نحو شایسته ارشادی بودن آن را در سیره‌اش نشان می‌داد که نمونۀ آشکار آن را در داستان سمره بن جندب می‌بینیم که علمای اصول از آن برای قاعدۀ لاضرر استفاده کرده‌اند. در داستان سمره پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) کاملا مراحل را رعایت فرموده و از ملایمت و مرحلۀ اول امر به معروف و نهی از منکر استفاده نموده است تا آخرین مرحلۀ لازم. داستان سمره چنین است:
زراره از امام باقر(علیه السّلام) روایت می‌کند که «سَمُرَهَ بْنَ جُنْدَب» در باغ مرد انصاری درخت خرمایی داشت که خانۀ انصاری در آنجا بود، سمره به سراغ نخلش می‌رفت بدون اینکه اجازه‌ای بگیرد و [یا الله بگوید] مرد انصاری گفت: ای سمره تو هموار ه ناگهان و بی اطلاع وارد باغ می‌شوی و ما در شرایطی قرارداریم که خوشایند نیست وقتی وارد باغ می‌شوی اجازه بگیر!
ـ من در راهی که مربوط به درخت خودم است اجازه نمی‌گیرم.
مرد انصاری به رسول خدا شکایت کرد، رسول خدا سمره را احضار کرد و فرمود فلانی از تو شکایت دارد، از اینکه بدون اجازۀ او و خانواده‌اش وارد باغت می‌شوی. از این پس با اجازه و اطلاعشان وارد باغت شو!
ـ آیا در راهی که متعلق به باغ خودم است اجاره بگیرم نه چنین نخواهم کرد.
ـ پس در این صورت باغ را واگذار کن در برابر آن درختی در فلان جا به تو می‌دهم.
ـ نه چنین نمی‌کنم.
ـ در برابر آن دو تا درخت می‌دهم.
ـ نمی‌خواهم معامله کنم.
پیامبر مرتب بر تعداد درختان می‌افزود که او را راضی کند، تا به ده اصله درخت رسید ولی سمره راضی نمی‌شد. آنگاه پیامبر فرمود:
ـ در برابر درخت تو ده اصله درخت در فلان مکان [بهتر] می‌دهم.
ـ نه مبادله نمی‌کنم.
ـ درختت را واگذار تو را درختی در بهشت می‌دهم!
ـ نه راضی نمی‌شوم.
ـ تو شخص ضرر زننده‌ای هستی درحالی که: «لا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَی مُؤْمِنٍ»، آنگاه پیامبر دستورداد تا آن درخت را از ریشه بکنند و به سمره فرمود: درختت را بردار و هرجا که می‌خواهی بکار.[۲۴]
در این داستان می‌بینیم که چگونه پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) با ملایمت و مدارا سمره را وادار می‌سازد تا از راه لجاجت برگردد و به راه درست و به سوی تربیت رهنمون سازد اما متأسفانه سمره این لیاقت را نداشت. و سیرۀ پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در چنین موارد این بود که: «در جایی اعمال زور, در جای دیگر نرمش و ملاطفت. هر کدام را در جای خودش به کار می‌برد.»[۲۵] تا هم خود آن شخص تربیت شود هم مانع تربیت دیگران نشود.
پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) افزون بر اینکه در عمل آنگونه از امر به معروف و نهی از منکر کار می‌گرفت که همواره باید به نتیجۀ درست و سازندۀ تربیتی منتهی شود، در سخن نیز تأکیدی بسیار داشت و آن را سازنده‌ترین عامل به حساب می‌آورد چنانکه در سخنان گهر بار آن حضرت همواره روی این مطلب تکیه و تاکید گردیده است و در حدیثی از آن حضرت چنین می‌خوانیم: «لَایَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَالِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ الْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی الْأَرْضِ وَ لَا فِی السَّمَاءِ.»؛[۲۶] مردم همواره به خوبی و سلامت به سر خواهندبرد تا وقتی که امر به معروف و نهی از منکر را به پا دارند و با همدیگر به نیکی و تقوا کمک کنند. اما آنگاه که چنین نکنند (امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند،) برکات از میانشان برداشته می‌شود و برخی بر برخی دیگر چیره می‌گردد که یاوری در آسمان و زمین ندارند و دستشان از همه جا کوتاه است.
در جایی که امر به معروف و نهی از منکر با همۀ شرایطش اجرا شود، حساسیت عمومی نسبت به گناه در دل‌ها موج می‌زند اما آنگاه که این سنت پسندیده متروک واقع شود، همان شرایط و اوضاع غلبه می‌یابد که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) شرح داده است. بدان حاکم می‌شود و خوبان در گوشه‌ها می‌خزند و در چنین محیط و اوضاع تربیت سالم مشکل می‌شود.

اهداف دعوت نامه های تربیتی پیامبر
پیامبر در نامه‌هایی که برای قبایل و سران ملت‌ها می‌فرستاد، تا آنان را به سوی دین دعوت نماید، یکی از اهداف آن را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می‌فرماید، جای تردید نیست که پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در دعوت نامه‌هایش جز تربیت انسان‌ها هدف دیگری نداشته است زیرا اصل بعثت پیامبر به منظور تربیت و تعلیم بوده در نامه‌ای که برای بنی تمیم فرستاده است حکایت گر همین معنا است در ذیل در یکی از نامه‌های آن حضرت چنین می‌خوانیم:
کتابه(صلّی الله علیه و آله و سلّم) إلی بنی تمیم: «فیما کتب إلینا محمد بن عبدان و أجازه لنا قال ثنا إسماعیل بن إسحاق قال ثنا حجاج عن حماد بإسناد له: «أن کتاب النبیr جاء إلی بنی تمیم، فقال الأحنف: إلی ما یدعو؟ فقیل: إلی الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر، فقال: قول حسن، قال: فأخبر النبیr فدعا له.»؛[۲۷] وقتی دعوت نامۀ پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به طایفۀ بنی تمیم رسید احنف پرسید: به چه چیزی ما را دعوت می‌کند؟ به او گفتند: به امر به معروف و نهی از منکر. گفت: «سخن زیبا و (دعوت نیکویی) است.» به پیامبر این حکایت را اطلاع دادند، پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای گویندۀ آن دعا فرمود.
در آغاز بیان کردیم که از مصادیق سیره تقریر پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) به حساب می‌آید، در این گفتگو نه تنها تقریر آن حضرت وجود دارد بلکه دعای آن حضرت نیز برای گویندۀ آن سخن، اهمیت بیشتری را می‌رساند که یکی از مهمترین راه‌ها امر به معروف و نهی از منکر است.

زمینه‌های تأثیر گذاری امر به معروف و نهی از منکر در تربیت
یکی از شیوه‌های تأثیر گذاری امر به معروف و نهی از منکر این است که: این سنت نیکو دسته جمعی به وسیلۀ مسلمانان برگزار شود. زیرا امر به معروف و نهی از منکر برای این تشریع شده است تا طغیان گری رشد نکند ـ چه طغیان در برابر خدا، چه در برابر خلق خدا، ـ جامعه‌ای که به سنت امر به معروف و نهی از منکر عمل نمایند، جامعۀ ظلم ستیز و شایستگان و زمینۀ مساعد برای رویش عدل خواهدبود که دانه‌های بیداد هرگز در چنین سرزمین رشد نخواهدکرد. جامعه‌ای که در برابر افراد و گروه‌های خویش احساس مسؤولیت نکند، آرام آرام به سوی ناامنی به پیش خواهدرفت و زمینه‌های رشد نابود خواهدشد و استعدادها صرف اموری بیهوده خواهدشد، و در نتیجه زمینه‌های ناهنجاری‌های تربیتی به وجود خواهدآمد از این رو خداوند یکی از وظایف مؤمنان را در شرایطی که اختلاف میان گروه‌های جامعه بالاگیرد، اجرای امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌دارد، آنهم به صورت بسیج عمومی و در این زمینه می‌فرماید: ﴿وَ إِن طائفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا فَإِن بَغَت إِحْدَاهُمَا عَلی الأُخْرَی فَقَاتِلُوا الَّتی تَبْغِی حَتی تَفِی‏ءَ إِلی أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءَت فَأَصلِحُوا بَیْنهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطوا إِنَّ اللَّهَ یحِب الْمُقْسِطِینَ﴾؛[۲۸] و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند، میان آن دو را اصلاح دهید، و اگر [باز] یکی از آن دو بر دیگری تعدی کرد، با آن [طایفه‏ای] که تعدی می‏کند بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت‏، میان آنها را داد گرانه سازش دهید و عدالت کنید، که خدا دادگران را دوست می‌دارد.
در یکی از شأن نزول‌های این آیه گفته‌اند: میان دو طایفۀ اوس و خزرج نزاعی به وجود آمد که نزدیک بود کار به جاهای باریک بکشد و این آیه نازل شد و مسلمانان را مکلف ساخت که در چنین مواردی باید دخالت کنند و به نزاع پایان دهند،[۲۹] این یکی از مهمترین راه‌ها برای جلوگیری از اختلافاتی است که کمر مسلمین را شکسته و بدترین راه نفوذ دشمنان اسلام است که همواره از این حربه استفاده نموده‌اند، شعار: «اختلاف بینداز و حکومت کن» یکی از شعارهای مهم استعماری است که در طول تاریخ بر مسلمانان و اقلیت‌ها اجرا شده است. اکنون هم، تنها راه مطمئن برای نجات جوامع اسلامی، عمل به همین دستور کوتاه قرآن و احیای این سنت است که همگان مشارکت کنند. و دولت‌ها و ملت‌ها با هم بسیج گشته، به نبرد طغیان گران بر خیزند. که از آشکارترین مصادیق امر به معروف و نهی از منکر به حساب می‌آید. از آنجا که پیامبر گرامی اسلام(صلّی الله علیه و آله و سلّم) حاکم دولت اسلامی است و ولایت بر جان‌ها دارد، نخستین مخاطب این آیه است و مردم را به این سنت حسنه برای رسیدن به آرامش و امنیت در عمل تشویق و تأیید فرموده است که امر به معروف و نهی از منکر، یکی از مهمترین راه‌های تربیتیِ اسلام است به خصوص در جایی که لازم باشد تا دسته جمعی انجام شود. تا جلو بدی‌ها گرفته شده و زمینه برای رشد استعدادها مهیا گردد و جنگ و اختلاف همواره زمینه‌های ترقی از بین می‌برد. و استعدادها را خاموش می‌کند، از این رو خداوند دستور می‌دهد که همۀ افراد با ایمان سهم گیرند و نزاع را از جامعۀ اسلامی ریشه کن سازند.
و چون مراحل امر به معروف و نهی از منکر نیز در بحثِ ما نقش دارد که می‌توان آن را دارای کاربرد تربیتی دانست، از این رو باید مراحل و مراتب آن را نیز بیان کرد. که در ذیل به اختصار به بحث می‌نشینیم:

مراحل امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر حساسیت عمومی در برابر گناه است که نمی گذارد فرد و جامعه به سوی بی بند و باری و سقوط پیش برود، و یکی از سنت‌های مهم است که در هر شرایط قابل اجرا است و شباهت فراوان به نماز دارد زیرا نماز را در هیچ حالی نباید ترک کرد. همان گونه است امر به معروف و نهی از منکر؛ که در هیچ شرایطی نباید ترک کرد بلکه به مراتب پایین‌تر باید اکتفا نمود چنانکه نماز نیز مراتب دارد اگر در حال ایستاده نشد باید نشسته انجام شود اگر آن هم امکان پذیر نبود با اشاره، اگر با اشاره نشد، در دل باید خواند، امر به معروف و نهی از منکر نیز دارای مراتبی است که اگر با زبان و عمل امکان نداشت، با انکار قلبی نسبت به منکرات و زشتی‌ها باید اعلام انزجار کرد. و همان گونه که نماز از کارهای زشت باز می‌دارد، و زمینۀ تربیت را فراهم می‌سازد، امر به معروف و نهی از منکر نیز چنین است، خداوند در بارۀ نماز می‌فرماید: ﴿وَ أَقِمِ الصلَوهَ إِنَّ الصلَوهَ تَنهَی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکبرُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ مَا تَصنَعُونَ‏﴾؛[۳۰] و نماز را برپا دار، که نماز از کار زشت و ناپسند باز می‌دارد، و قطعاً یاد خدا بالاتر است‏، و خدا می‌داند چه می‌کنید.
در حدیثی از امام باقر و امام صادق۸ در بارۀ امر به معروف و نهی از منکر چنین روایت شده است: «الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خَلْقَانِ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ تَعَالَی وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی»؛[۳۱] امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده از آفریدگان خداوندند. کسی که آن دو را یاری نماید خداوند به او عزت می‌بخشد و کسی که آن دو را خوار نماید خداوند تعالی خوارش می‌کند.
امر به معروف و نهی از منکر و نماز تأثیرات تربیتی و اجتماعی یکسان دارند و هر دو از زشتی‌ها جلوگیری می‌کنند، و گفتیم نماز دارای مراتب است که به قدر توان باید انجام داد و ترک آن در هیچ شرایطی جایز نیست حتی در میدان جنگ و در حال عقب نشینی. امر به معروف و نهی از منکر نیز دارای مراتبی است که باید به حداقل مراتب آن اکتفا کرد، و پله پله به پیش رفت و ترک آن در هیچ شرایطی جایز نیست و مراحل آن عبارتند از:

۱٫ مرتبۀ اعراض و روی گرداندن؛ اگر کسی با درهم کشیدن چهره اصلاح می شود جایز نیست بالاتر از آن؛
۲٫ مرتبۀ زبان؛ اگر با روی گرداندن اصلاح نشود باید تذکر داد، آنهم با زبان خوش نه با تندی و خشونت؛
۳٫ مرتبۀ عمل؛ اگر مراتب بالا کارگر نیفتاد، انسان می‌تواند دست به عمل بزند، اما اگر منتهی به ضرب و جرح شود باید با اجازۀ حاکم شرع صورت گیرد، نه این که هر کس به نام امر به معروف و نهی از منکر، دست به هر جنایتی بزند و آن را امر مقدس و وظیفۀ شرعی جلوه دهد؛
۴٫ مرتبۀ قلبی؛ اگر انسان نتواند هیچ کاری انجام دهد واجب است که در دل ناراضی باشد از اینکه معروف ترک و منکر انجام می‌شود[۳۲] تا گناه در نظرش آسان جلوه نکند و باید تنفر از گناه و گناهکار در وجودش همچنان باقی باشد. این کمترین کاری است که برای همگان و در هر حال میسر است.
البته این مراحل به نوع منکر و معروف بسته است، اگر اصول اسلام در خطر باشد در این صورت، انکار قلبی کافی نیست، نوبت به دخالت حکومت و قانون می‌رسد زیرا: خطر مهم است و زحمت انبیای الهی به هدر می‌رود. و در چنین وضع و شرایط وظیفۀ حاکم اسلامی و دیگر مسلمانان، حرکت و ایستادن در مقابل طغیان گری است؛ در این اوضاع باید رنگ خون را برای ثبت تاریخ انتخاب کرد. همان گونه که امام حسین(علیه السّلام) هدف قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر بیان می‌کند.[۳۳] وقتی به این مراحل بنگریم نکتۀ مهم آن تربیتی است که یا خود امر و نهی کننده را به تربیت شدن وا می‌دارد، یا امر و نهی شونده را.

فلسفۀ مراتب امر به معروف و نهی از منکر
یکی از فلسفه‌های مراتب و شرایط امر به معروف و نهی از منکر آثار تربیتی آن است از این رو اسلام برای امر به معروف و نهی از منکر، افزون بر مراتب، شرایطی قرارداده است که از آن جمله این است که خود موجب فساد نگردد، در صورت دارا نبودن شرایط، نباید کسی به این کار اقدام کند[۳۴] زیرا بدون داشتن شرایط، گاهی نتیجۀ معکوس به دست می‌آید و نه تنها کارکرد تربیتی ندارد بلکه مانع آن می‌گردد. و از شرایط دیگر این است که فرمان دهنده و بازدارنده باید معروف و منکر را بشناسد اگر نمی‌شناسد تحصیل شرایط و شناختن معروف و منکر را نیز برخی واجب کرده‌اند، و همچنین در شرایطی که شخص پشیمان است و اصرار بر ادامه دادن ترک معروف و انجام منکر ندارد، نباید به او تذکر داد و امر و نهی کرد.[۳۵] زیرا وقتی کسی از گناه دوری می‌کند باز هم او را ملامت کنند، عزت نفسش آسیب می‌بیند گرفتار «خود پندارۀ منفی» می‌شود برای خویش ارزشی قایل نمی‌شود و در نتیجه: «افرادی که دچار خود کم بینی اند و برای خود ارزشی قایل نیستند، به راحتی در دام اعمال غیر اخلاقی گرفتار می‌شوند و حتی از آسیب رساندن به دیگران هیچ ابایی ندارند.»[۳۶]
همۀ شرایط امر به معروف و نهی از منکر نوعی بار تربیتی دارد که می‌خواهد به گونه‌ای افراد را از منکر بازدارد و به سوی خوبی و معروف بکشاند. و در نهایت او را تربیت کند. در بسیاری از سیرۀ پیامبر که به امر خداوند اجرا می‌شده است شرایط تدریجی رعایت گردیده است از جمله می‌توان حرمت تدریجی شراب را نام برد که خداوند یک‌باره این کار را نکرد بلکه روحیات و پذیرش متربیان را نیز در نظر داشت، و «روشن است که اگر اسلام می‏خواست بدون رعایت اصول روانی و اجتماعی با این بلای بزرگ عمومی به مبارزه برخیزد ممکن نبود، و لذا از روش تحریم تدریجی و آماده ساختن افکار و اذهان برای ریشه کن کردن می‌گساری که به صورت یک عادت ثانوی در رگ و پوست آنها نفوذ کرده بود، استفاده کرد.»[۳۷]

نتیجه
از آنچه تا کنون گذشت می‌توان به این نتیجه دست یافت که فلسفۀ بعثت و دعوت پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) تربیت انسان‌ها بوده است و پیامبر گرامی اسلام نیز از راه‌های بسیاری استفاده نموده است که یکی از راه‌های مهم تربیتی آن حضرت، امر به معروف و نهی از منکر و نحوۀ اجرای آن بوده است زیرا امر به معروف و نهی از منکر دو عامل مهم تربیتی و بازدارنده از زشتی‌ها است که ملت‌ها را بیمه می‌کند و وظیفه‌ای است که افزون بر حاکم و دولت اسلامی بر عهدۀ همگان نهاده شده است تا هر کس به قدر توان خویش بتواند در تربیت عمومی سهم داشته باشد، ولی سیرۀ پیامبر گرامی اسلام در اجرای امر به معروف و نهی از منکر به گونه‌ای بوده است که بتواند به عنوان حاکم دولت اسلامی و به عنوان پیامبر رحمت بر همگان رحمت باشد و هم از هرج و مرج‌ها جلوگیری نماید، این وظیفۀ مهم به صورت کامل آنگاه میسر است که امر به معروف و نهی از منکر با شرایط و مراحلی اجرا شود که در سیرۀ پیامبر گرامی اسلام اجرا می‌شد یعنی از امر به معروف و نهی از منکر با زبان خوش و مدارا آغاز گردد تا به مرحله‌ای برسد که جز پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا کسانی که از جانب آن حضرت ولایت تام دارند، به اجرا در نمی‌آید، زیرا در شرایطی امر به معروف و نهی از منکر کاربرد دارد که بتواند جلو بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی را بگیرد که مصداق مهم امر به معروف و نهی از منکر، اجرای حدود، قصاص، دیات و … به حساب می‌آید که خداوند دربارۀ تاثیر قصاص بر تربیت می‌فرماید: ﴿وَ لَکُمْ فی الْقِصاصِ حَیَوهٌ یَاأُولی الأَلْبَابِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ‏﴾؛[۳۸] و ای خردمندان‏، شما را در قصاص زندگانی است‏، باشد که به تقوا گرایید.
در این آیه اشاره دارد که جنبۀ تربیتی قصاص را کسی درک می‌کند که از خرد بهره‌ای داشته باشد. زیرا خردمندان آن را نردبان تکامل قرار داده به سوی آسمان معنویت بالا می‌روند. چنانکه در احادیث در بارۀ اجرای حدود چنین آمده است: «وَ حَدٌّ یُقَامُ لِلَّهِ فِی الْأَرْضِ أَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً»؛[۳۹] حدی که برای رضای خدا در زمین اجرا شود، برتر از بارش چهل روز باران است.
اینها نمونه‌هایی از مصادیق تربیت اجتماعی امر به معروف و نهی از منکر به حساب می‌آید که در جنبه‌های دیگر نیز نکته‌های فراوان دارد.

کتاب نامه :
۱- قرآن مجید، م. فولادوند.
۲- ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۳- ابی عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان: طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، دوم، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۱۲ق.
۴- احمدی میانجی، علی: مکاتیب الرسول(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، اول، دار الحدیث، ۱۹۹۸م.
۵- امینی، ابراهیم: اسلام و تعلیم و تربیت، دوم، انتشارات اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۳٫
۶- جمعی از مؤلفان: روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، اول، سمت، قم، ۱۳۸۲٫
۷- حایری شیرازی: تربیت اسلامی، اول، انتشارات دفتر تحکیم وحدت، تهران، ۱۳۶۰٫
۸- حر عاملی، محمد بن الحسن: وسائل الشیعه، اول، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق.
۹- خمینی، روح الله: تحریر الوسیله، انتشارات اسماعیلیان، قم، بی‌تا.
۱۰- داوودی، محمد، سیرۀ تربیتی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل‌بیت(علیهم السّلام) دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۸۴٫
۱۱- دهخدا، علی اکبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳٫
۱۲- راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، ۱۴۱۲ق،- ۱۹۹۲م.
۱۳- سعدی: کلیات سعدی: تصحیح: محمد علی فروغی، دوم، نشر طلوع، ۱۳۷۵٫
۱۴- سلطان محمدی، منیر: Hadith 1384. Blogfa. com.، دانشجویان دانشکدۀ مجازی علوم حدیث، هفتم فروردین ۱۳۸۵٫
۱۵- سیف، علی اکبر: روانشناسی پرورشی، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران‌، ۱۳۸۴٫
۱۶- شریعت مداری، علی: تعلیم و تربیت اسلامی، ششم، انتشارات امیر کبیر، تهران،۱۳۷۰٫
۱۷- شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب ‏الأحکام، چهارم، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۵٫
۱۸- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، دوم، انتشارات جامعۀ مدرسین قم، ۱۴۱۰ق.
۱۹- طباطبایی(حکیم)، سید محسن: حقائق الأصول، پنجم، کتابخانۀ بصیرتی‌، قم، ۱۴۰۸ق.
۲۰- طبرسی، أبی علی فضل بن الحسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اول، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق – ۱۹۹۵م.
۲۱- طریحی، فخرالدین: مجمع‏البحرین، تحقیق: سیداحمد الحسینی، دوم، مکتب نشر الثقافه الاسلامیه، ۱۴۰۹ق.
۲۲- عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی: مسالک الافهام إلی تنقیح شرائع الاسلام، اول، تحقیق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامی، قم، ۱۴۱۳ق.
۲۳- فراهیدی، خلیل بن احمد: کتاب‏العین، تحقیق: مهدی المخزومی / ابراهیم السامرائی، دوم، مؤسسۀ دارالهجره، ۱۴۰۸ق.
۲۴- قمی‌، شیخ عباس: کحل البصر فی سیرۀ سید البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفی، قم، ۱۴۰۴ق.
۲۵- کلینی، محمدبن یعقوب: کافی، چهارم، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۵٫
۲۶- مجلسی، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ق.
۲۷- محقق حلی: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، تحقیق: سید صادق شیرازی، دوم، انتشارات استقلال، تهران ۱۴۰۹ق.
۲۸- مطهری، مرتضی: سیری در سیرۀ نبوی، ششم، صدرا، تهران، ۱۳۶۸٫
۲۹- مکارم شیرازی، و گروهی از دانشمندان، تفسیر نمونه، بیست و دوم، دار الکتب الاسلامیه، تهران.
۳۰- مورس شاد وارده: استادان بزرگ تعلیم و تربیت. م. احمد قاسمی، بی‌تا، با همکاری مؤسسۀ فرانکلین.

پى نوشت ها:
[۱] سعدی: کلیات سعدی، تصحیح: محمد علی فروغی، دوم، نشر طلوع، ۱۳۷۵، ص۶۰۱٫
[۲] «السیره: الطریقه، و منه سار بهم سیره حسنه أو قبیحه، و الجمع سیر مثل سدره و سدر. و السیره أیضا: الهیئه و الحاله.» رک طریحی، فخرالدین: مجمع‏البحرین، تحقیق: سیداحمد الحسینی، دوم، مکتب نشر الثقافه الاسلامیه، ۱۴۰۹ق. ج: ۳ ص: ۳۳۹
[۳] رک سلطان محمدی، منیر، Hadith 1384. blogfa.cam.، دانشجویان دانشکده مجازی علوم حدیث، هفتم فروردین ۱۳۸۵٫
[۴] داوودی، محمد، سیرۀ تربیتی پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل‌بیت:، دوم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۸۴٫ ج۲ ص۲۰٫
[۵] طباطبایی(حکیم)، سید محسن: حقائق الأصول، پنجم، کتابخانۀ بصیرتی‌، قم، ۱۴۰۸ق. ج۲، ص۱۱۰٫
[۶] همان ص۲۳٫
[۷] دهخدا، علی اکبر: فرهنگ دهخدا، انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۷۳٫ ماده تربیت ج۴، ص۵۷۷۶٫
[۸] «ربو: ربا الجرح و الأرض و المال و کل شی‏ء یربو ربوا، إذا زاد…» فراهیدی، خلیل بن احمد: کتاب‏العین، تحقیق: مهدی المخزومی/ ابراهیم السامرائی، دوم، مؤسسه دارالهجره. ۱۴۰۸ق. ج: ۸ ص: ۲۸۳٫
[۹] «الرب فی الاصل:‌ التربیه، و هو إنشاء الشیء حالا فحالا الی حد التمام…» راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، ۱۴۱۲ق،- ۱۹۹۲م. ص۳۳۶٫
[۱۰] امینی، ابراهیم: اسلام و تعلیم و تربیت، دوم، انتشارات اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۳٫ ص۱۴٫
[۱۱] موریس شاد وارده: استادان بزرگ تعلیم و تربیت. م. احمد قاسمی، با همکاری مؤسسۀ فرانکلین، بی تا. ص۱٫
[۱۲] حایری شیرازی، تربیت اسلامی، اول. انتشارات دفتر تحکیم وحدت، تهران، ۱۳۶۰، ص۲۱٫
[۱۳] سیف، علی اکبر: روانشناسی پرورشی، چهاردهم، مؤسسۀ انتشارات آگاه، تهران‌، ۱۳۸۴٫
[۱۴] ابن منظور: لسان العرب، اول، ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق. ج: ۹ ص: ۲۳۶
[۱۵] همان کتاب، ج: ۵، ص: ۲۳۲٫
[۱۶] راغب اصفهانی: مفردات غریب القرآن، اول، دارالقلم، دمشق، ۱۴۱۲ق،- ۱۹۹۲م. ص: ۵۶۱
[۱۷] (المعروف: هو کل فعل حسن، اختص بوصف زائد علی حسنه، إذا عرف فاعله ذلک، أو دل علیه. و المنکر کل فعل قبیح، عرف فاعله قبحه، أو دل علیه.) محقق حلی: شرائع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام، تحقیق: سید صادق شیرازی، دوم.، انتشارات استقلال، تهران ۱۴۰۹ق، ج: ۱ ص: ۲۵۸
[۱۸] ر. ک. دهخدا، علی اکبر: فرهنگ دهخدا، پیشین، مادۀ امر و نهی.
[۱۹] آل عمران (۳) آیه: ۱۶۴٫
[۲۰] ر. ک، صفحۀ بعد.
[۲۱] «و إنی لو ترکتکم حیث قال الرجل ما قال فقتلتموه دخل النار…».
[۲۲] قمی‌، شیخ عباس: کحل البصر فی سیرۀ سید البشر(صلّی الله علیه و آله و سلّم)، انتشارات رسول مصطفی، قم، ۱۴۰۴ق، ص۷۰٫
[۲۳] شریعتمداری، علی: تعلیم و تربیت اسلامی، ششم، انتشارات امیر کبیر، تهران،۱۳۷۰٫ ص۲۰۰٫
[۲۴] کلینی، محمدبن یعقوب: کافی، چهارم، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۵٫ ج ۵ ص: ۲۹۴
[۲۵] مطهری، مرتضی: سیری در سیرۀ نبوی، ششم، صدرا، تهران، ۱۳۶۸٫ ص: ۱۰۱٫
[۲۶] شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب ‏الأحکام، پیشین، ج: ۶ ص: ۱۸۱
[۲۷] ابی عبد الله بن محمد بن جعفر بن حیان: طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، دوم، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۱۲ق. ج ۱ ص ۲۹۷٫
[۲۸] حجرات، (۴۹) آیه: ۹٫
[۲۹] طبرسی، أبی علی فضل بن الحسن: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، اول، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۱۵ق – ۱۹۹۵م. ج ۹، ص۱۹۹٫
[۳۰] عنکبوت، (۲۹) آیه: ۴۵٫
[۳۱] شیخ طوسی، محمد بن الحسن: تهذیب ‏الأحکام، چهارم، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۵٫ج : ۶ ص : ۱۷۷٫ وسایل الشیعه، (آل‌البیت) ج۱۶، ص۱۲۴٫
[۳۲] رک شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان: المقنعه، بی‌تا، انتشارات جامعۀ مدرسین قم، ص ۸۰۹
[۳۳] مجلسی، محمد باقر: بحارالأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت – لبنان، ۱۴۰۴ق. ج ۴۴ ص ۳۲۹
[۳۴] خمینی، روح الله: تحریر الوسیله، انتشارات اسماعیلیان، قم، بی‌تا.ج: ۱ ص: ۴۶۵ تا ص: ۴۷۶٫
[۳۵] عاملی (شهید ثانی)، زین الدین بن علی: مسالک الافهام إلی تنقیح شرائع الاسلام، اول، تحقیق و نشر: مؤسسۀ معارف اسلامی، قم، ۱۴۱۳ق ج ۳ ص ۱۰۱ و ۱۰۲٫
[۳۶] جمعی از مؤلفان: روانشناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی، اول، سمت، قم، ۱۳۸۲٫ ص: ۱۲۹٫
[۳۷] مکارم شیرازی، و گروهی از دانشمندان، تفسیر نمونه، بیست و دوم، دار الکتب الاسلامیه، تهران. ج۵ ص۷۰٫
[۳۸] بقره،(۲) آیه: ۱۷۹٫
[۳۹] حر عاملی، محمد بن الحسن: وسائل الشیعه، پیشین، ج: ۲۸ ص: ۱۳٫

نویسنده: محمد عارف صداقت

منبع: www.bsharat.com