مدت زمان باقی مانده از بروزرسانی و تکمیل شدن کامل وب سایت
روز
ساعت
دقیقه
ثانیه

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

این مسئله مهم است. و آقایان توجه کنند همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتى، خودت را حفظ کن. مسئله، مسئله مهم است. همه ملت موظفند به اینکه نظارت داشته باشند در همه کارهایى که الآن مربوط به اسلام است. اگر دیدند که یک کمیته خداى نخواسته برخلاف مقررات اسلام دارد عمل میکند، بازارى باید اعتراض کند؛ عرض بکنم که کشاورز باید اعتراض کند؛ معممین و علما باید اعتراض کنند. اعتراض کنند تا این کج را راست کنند. اگر دیدند یک معمم بر خلاف موازین اسلام، خداى نخواسته، میخواهد عمل بکند، همه موظفند که جلویش را بگیرند که امروز غیر روزهاى دیگر است. آن وقت هم باید بگیرند، اما حالا کار مهم است. حالا اساس، اساس وجهه اسلام است. اساسى است که الآن اسلام به دست ما افتاده، داریم چه مى‏کنیم؟ بنابراین، آنى که به نظر بنده مهم است این است، و البته اینها هم باید عمل بشود؛ اما اینها در درجه دوم است؛ درجه اولش عبارت از این است که همه ما، همه قشرها، همه، اینها همه باید این جهت را توجه داشته باشند و همه آنها مراعات این مسئله کُلُّکُم راعٍ ، همه باید مراعات این مسائل را بکنند. توجه داشته باشند که نبادا من یکوقت یک کلمه برخلاف مقررات اسلام بگویم. اعتراض کنند، بنویسند، بگویند. آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ایشان، ایشان، اینهایى که الآن مردم توجه به آنها دارند و مى گویند اینها مثلًا دارند اداره میکنند، چه حکومت باشد و چه کسانى که عرض بکنم که از این دادگاهها باشد، هر جا باشد، الآن وقت این است که همه اینها مواظبت کنند خودشان [را]. مواظبت کنند در اینکه یک قدم کج نگذارند؛ و اسلام را حفظ کنند. صورت اسلام را آنطورى که هست نشان بدهند. و اگر خداى نخواسته یک کسى پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند مردم؛ مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را میکنى. در صدر اسلام هست که عمر وقتى که گفت- در منبر بود- که اگر من یک کارى کردم شماها چه بکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این شمشیر راستش میکنیم. باید اینطور باشد. باید مسلمان اینطور باشد که اگر- هر که میخواهد باشد، خلیفه مسلمین و عرض بکنم هر که میخواهد باشد- اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار. (صحیفه امام ج‏۸ ص‏۵)
الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه‏ مان، همه‏ مان مسئولیم، نه مسئول براى کار خودمان؛ مسئول کارهاى دیگران هم هستیم «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه» همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسئولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتى؟ باید هجوم کنید، نهى کنید که چرا؟ اگر خداى نخواسته یک معمّم در یک جا پایش را کج گذاشت، همه روحانیون باید به او هجوم کنند که چرا برخلاف موازین؟ سایر مردم هم باید بکنند. نهى از منکر اختصاص به روحانى ندارد؛ مال همه است. امت باید نهى از منکر بکند؛ امر به معروف بکند. (صحیفه امام ج‏۸ ص‏۴۸۷)
همه ما آن حال را داریم، مسئولیم در مقابل خدا و در مقابل وجدان. و همه‏ مان باید مراعات بکنیم؛ یعنى نه اینکه مراعات خودمان را؛ من مراعات همه شما را بکنم؛ شما هم هر یک مراعات همه را. یک همچو برنامه است که همه را وادار کرده که به همه «چرا» بگوییم، همه را. به هر فردى، لازم کرده به اینکه امر به معروف کند. اگر یک فرد خیلى به نظر مردم مثلًا پایین یک فردى که به نظر مردم خیلى اعلا رتبه هم هست، اگر از او یک انحرافى دید، بیاید- اسلام گفته برو به او بگو نکن- بایستد در مقابلش بگوید این کارَت انحراف بود نکن. میگویند عمر گفت- در وقتى که خلیفه بود- که من اگر چنانچه خلافى کردم به من مثلًا بگویید و چه بکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این مقابل تو مى‏ ایستیم. اگر تو بخواهى خلاف بکنى، ما با این شمشیر مقابلت مى‏ ایستیم. تربیت اسلامى این است که در مقابل اجراى احکام خدا و در مقابل راه انداختن نهضتهاى اسلامى، هیچ ملاحظه از کسى نکند. این آقاست این غیر آقا، این پدر است این پسر است، این رئیس است، این مَرئوس است، ابداً این مسائل نباشد در کار. مسئله این باشد که این آیا به طریق اسلام دارد عمل میکند یا نه. به طریق اسلام عمل میکند، هر فردى باشد باید از او قدردانى کرد و تشویق کرد و محبت به او کرد. برخلاف اسلام که باشد، هر فردى میخواهد باشد، یک روحانى عالی مقام باشد، یک آدمى باشد که مثلًا رأس باشد، یک سرکرده باشد، وقتى دیدند برخلاف مسیر دارد عمل میکند، هر یک از افراد موظفند که به او بگویند که این خلاف است، جلویش را بگیریم. همه ما الآن موظفیم به اینکه اعمالى که خودمان میکنیم یک اعمالى نباشد که چهره انقلاب ما را مُشوَّه کند؛ غیر از آنطور که خدا مى‏خواهد عرضه بکنیم. (صحیفه امام ج‏۱۰ ص‏۱۱۰)
مسلمان اگر بخواهد اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد که مسلمان [نیست‏]؛ لَیْسَ بِمُسْلِمٍ؛ مَن اصبحَ و لَمْ یَهْتَمَّ بامورِ المُسلمینَ فَلَیسَ بمُسلِمٍ. هى هم بگو لا اله الا اللَّه، مُسْلم نیست اینطور. اسلام آن است که به درد مسلمین بخورد؛ مسْلم آن است که به درد مسلمین بخورد، برسد به درد مسْلم که آقا کشتند جوانهاى ما را. ما بی تفاوت باشیم؟ کشتند علماى ما را، ما بى‏ تفاوت باشیم؟ کشتند مؤمنین و مسلمین را، ما بى‏ تفاوت باشیم؟ ما راضى بشویم به این امر؟ ما کارى بکنیم که از آن انتزاعِ رضایت بشود؟ باید ما خودمان را عوض کنیم. (صحیفه امام ج‏۳ ص‏۳۴۰)
ما وظیفه داریم مردم مظلوم و محروم را نجات دهیم. ما وظیفه داریم پشتیبان مظلومین و دشمن ظالمین باشیم. همین وظیفه است که امیرالمومنین(علیه السلام) در وصیت معروف به دو فرزند بزرگوارش تذکر می دهد و می فرماید: و کونا للظّالم خصما و للمظلوم عونا دشمن ستمگر و یاور پشتیبان ستمدیده باشید. (ولایت فقیه؛ص۳۷)
اگر یک ملتى بخواهد مقاومت کند براى یک حرف حقى، باید از تاریخ استفاده کند. از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته؛ و اینکه گذشته سرمشق هست از براى ما. حضرت سیدالشهداء عدد کمى، با یک عدد کمى حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدرى بود، یک حکومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى‏ کرد، اظهار اسلام هم مى‏ کرد و از قوم و خویشهاى خود اینها هم بود؛ در عین حالى که اظهار اسلام مى‏ کرد و حکومتش- به خیال خودش- حکومت اسلامى بود و خلیفه رسول اللَّه- به خیال خودش- بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمى است که بر مقدرات یک مملکت، بدون حقْ تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابى عبداللَّه- علیه السلام- نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، براى این [بود] که گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم از این، نهى از منکر کنم. اگر یک حاکم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماى ملت، دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهى از منکر کنند. در عین حالى که مى‏ دانست، یعنى به حَسَب قواعد هم معلوم بود، به حَسَب قواعد هم یک عده کمى که آن وقتى که همراهانشان همه با هم بودند مى‏ گویند چهارهزار نفر بودند لکن شب آنها رفتند، یک عدد بسیار کم هفتاد- هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماند، در عین حال او تکلیف مى‏ دید براى خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع؛ تا رسوا بکند این قدرت را با فداکارى خودش و این عده‏اى که همراه خودش بود. (صحیفه امام ج‏۵ ص‏۱۶۲)

ما به تَبَع تعالیم عالیه قرآن و آنچه از اسلام و سیره رسول اکرم و ائمه مسلمین به دست آوردیم و از سیره انبیا- چنانچه در قرآن نقل مى‏ فرماید- به دست آوردیم، آن است که مستضعفین با هم مجتمع شوند و بر مستکبرین ثَوْره کنند و نگذارند حقوق آنها را ببرند. (صحیفه امام ج‏۷ ص‏۱۱۷)
خیال نکنید که اسلام فقط این تکه است؛ نماز و روزه است فقط، نیست این‏طور، اگر این‏طور بود پیغمبر هم مى‏ نشست توى مسجدش و نماز مى‏ خواند. چرا از اول عمرش تا آخر زحمت کشید، جنگ کرد، زد و خورد کرد، شکست خورد، شکست داد تا مسائل را آن قدرى که مى‏ توانست عمل کرد. امیرالمؤمنین هم همین‏طور، دیگران هم همین‏طور، صلحا هم همین طورند، اشخاص بیدار این طورند. این‏طور نیست که بنشینند توى مسجد و کار به این کارها نداشته باشند. بنشینند توى خانه هایشان و کار به کسى نداشته باشند؛ بى طرف باشند؛ کارى ما به این کارها نداریم! اگر این منطق انبیا بود که موسى نمى‏ رفت سراغ فرعون. اگر منطق انبیا این بود که ابراهیم نمى‏ رفت هجمه کند بر آنها، پیغمبر این کار را نمى‏ کرد. منطق انبیا این نیست. منطق انبیا این است که «اشداء» باید باشند بر کفار و بر کسانى که بر ضد بشریت هستند، بین خودشان هم رحیم باشند. و آن شدّت هم رحمت است بر آنها. (صحیفه امام ج‏۱۹ ص‏۱۴۱)
علماى اسلام وظیفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر کردند، به مردم مُسْلِم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند. (صحیفه امام ج‏۱ ص‏۱۳۷)
این جماعت را ابتدا باید نصیحت و بیدار کرد .به آنها گفت مگر خطر را نمی بینید؟مگر نمی بینید که اسرائیلیها دارند می زنند و می کشند و از بین می برند و انگلیس و آمریکا هم به آنها کمک می کنند،و شما نشسته اید تماشا می کنید.آخر شما باید بیدار شوید؛به فکر علاج بد بختیهای مردم باشید.مباحثه به تنهایی فایده ندارد؛مسأله گفتن به تنهایی دردها را دوا نمی کند .در شرایطی که دارند اسلام را از بین می برند،بساط اسلام را به هم می زنند،خاموش ننشینید…بیدار شوید،و به این حقایق و واقعیتها توجه کنید.به مسائل روز توجه کنید.خودتان را تا این اندازه مهمل بار نیاورید. (ولایت فقیه؛ص۱۴۵)
اکنون که دولت غاصب اسرائیل، براى فتنه‏ انگیزى بیشتر و تجاوز زیادتر به سرزمینهاى عربى و ادامه دست غاصبانه در قبال صاحبان حق، بپاخاسته و آتش جنگ را براى چندمین بار شعله‏ ور ساخته است، و برادران مسلمان ما در راه ریشه کن کردن این ماده فساد و آزادى فلسطین جان بر کف نهاده در جبهه نبرد و میدان شرف به جنگ پرداخته‏ اند، بر عموم دولتهاى ممالک اسلامى و خصوصْ دوَل عربى لازم است که با توکل به خداى متعال و تکیه بر قدرت لایزال، همه قوا و نیروى خویش را بسیج ساخته به یارى مردان فداکارى که در خط اول جبهه چشم امید به ملت اسلام دوخته‏ اند بشتابند، براى آزادى فلسطین و احیاى مجد و شرف و عظمت اسلامى در این جهاد مقدس شرکت کنند. (صحیفه امام ج‏۳ ص‏۱)
عموم مردم را موظف مى‏ دانیم که انحراف از مسیر اسلامى را در هر کجا که مى‏بینند از پایین ترین و بالاترین مقامات بلافاصله جلوگیرى کنند. و بدین ترتیب از رشد فساد جلوگیرى مى‏شود و مجال بر عناصر فاسد نیز بسته مى‏ ماند. (صحیفه امام ج‏۴ ص‏۴۱۳)
ما همه امروز وظیفه داریم. امر به معروف و نهى منکر بر همه مسلمین واجب است. جلوگیرى از منکرات بر همه مسلمین واجب است. سفارش به حق که امر به معروف است و نهى از منکر است بر همه مسلمین واجب است. شما و ما موظفیم که هم در تمام امورى که مربوط به دستگاههاى اجرایى است امر به معروف کنیم. و اگر اشخاصى پیدا مى‏شوند که خلاف مى‏ کنند معرفى کنیم به مقاماتى که براى جلوگیرى مهیا هستند. و مشکلات را هم تحمل کنیم. (صحیفه امام ج‏۱۳ ص‏۴۷۰)
اکنون بر علماى اسلام و نویسندگان و دانشمندان و هنرمندان و فیلسوفان و محققان و عارفان و روشنفکرانى که از این مسائل رنج مى‏ برند و به حال اسلام و مسلمین تأسف مى‏ خورند، در هر منطقه و داراى هر مذهب و مسلکى که هستند، لازم است براى جلوگیرى از این خطر عظیم که اسلام و مسلمین گرفتار آن هستند دامن همت به کمر زنند، و با هر وسیله ممکن در مساجد و محافل و مجالس عمومى مسلمانان را هشدار دهند و از آنان غفلت زدایى نمایند، و آنان را براى یک نهضت عمومى اسلامى مهیا کنند. و باید بدانند که این امرى است ممکن و شدنى، ولى محتاج به کوشش و فداکارى مى‏ باشد. (صحیفه امام ج‏۱۹ ص‏۲۱)
ما یک تکلیفى داریم، ادا مى‏کنیم. ما به شرط غلبه قیام نمى‏کنیم، ما مى‏ خواهیم یک تکلیفى ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم خیلیشان، اولیا هم خیلیشان قیام مى‏ کردند و نمى‏ توانستند به مقصد خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمى که در آستانه این است که اسلام را وارونه کند و کج فهمى‏ ها اسلام را صدمه بزنند، ما مى‏ خواهیم که در مقابل یک همچو بدعتهایى اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم. (صحیفه امام ج‏۱۳ ص‏۱۳۸)
عالم پر از ظلم است. ما بتوانیم جلوى ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است،] تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم. (صحیفه امام ج‏۲۱ ص‏۱۷)