رهنمودهای امر به معروفیِ مطهری زمان (حضرت آیت الله مصباح یزدی)
از مواردی که باید سخن حق را گفت، امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات اسلام است و آیات فراوانی در این زمینه هست؛ از جمله:
وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ و باید از میان شما جماعتی باشند که به نیکی فرا بخوانند و به کار معروف و شایسته وادارند و از زشتی و منکر بازدارند و آنها همان رستگاراناند.
کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ
وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم تحقق یافتید: امر به معروف و نهی از منکر میکنید و به خدا ایمان دارید.
یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَـئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ؛ به خدا و روز جزا ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در کارهای نیک شتاب میکنند و آنان از شایستگاناند.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاَهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَـئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ و مردان و زنان مؤمن دوستان یکدیگرند که امر به معروف و نهی از منکر میکنند و نماز را برپا میدارند و زکات میدهند و خدا و پیامبرش را اطاعت میکنند. خداوند اینان را به زودی مورد لطف و رحمت خود قرار میدهد که خداوند مقتدر و حکیم است.
در آیه دیگر پس از آنکه وعده مؤکّد میدهد به یاری کردن آن کس که به خدا یاری رساند، در توضیح و معرفی کسانی که خدا را یاری میکنند، میفرماید:
الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاَهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الأُمُورِ؛ همان کسانی که هرگاه به آنان در زمین قدرت و مکنت دهیم، نماز را برپا دارند و زکات دهند و امر به معروف و نهی از منکر کنند و سرانجامِ همه کارها از آنِِ خداست.
امر به معروف و نهی از منکر دارای ابعاد، جوانب و مسائلی هستند که باید در علم فقه بررسی شوند؛ ولی در اینجا نیز لازم است به برخی از این مسائل اشاره کنیم.
بر پایه بعضی روایات امر به معروف و نهی از منکر درجات و مراتب مختلفی دارد. مرتبه اول آن از دل آغاز میشود و هرکس ارتکاب منکَری یا ترک معروفی را دید، به مقتضای ایمانش باید در دل خود، از آن منزجر باشد. نخستین آثار انزجار و ناخرسندی قلبی در چهره انسان آشکار میشود؛ یعنی مؤمن با دیدن منکر و ترک معروف، در دل ناراحت میشود و قیافهاش را در هم میکشد و رویش را ترش میکند. در روایات آمده است: کسی که برای خدا با دیدن منکر و ترک معروف، چهرهاش را در هم نکشد، آتش جهنم چهره او را در هم خواهد کشید.
مرتبه دوم به زبان مربوط میشود. در این مرحله مؤمن باید با زبان، ناخرسندی خود را از عامل به منکر و تارک معروف آشکار کند و او را امر به معروف و نهی از منکر و موعظه و ارشاد کند و به هر حال، وی را به راه راست بکشاند.
مرتبه سوم به عمل مربوط میشود. در این مرحله مؤمن، با قدرت و به طور فیزیکی جلوِ منکرات را میگیرد. این مضمون در روایات بسیاری آمده است و دربارهاش بحثها و پرسشهایی طرح میشود؛ مانند اینکه آیا هر سه مرتبه قلبی، زبانی و عملی بر همه مکلفان واجب است یا بعضی مراتب آن، مانند مرتبه عملی و پیشگیری از منکرات با قدرت، به حکومت مربوط میشود و به قوه قهریه دولت اختصاص دارد و مردم معمولی، برای جلوگیری از منکرات نباید به قهر و خشونت متوسل شوند؟
شاید بتوان گفت در صورتی که امر به معروف و نهی از منکر به گونه عملی سبب اخلال در نظم اجتماعی شود، باید با اجازه حاکمان دولت اسلامی صورت گیرد و در فرضِ توانمند نبودن حاکم عدل، با اجازه فقیه جامعالشرایط و آگاه به مصالح جامعه اجرا شود.
در مواردی از نظر شرعی قیام بر ضد فساد و مبارزه با ظلم لازم است تا بنیاد دین حفظ شود. اگر کسانی بخواهند مقدسات دین را از بین ببرند، به یقین لازم است که با آنان مبارزه کرد. با توجه به هدف بعثت انبیا، شکی در لزوم مبارزه با فساد برای ما باقی نمیماند و حتی اگر دلیل شرعی بر لزوم چنین مبارزهای نداشتیم، وقتی اساس اسلام در خطر باشد، مبارزه به هر قیمتی لازم است و باید در این راه با هر خطری روبهرو شد؛ چه عنوان امر به معروف و نهی از منکر بر آن صادق باشد، چه نباشد. در این گونه موارد، نه باید در انتظار یافتن دلیل تعبدی بمانیم و نه باید در گرو عناوین و تطبیق عناوین باشیم؛ زیرا راه روشن است و هدفْ مشخص و وظیفه ما مبارزه خواهد بود.
مرحوم کاشفالغطاء در چنین مواردی میفرماید: «فقیه باید ادلّه ظنّی را برای موارد مشکوک ذخیره کند». پس مبارزه با فساد را در جامعه اسلامی، وقتی کیان اسلام در خطر است، به هیچ وجه نباید مسئلهای مشکوک تلقی کنیم تا لازم باشد از راه ادلّه ظنّی به فکر اثبات آن باشیم. البته در بعضی روایات بر این گونه اعمال امر به معروف و نهی از منکر اطلاق شده است. حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در حالی که هدف خود را از قیام کربلا بیان میکند، میفرماید:
انَّما خَرَجْتُ لطلب الاصلاح فی امه جدی(صلی الله علیه و اله). أرید أن آمر بالْمَعْرُوفِ وَاَنْهی عَنِ الْمُنْکَرِ؛ تنها و تنها به این دلیل قیام کردهام تا امت جدم(صلی الله علیه و اله) را اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر کنم.
در چنین روایاتی قیام امام حسین(علیه السلام) از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر شمرده شده است؛ با اینکه به جنگ و شهید شدن عزیزترین عزیزان اسلام انجامید.
آیا امر به معروف، مشروط به آمریّت و استعلاست یا به صورت موعظه و نصیحت و درخواست هم عملی خواهد بود؟
در پاسخ این پرسش میتوان گفت که از موارد کاربرد امر به معروف و نهی از منکر در آیات و روایات به این نتیجه میرسیم که هدف اصلی شارع مقدس این است که اعضای جامعه بتوانند در کسانی که ترک معروف میکنند یا مرتکب گناهی میشوند، مؤثر باشند و ایشان را به هر صورت ممکن از گناه بازدارند و به ادای وظیفه خود وا دارند. طبیعی است که این کار مراحلی دارد:
مرحله اول در مورد کسی است که نمیداند و از سرِ جهل مرتکب گناه میشود. در این صورت کافی است که وی را ارشاد کنند و وظیفه شرعی او را به وی بیاموزند، باشد که وقتی فهمید آن کارْ گناه است ترکش کند، یا هنگامی که فهمید کاری بر او واجب است، به وظیفه شرعی خود عمل کند.
مرحله دوم در جایی است که شخص وظیفه خود را میداند و در عین حال مرتکب گناه میشود یا واجبش را ترک میکند. اینجا جای یادآوری است و باید با موعظه و نصیحت و انذار و تبشیر، پیامدهای ناگواری را که به سبب ترک واجب یا فعل حرام در انتظار اوست، به او یادآوری کرد، تا انگیزهاش برای ترک گناه و انجام دادن وظیفه واجب تقویت شود و خودبهخود گناه را ترک کند و وظیفهاش را انجام دهد.
در مرحله سوم نوبت به شدّت و آمریّت میرسد که اگر مؤثر باشد، باید با استعلا و آمریّت وی را از گناه بازدارند یا به ادای وظیفهاش وا دارند.
بنابراین، مهم آن است که او را به هر شکل، از گناه بازدارند یا به واجب وا دارند و باید دید کدام راه تأثیر مثبت بیشتری دارد و کدام بهتر است. بر ماست که بکوشیم که از بهترین و کمزیانترین راه به این مطلوب دست یابیم، که در شرایط مختلف فرق میکند؛ گاه با ارشاد و تعلیم یا موعظه و نصیحت انجامشدنی است و گاه با برخورد آمرانه و مقتدرانه.
گاهی امر به معروف و نهی از منکر و ارشاد، بر اثر دخالت هواهای نفسانی و وسوسه شیطانی به گونه شایسته و بهجا انجام نمیگیرد؛ مثلاً کسی که با شخص دیگری اختلاف دارد، در اندیشه انتقامجویی از او، میخواهد آبرویش را بریزد و به بهانه امر به معروف و نهی از منکر نزد مردم سرِّ او را فاش میکند یا رفتاری تند با او میکند.
گاهی نیز هوای نفس به گونهای ظریفتر و پنهانتر نقش خود را ایفا میکند و هرچند که محرمانه با طرف صحبت میکند و آبرویش را نزد دیگران نمیریزد، ولی شخصیت او را در برابر خودش میشکند. در واقع آگاهی خود را از اینکه مرتکب فلان گناه شده، به رخ او میکشد تا در ضمن، برتری خود را آشکار سازد، بدیهای او و خوبی خود را وانمود کند و باعث سرشکستگی او شود.
کمترین زیانِ چنین برخوردی آن است که پاداش و فایدهای را که باید شخص از امر به معروف ببرد، نخواهد برد؛ زیرا ارزش اخلاقی هر کاری تابع نیّتِ کننده کار است و اگر نیّت انسان در یک کار خیر فاسد باشد، آن عمل برای او فایدهای ندارد. به بیان دیگر، هرچند که این کار حُسن فعلی دارد، ولی چون انگیزه فاعل پاک و خالص نیست، این کار خیر نهتنها برای فاعل هیچ نتیجهای در برنخواهد داشت، بلکه حتی ممکن است با آن، گناهی نیز به پای ارشاد کننده نوشته شود؛ زیرا آبروی مؤمنی را میبرد و او را شرمسار میکند.
پس باید در موارد امر به معروف و نهی از منکر، دقت کافی و توجه به انگیزه خود داشته باشیم، نیّت خویش را خالص کنیم و رفتارمان با اشخاصی که گناه میکنند، برخورد پزشک یا پرستار دلسوز با یک بیمار باشد؛ سعی در درمان او داشته باشیم؛ بغض و کینه خود را فرو نشانیم و از انتقامجویی بپرهیزیم. بکوشیم تا حد امکان آبروی او ریخته نشود و حتی متوجه نشود که ما از گناه او آگاه شدهایم؛ نیّت و انگیزه پاک و الهی داشته باشیم تا خودمان از امر به معروف و نهی از منکر، بهره معنوی و اخلاقی ببریم؛ و در یک جمله همه شرایط لازم را رعایت کنیم.
متأسفانه در بسیاری از موارد، نه شرایط شرعیِ امر به معروف و نهی از منکر رعایت میشود و نه اخلاص در نیّت وجود دارد. در عین حال شخص میپندارد که وظیفه خود را انجام داده است؛ در حالی که او با این کار، چهبسا به جای اصلاح، افساد کند و شخص بدکار را لجوج و وادار کند تا بر کار خویش اصرار ورزد؛ چون میپندارد حال که آبرویش در جامعه ریخته میشود، بگذار هوسهایش را ارضا کند.
از عالم جلیلالقدر، مرحوم میرزای شیرازی نقل کردهاند، روزی در مجلس سخنرانی، سخنران روایتی نقل کرد یا مرثیهای خواند که سند صحیحی نداشت؛ اما ایشان چیزی نگفتند و به روی سخنران نیاوردند. یکی از دوستان به ایشان اعتراض میکند که چرا نهی از منکر نکردید؟ ایشان در پاسخ فرمودند: حفظ آبروی مسلمان از این نهی از منکر فوری لازمتر است. من میتوانستم محرمانه به او بگویم که این مطلب که شما گفتید، درست نیست و لزومی نداشت که نزد مردم آبرویش را بریزم.
بنابراین، از یکسو باید بدانیم که تقوا راه باریکی است و باید توجه داشته باشیم که فریب هواهای نفسانی را نخوریم و از سوی دیگر باید مواظب باشیم که احتیاط بیش از حد در این گونه مسائل، سر از ترک وظیفه امر به معروف و نهی از منکر درنیاورد و وسوسهها یا هواهای نفس از نوع دیگری، انسان را از ادای وظایف واجب خود بازندارند. ترس از اینکه نهی از منکر او را نزد شخص بزهکار مبغوض سازد یا از منافع مادیاش بکاهد و… ناخودآگاه انسان را از ادای وظیفه خود در امر به معروف و نهی از منکر بازمیدارد. پس باید بین دو طرفِ افراط و تفریط، میان این عوامل و انگیزههای گوناگونی که نفس انسان را به این سو و آن سو میکشانند، همواره متوجه خود باشد و انگیزههای خویش را بسنجد تا بداند کدام انگیزه او را به این گفتار یا رفتار واداشته است.
در امر به معروف رعایت نکات دیگری نیز لازم است؛ یکی آنکه شخص به هنگام امر به معروف باید کاملاً مراقب باشد که خود آلوده نشود و تحت تأثیر مجرمان قرار نگیرد. طبیعی است که دیدن گناه، مثل انجام دادن آن، از زشتی گناه در نظر انسان میکاهد و نیز بسیاری از گناهان بدون لذت نیست. در این صورت ممکن است شخص با دیدن گناه، خود نیز تحریک شود و به آن علاقه پیدا کند. گاهی نیز انگیزههای دیگری انسان را به لغزش نزدیکتر میکنند؛ مثل آنکه مجرمان از دوستان او باشند و میل به همرنگی با آنها و یا علل عاطفی و دوستانه او را به شرکت در گناه آنان وا دارد.
دوم آنکه باید رفتارش به گونهای باشد که دیگران را به گناه تشویق نکند و علاوه بر آنکه خودش مرتکب گناه نمیشود، دیگران نیز که با او همراهند، مرتکب گناه و ترغیب به گناه نشوند.
سوم آنکه مراقب باشد که با رفتار تند و خشک خود، آنان را به لجبازی و مخالفت و ادامه دادن به گناه وا ندارد، بلکه با رفتار شایستهاش آنان را به ترک گناه فرابخواند.
خداوند در وصف بندگان شایستهاش میفرماید: وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً؛ و چون به کار لغو و بیهوده گذر کنند، با کرامت و بزرگواری بگذرند.
از این آیه استفاده میشود که مسلمانان باید با گناهکاران و کسانی که مرتکب کارهای غیر اخلاقی میشوند، با کرامت و بزرگواری رفتار کنند و احتمالاً منظور از این جمله آن است که اولاً خودشان تحت تأثیر گنهکاران قرار نگیرند؛ ثانیاً آنان را موعظه و ارشاد کنند؛ ولی هنگام ارشاد آنها رفتار درست و شایستهای داشته باشند تا باعث تشویق آنان به گناه یا لجاجت و اصرارشان بر گناه نشوند.
آیه دیگری در وصف بندگان شایسته خدا میفرماید: وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً؛ و چون نابخردان ایشان را [به زشتی] خطاب کنند، [سخن ملایم و آرام و] سلام گویند.
منظور این نیست که به افراد نادان سلام میکنند، بلکه در رفتار با افراد نادان و سخنان ناشایسته آنان، کلامشان سالم و برخوردشان ملایم و شایسته است.
منبع: mesbahyazdi.ir